01 Jun 2002

آب رفت مملكت ما حسن

نوشته:     :::       Comments Off on آب رفت مملكت ما حسن

آب رفت مملكت ما
حسن آقا جون، اينو بهت ميگم ولي جان مادرت زرتي چاپش نكن چونكه من برعكس بقيه ميخوام هنوز يك كم ديگه زندگي كنم.
حتماْ خبر امضاي قرارداد تفاهم نامه اوليه بين كرزاي و مشرف و رئيس جمهور تركمنستان را در مورد كشيدن لوله گازي از تركمنستان به انتهاي پاكستان شنيدي؟ بنظر چيز مهمي نمياد ضمن اينكه بايد اقرار كنم كه شكر خدا كشور ما هم از اين بيدها نيست كه با اين بادها بلرزه ولي يك چيز اين خبر بنظرم عجيب آمد و فكر كنم بازهم اين پدرسوخته بدخواهان قصد موش دواني را دارند. ميدوني كدوم قسمتش را ميگم؟ آره درست همون قسمت را . خوشم آمد كه تو هم متوجه شدي. بارك الله قسمت نهايي لوله گازي كه از تركمنستان به طرف پاكستان و صد البته از طريق افغانستان كشيده ميشه بندر گواتر در پاكستان هست. همون بندري كه در زمان بچگي پدرسوخته ها بزور توي كله ما ميكردند كه مال ايران هست و چندي پيش از كشته شدن داريوش فروهر و همسرش گندش درآمد كه به اضافه ٦٠ مايل مربع از دريا ، از طرف ايران به پاكستان واگذار شد يعني يكشبه مملكت ما آب رفت. بعضي ها هم ميگويند كه داريوش فروهر و همسرش به همين خاطر كشته شدند ولي خودت كه مردم را ميشناسي ، بيكار كه ميشوند همه چيز ميگويند. نميدونم چرا يادم يكدفعه به اين شعر افتاد.
آنكه زو گشــت ســر دار بلنـــد        جرمش آن بود كه اسرار هويدا ميكرد.
بيغرض

Comments Off on آب رفت مملكت ما حسن   |    |     |     

01 Jun 2002

اعلاميه جهاني حقوق بشر ماده

نوشته:     :::       Comments Off on اعلاميه جهاني حقوق بشر ماده

اعلاميه جهاني حقوق بشر
ماده 23
بند يك هر شخصي حق دارد كه كار كند، كار خود را آزادانه برگزيند شرايط منصفانه و رضايت بخشي براي كار خود خواستار باشد و در برابر بيكاري حمايت شود.
بند دو همه حق دارندكه بي هيچ تبعيضي در برابر كار مساوي مزد مساوي بگيرند.
بند سه هر كسي كه كار ميكند ، حق دارد مزد منصفانه و رضايت بخشي دريافت دارد كه زندگي او و خانواده اش را موافق با حيثيت و كرامت انساني تاْمين كند و در صورت لزوم با ديگر وسايل حمايت اجتماعي كامل گردد.
بند چهارهر شخصي حق دارد كه ببراي دفاع از منافع خود با ديگران اتحاديه تشكيل دهد و يا به ديگر اتحاديه ها بپيوندد.
ماده 24
هر شخصي حق استراحت، فراغت و تفريح دارد و بويژه بايد از محدوديت معقول ساعات كار و مرخصي ها و تعطيلات ادواري با دريافت حقوق قهره مند شود.
تفسير ماده 23 و 24 از بند يك تا بند صد همش رو هم
اووه چيه؟ چه خبره؟ فكر ميكنيد نوبرشو آورديد؟ همش ماده ماده. در مملكت ما همش با هم قاطي هستند. همه، هم راضي بحمدالله . كار ميكنيم اگر هم كم آورديم با بچه مون ميريم جلو پارك شهر تناقلك ميفروشيم. نميدونيد جان شما چه كيفي ميكنيم. هم منبع درآمدمان هست هم بچه ها هرشب تفريح دارند و پارك شهر ميرن و بهترين فرصت را دارند كه مشق شبشان را از روي دست هم بنويسند و هم اينكه توي اين روزگار وانفسا خرج برقمان پايين مياد و در ضمن بچه ها و خانه هم ميفهمند كه پول درآوردن يعني چه و هي نق بيخود به بيغرض يك لا قبا نميزنند. ما هم مثل مسئولين فرصت پيدا نميكنيم كه مرتب جفنگ خورد مردم بديم و عكس شيطان كوچك و بزرگ و متوسط به در و ديوار اين مملكت بكشيم. اونهم چه مردمي؟ همه كس همه چيز را ميدونند. فقط به قوت علي اگر از سر پاي منقل بلند شن به مسئولين محترم نشان ميدن كه يك من ماست چقدر كره ميده و يكدونه اخوند چقدر كره با ر تشديد دار. حالا آقاي ماده حقوق بشر بور شديد؟ اين به اون در. محارب با خدا هم خودتي.البته زير شكنجه درست برعكس اين حرفها رو ميزنم، هرچي هم فحش ميخواي بدي بده. درد را كه تو نميكشي. تو اونور دنيا نشستي خيالت هم راحته موقعي هم كه اربابان براي ما مردم بدبخت بيچاره ،رژيم ميفرستند تو مينشيني و بر بر نگاه ميكني .

