May 20 2002
فکر کردم قبل از خوابيدن
فکر کردم قبل از خوابيدن تا يادم نرفته يک جوک از حسنی ملای خرفت براتون تعريف کنم بعد برم بخوابم:
توضيح: بری قشنگی مطلب قسمتهای توضيح که از من هست را برنگ آبی خواهيد خواند.
حسنی مريض ميشه ميره پيش دکتر
حسنی: دکتر جان من اونجاش درد ميکنی. بد ورندارين اين بی زبون منظورش دهنش هست
دکتر: دهنتون رو باز کنين و بگين آآآآ لطفآ.
حسنی: آآآآآ
دکتر: ببنديد
حسنی: خب دکتور چيکار کنی؟ بيچاره ميخواد بگه چيکار کنم
دکتر: مرض شما علاج داره ولی دارو نداره.
دکتر: ولی من يک رژيم غذايی بشما ميدم تا شما خوب بشين.
دکتر: روز شنبه ها هويج نخورين.
حسنی: همين؟ اهرم بگير مرتيکه
دکتر: : نخير.
دکتر: روز دوشنبه ها سيب زمينی نخورين.
حسنی: سيب زمينی دوست نداری.
دکتر: روز سه شنبه و چهار شنبه ها برنج نخورين.
دکتر: روز پنجشنبه ها سالاد نخورين
دکتر: و مخصوصآ روز جمعه ها گه زيادی نخورين.