Comments Off on اعلاميه جهاني حقوق بشر ماده   |    |     |     

31 May 2002

ربــــــــــع قــــــــرن فلاکـــت بفرماييد

نوشته:     :::       Comments Off on ربــــــــــع قــــــــرن فلاکـــت بفرماييد

ربــــــــــع قــــــــرن فلاکـــت
بفرماييد كه بابا بسه ديگه. ديگه لطفاْ از رو برويد. ديگه انقدر معركه نگيريد، انقدر هم شمشير داموكلس را بالاي سر ما نچرخانيد كه اگر قشر بخصوصي نباشد، همه چيز خراب ميشود و آجر روي آجر بند نميماند. ميپرسيد كه منظورم كي هست؟ خيلي ساده. همان كسانيكه مرتب دم از مظلوميت خود و محكوميت ديگران ميزنند، همان كسانيكه قريب به ربع قرن ( منظورم ربع ساعت يا ربع ماه يا ربع سال نيست، بله درست فهميديد ربــــــــــع قــــــــرن) وعده سر خرمن دادند و باز موقع خرمن چتوالهاي خودشان را پر كردند و ملت اسير در صحنه باز شب سر بي شام به بالين گذاشت، باز دخترهايش براي فروش به بازارهاي كشورهاي عربي عرضه شدند و حتي چوب حراجي بر سرشان خورد، باز پسرهايش براي دست يابي به آينده اي بهتر سربلند و رشيد به كشورهاي اروپايي، آمريكايي و ژاپني فرار كردند و شكسته و تنها و افسرده به آغوش مام وطن بازگشتند ، باز ارتشي هايش پس از حماسه آفرينيهاي جنگ هشت ساله بايد به چشم ببيند كه بر اثر ناشايستگي هاي سياستمدارانش نبردي بس خونين تر و سهمگين تر در پيش است. باز پاسدارانش پس از جانبازيها و از خودگذشتگيها، بايد خود را در مقابل مردم مملكت خويش تنها و محكوم حس كنند، چرا چونكه راْس هرم سپاه پاسداران را از آنها يا از خودفروختگان به آنها تشكيل ميدهد. باز معلمينش كه مربيان نسل آينده اين مملكت هستند، بايد بي گرفتن مواجب از سر كوچه اي كه در آن زندگي ميكنند با سر افكنده و با سرعت بيشتر از معمول وارد كوچه شوند تا چشمشان به چشم بقالي كه به او بدهكار هستند نيفتد. باز بقال بايد با ديدن خيل بدهكاران و آگاهي از اينكه اين بدبختها واقعاْ چيزي ندارند تا به گرو نهند و محض ايرانيت، انسانيت و دين روي خود را برگردانند و چنين وانمود كنند كه گويي بدهكار را نديدند. باز بچه مدرسه ايش پس از تعطيل مدرسه بايد كنار خيابان آب نبات فروشي و آدامس فروشي كند تا كمك خرج پدر و مادر خويش گردد و همزمان با چشم خويش مشاهده كند كه فرزندان از ما بهتران چگونه براي خودنمايي و عرضه نمودن قدرت و ثروت پدران خويش چگونه در مسابقه اسكناس آتش زني شركت ميكنند. نترسيد، بيماران يادم نميروند كه تازه اگر شانس بياورند و دستشان به عرب و عجمي بند شوند خواهند توانست كه در بيمارستان ولي عصر او كسانيكه به عيادتشان مي آيند با آب در پوست هندوانه پذيرايي كنند. در اينجا فقط از بيماران خوش بخت صحبت كردم وبراي دراز نشدن مطلب ذكر مابقي مصائب صرفنظر كردم.
باز هم اگر متوجه نشديد كه از چه كساني ميگويم، عجالتاْ سلام مرا به آقاي علي اكبر هاشمي رفسنجاني و شركاء برسانيد كه ما در اينجا هر چه داريم صد البته از ايشان و از همپالكيهايشان داريم.
آريوبرزن

Comments Off on ربــــــــــع قــــــــرن فلاکـــت بفرماييد   |    |     |     

30 May 2002

چه اصلاح طلبی! قسمت دوم:

نوشته:     :::       Comments Off on چه اصلاح طلبی! قسمت دوم:

چه اصلاح طلبی!
قسمت دوم: (قسمت اول را کمی پاين تر بخوانيد)
تازه اينها چرا ميخواهن رژيم را اصلاح کنند؟ مگر چيزی از آن قابل نگه داشتن است!؟ يک انسان عاقل فقط زمانی دست به اصلاح ميزند که چيزی برای اصلاح وجود داشته باشد. اينها همگی يا حداقل اکسريتشان در انقلاب 57 شرکت داشتند، چطورآن موقع به فکر اصلاح نيفتادند!؟
مگر رژيم شاه از اين رژيم بدتر بود!؟ شايد اينها بتوانند جوانان را فريب بدهند ما را که در آن رژيم زندگی کرده ايم که نميتوانند فريب بدهند. زمانی که ملت شاه را از مملکت بيرون کرد و بختيار به نخست وزيری رسيد مگر نميشد اصلاحات کرد؟ چگونه بود که آن زمان نميشد اصلاحات کرد حالا ميشود!؟
حالاميشود چون آقايانی که در راس اصلاحات قرار دارند ميدانند چنانچه رژيم سرنگون شود خود نيز بايد جوابگوی اين 24 سال باشند. پس بر اين نکته پافشاری ميکنند که اصلاحات بهتر از يک قيام ملی است. چون در آن صورت اينها خود بر مسند رياست قرار خواهند گرفت و در نتيجه پاسخکوی احدی هم نخواهند بود. تازه ملت چه ضمانت اجرايی دارد که اينان خود بدتر از گروه قبلی نباشند. مگر نه اينکه اينها خود سالهای اول انقلاب را بر مسند قدرت گذارندند؟ چه تاج گلی بر سر اين ملت بدبخت زدند که اينبار بزنند. ملت با درايت درست و کاملآ بجا به آقای خاتمی رای داد، زيرا اين يک گذرگاه غير اجتناب بود، ولی حالا ديگر زمان گذر از اينهاست. دوران خاتمي بسر آمده و به اميد اينکه با گذر از اين دوران و خداحافظی از دوران ارتجاع مذهبی، ايران بتواند به يک کشور سکولار و مدرن تبديل شود. الترناتيو چنين حالتی حکومت خاندان هاشمی است زيرا به باور نگارنده اينها (خاندان بهرمانی هنوز نقشه ها در سر دارند)، به اين نکته از بردار ايشان محمد هاشمی در مصاحبه ای با ايسنا توجه نماييد:
“هاشمي يك فرد فراجناحي است و در يك جناح نمي‌گنجد، عملكردش هميشه مطرح بوده و از اول با انقلاب بوده و تا آخر هم خواهد بود. او نيرويي است كه وقتي ترور شد، امام فرمود؛ «هاشمي زنده است چون انقلاب زنده است»، يعني سرنوشت انقلاب و هاشمي به هم گره خورده است، لذا در حزب كارگزاران نمي‌گنجد.
هاشمي همچنين احتمال حضور رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام را در انتخابات آتي رياست جمهور منوط به نظر شخصي وي دانست و از آن، اظهار بي‌اطلاعي كرد.”
( ايسنا 28 مه 2002 )
“هاشمی فراجناحی است، هاشمی يعنی انقلاب، هاشمی نباشد انقلاب نيست، شرکت در انتخابات” اينها گفته هايی است که نميتوان بسادگی از کنارشان گذشت. اين سخنان چنان واضح است که حتی عاجز از تفصير آن هستم. اين سخنان بسادگی بيان ميکند که بدون هاشمی يعنی هيچ، يعنی چنانچه لازم باشد کودتايی برپا خواهد شد تا اين امکان محيا شود.
البته آقای هاشمی کاملآ حق دارند اين سخنان را بگويند چون خود و برادرشان بخوبی آگاهند که چنانچه دوران هاشمی بپايان رسد معلوم نيست که آقايان سر از کدام گورستانی در خواهند آورد. پس ملت ايران هيچ راهی جز عبور از هاشمی، خاتمی و خامنه ای ندارد. بسخن ساده تر ميتوان گفت”چه کشکی چه پشمی کدام اصلاحات!”

Comments Off on چه اصلاح طلبی! قسمت دوم:   |    |     |     

29 May 2002

چه اصلاح طلبی! امشب دوست

نوشته:     :::       Comments Off on چه اصلاح طلبی! امشب دوست

چه اصلاح طلبی!
امشب دوست دارم کک بندازم تو تومبون همه اونای که ميان توی اين خراب شده حُسن آقا!
ميخوام از همتون سوال کنم، چطور امکان داره اين دارودسته ای که خودشون رو اصلاح طلب ميخونن واقعآ اصلاح طلب باشن و بقول مش قاسم دروغ چرا زير اين کاسه يی نيم کاسه نباشه؟ ميگيت چطوری؟ ميگم مگر نه اينکه اينا، درست فهميديد جمع ميبندم گرچه باهم يه فرقهايی دارن، ولی همگی در يک چيزی مشترک هستن. چی چی شون مشترکه “اصلاح طلبی شون!!” آيا از خودمون، آره درسته ميگم از خودمون چون شامل خودم هم ميشه پرسيديم که ای بابا چطور اينا يک دفعه همگی اصلاح طلب شدن!؟ شب خوابيدن خواب ديدن يا بهتر بگم خواب نما شدن (جُنُب شدن) صبح همشون اصلاح طلب شدن!؟ من يک مدتی هست از خودوم این سوال رو ميکنم.
چيزی که همگی ميدونيم که اينا يا از اعضای کارگذاران هستند، يا از گروه کمی ” راديکالتر! ” همونهايی که سفارت آمريکارو گرفتن . اگه کسی ديگه توشون هست بگين تا تو محاسبات گذاشته بشن؟
گروه اول که شامل خاتمی و برادران ، برادران هاشمی، جناب آقای مهاجرانی ووو … اسم همگی رو نميبرم چون نه خاطرم هست نه اهميتی داره.
گروه دوم يا “راديکالها! ” هم که شامل عبدی ، آقاجری ، علوی تبار ، تاج زاده، سلامتی وو…
گروه سومی هم هستند از ملايان امثال کهروبی، محتشتی که آنهارا اگر کسی بعنوان اصلاح طلب بخواند نشان از سادگی وی ميباشد و ربطی به اين مقوله ندارد.
گروه اول را چگونه ميتوان اصلاح طلب خواند! هنگامی که بهترينشان، ملت بيچاره زجر کشيده را خائن ميخواند چنانچه تقاضای تغيير قانون اساسی را کنند و همزمان خود را مرد قانون ميخواند. اين مردک يا قانون (قانون اساسی) را نخوانده، که در آن صورت من نميدانم چگونه ميخواهد از آن پاسداری کند، يا معنی کلمه خائن را نميداند. برادران هاشمی هم که وضعشان مشخص است، با محبوبيتی که اينها دارن اگر من به اندازه اينها محبوب بودم مرگ موش ميخوردم و سرم را زمين ميگذاشتم.
برسيم به گروه دوم کسانی که شايد تنها باعث و بانی منحرف شدن انقلاب از مسير خود هستند. اينها بودند که با گرفتن سفارت آمريکا و درگيريهايی همچون محمد رينگو (پسر آقای منتظری) و آتش بيار معرکه خمينی شدند و حال ميخواهند اصلاح کنند!؟ چه را ميخواهن اصلاح کنند؟ اينها تا به امروزعده زياديشان هنوز صورت کريه خود را نميتوانند اصلاح کنند، ميخواهن يک مملکت 60-70 مليونی رو اصلاح کنند!؟
امشب واقعآ خسته ام خسته از اين همه رنج، نه رنج خودم چون من رنجی نکشيده ام ولی رنج ملتی که بينهايت رنج کشيده، اگر عمری باقی بود فرداشب باقيمانده اين مطلب را مينويسم اگر هم که نه ديدار به قيامب (که به آن هم اعتقادی ندارم)
پيروز باشيد.

Comments Off on چه اصلاح طلبی! امشب دوست   |    |     |     

28 May 2002

مصاحبه: پس از بگومگوهايی که

نوشته:     :::       Comments Off on مصاحبه: پس از بگومگوهايی که

مصاحبه:
پس از بگومگوهايی که در اين اواخر بين رجال سياسی بلاد اسلامی در گرفته خبرنگار حُسن آقا را به منطقه حُسن آباد بالا فرستاديم تا با اهالی ده کورک حُسن آباد بالا مصاحبه ای داشته باشيم.
خبرنگار حُسن آقا: سلام آقا ميتونم اسمتون رو بپرسم؟
بله، اسم ما برار “کل حيدر” فاميل مان “مرفه” زايچه “حُسن آباد بالا”
خبرنگار حُسن آقا: شغلتون رو هم ميتونم بپرسم؟
کل حيدر: امام جمعه حُسن آباد بالا
خبرنگار حُسن آقا: ميتونم نظرتون رو در باره مذاکره با آمريکا بپرسم؟
کل حيدر: بعله بفرمو برار
خبرنگار حُسن آقا: خوب پس بفرمايد نظر شما چی چی هست؟
کل حيدر: به حضور شما که عرض کنم همانطور که در مصاحبه با خبرنگار صدا و سيما هم عرض کردیم، در حُسن آباد بالا ما هنوز اين موضوع را در مجلس اعلای حُسن آباد بالا مطرح نکرده ايم، انشا الله در هفته آينده جلسه فوق (چی چی ميگن؟)
خبرنگار حُسن آقا: جلسه فوق العاده
کل حيدر: بعله همونی که شما گفتيد بناهست در همون جلسه ی که شما گفتيد بررسی کنيم.
خبرنگار حُسن آقا: شما آيا همکاری يا کواليشونی با ديگر احزاب بلاد اسلامی هم داريد که تاثير گذار بر مواضع شما باشد؟
کل حيدر: چی چی فرموديد من اين جلمه آخرتون رو درست نشنيدم!
خبرنگار حُسن آقا: هيچی ما چيزی نگفتيم بگمانم صدای وزوز باد بود حاج آقا

Comments Off on مصاحبه: پس از بگومگوهايی که   |    |     |     

28 May 2002

حکومتی ملوک الطوايفی و هرج

نوشته:     :::       Comments Off on حکومتی ملوک الطوايفی و هرج

حکومتی ملوک الطوايفی و هرج و مرج
در جمهوری اسلامی تا امروز شاهد دوگانگی بوديم (البته به ادعای سران رژيم) نه بنظر حُسن آقا. حُُسن آقا هميشه از آغاز انقلاب بر اين باور تکيه داشته که حکومت در مملکت آخوند زده چند گانه ميباشد نه دوگانه. در مملکتی که يک جرم مشخص در مناطق مختلف مملکت آخوندی عواقب مختلفی دارد، چگونه ميتوان يک چنين حکومتی را دوگانه گفت. چنين حکومتی را فقط ميتوان چند گانه ناميد و بس، بسخن مشخص تر چنين حکومتی را ملوک الطوايفی مينامند. هنگامی که در تهران جناب آقای عليزاده دستور پيگيری برای کليه کسانی را صادرميکند که در مورد رابطه با آمريکا صحبت کنند، بدون اينکه بخواهيم وارد جزئيات حقوقی آن شويم، ميتوانيم بگوئيم که اين عمل وجاهت قانونی ندار، مگر اينکه در يک مملکت ملوک الطوايفی صادر شده باشد. شايد عده ای بپرسند به چه دليل!؟ دليلش اين است که اين آقای عليزاده فقط داروغه باشی “وللايت طهران” است و بس. پس اين ممنوعيت فقط در “حکومت طهران” قابليت اجرايی دارد. پس در نتيجه حُسن آقا که تبعه شيراز ميباشد، ميتواند با آزادی کامل و بدون ترس، در مورد رابطه با آمريکا صحبت و گفتگو کند.
اين مملکت در هرج ومرج است به اين خاطر که: چنين قانونی که دال بر ممنوعيت مذاکره با آمريکا را باشد تا آنجا که حُسن آقا اطلاع دارد وجود خارجی ندارد . پس ميتوان با خاطر آسوده اين مملکت آفت زده را ملوک الطوايفی همراه با هرج و مرج دانست.بيمورد نيست که سران اين رژيم از رئيس قبيله (خامنه ای) گرفته تا “داروغه طهران” همگی صحبت از وفاق ملی ميکنند، اين بدان معنی است که آش جمهوری لجن بقدری شور شده که اعتراض آشپز را هم را برانگيخته.

Comments Off on حکومتی ملوک الطوايفی و هرج   |    |     |     

« نوشته های جدیدتر - نوشته‌های قمدیمی تر »

اخبار و مطالب خواندنی