02
Dec
2002
کپی رهبر عظیمالشان
ارگان «انصار حزبالله» با استناد به اظهارات اخير سید علی فلج، «اتكا به مردم جهت انجام وظايف انقلابيای كه قواي سهگانه از انجام آن سرباز ميزنند» را محور نظريه خود قرارداده و مينويسد:
«استفاده از نيروی مردم جهت يك پاكسازی بزرگ و وسيع و فراگير انقلابی عليه بدنه و ساختار فلج و زمينگير بوروكراسی قوای مجريه و بخشی از قوه قضائيه و طيفی از نمايندگان غيرمتعهد كه در خانه ملت لانه كردهاند. انقلاب در انقلاب زير چتر ولايت بايد پاكسازی عملی را محقق گرداند و مديريتهای سست اعتقاد يا بياعتقاد و فاسد و ناتوان و بيكفايت و يا نفوذی منافق را از لايههای مياني و بالايی ساختار نظام (در هر سهقوه) بهطور كامل حذف نمايد و به جاي آنها طيفی از مديران جوان، معتقد، انقلابي، دينی و آرمانگرا و شجاع و فسادناپذير را جانشين نمايد».
خُسنآقا:
خبرنگار خُسنآقا با تماس با یک کارشناس نخبه از او راهکار این پاکسازی و جایگزین کردن کارگذاران بهتر را جویاشد و ایشان باکمال میل پاسخهای زیر را جهت اطلاع خوانندگان جریدهی وزین خُسنآقا فرمودند:
از قرا معلوم در علم طب بخاطر پشرفتهای شایان توجهیی که شده گفته میشود متخصصین مجرب و مکتبی موفق به کپی زدن از رهبر عظیمالشان شدند و بخاطر همین از این ببعد بجای بکار گماشتن هر ننه قمری از کپیهای مقام معظم استفاده خواهد شد.
در جواب سوال خبرنگار ما که پرسیده بود که، آیا کپیهای رهبر عظیمالجثه هم مثل خودشان دودی تشریف دارند یا متخصصین از انتقال اینگونه ژنها جلوگیری کردهاند، ایشان فرمودند:
تا آنجایی که من میدانم کپی برابر اصل است و بخاطر همین هم هست که بنا شده از این ببعد در تمام ادارات و مکانهایی که کپیهای ملوکانه رفت و آمد میکنند مثل پارکهای توی اروپا و آمریکا منقلهای ثابت نسب شود تا از این نظر هم مشکلی بوجود نیاید.
در بخش: بدون دسته بندی
02
Dec
2002
ما دیده بودیم بعضی ها خایه لیسی آدم زندهرو میکنند ولی دیگه ندیده بودیم کسی خایه یک مرده رو بلیسه:
لاريجاني با اشاره به رابطه مريد و مرادي بين امام و خودش، گفت: بسيار تحت تأثير امام بودهام و بسياري از چيزها را از وي آموختهام تا آنجا كه امام را بزرگترين موهبت براي مسلمانان دنيا ميدانم. بهترين و شيرين تجربه نيم قرن زندگي من زمان رهبري امام راحل بود. داشتن رهبر باهوش، بااستعداد، شجاع و با سجاياي اخلاقي بسيار لذت بخش است.
ساب رفت لامذهب، این قدر نلیس.
در بخش: بدون دسته بندی
02
Dec
2002
راسی کاکو راسشِ بوگو والو توشیرازی نیسی؟
ای مَشتیو که اسمش بابکِ یهِی پیغومی داده که ایطوری بنظرُم رسید که شیرازیهِ ، کاکو چاکریم.
کاکو قالِبش ِ دسکاری کِردَم دُرُس شد، ولی کاکو از ای ببَد ننویس “براوز” ای کلمو که شیرازی نیس، بجاش بینویس “پنج” پنجم از فعل پنچزدن میاد یعنی همو پنجزدن کاکو در ضمن رنجیشام درُس کِردَم کاکو.
کلماتی در این گفتگوی دونفره بکار رفته که برای شما دیگران که شیرازی نیسین ممکن یک کم نا شناس باشه ترجمه میکنم:
ای مَشتیو = این مشتی
یهِی = یک
کاکو = برادر، داداش
از ای بِبَد = از این به بعد
پنجزدن = براوز کردن البته با انگشت
بیتَرشد = بهترشد
شمو (شُمو) = شما
ایجوری = به این شکل، اینطور، به این طریق
حالو نم شه ئی کارو رو بکنيم = حالا نمیشود این کار را بکنیم
خُسن آقو = خُسنآقا
رنج = ریز ، کوچک
رنجیشام = کوچکیاش هم
چيش = چشم
در بخش: بدون دسته بندی
02
Dec
2002
ما از بچهگی میدونستیم که امت همیشه در صحنه شیراز همگی سرآمد تمام امتهای ایران هستند میگوید نه!؟ به سخنان گوه هر بار امام جمعه شیراز گوش فرا دهید:
كشته دادن، ناشي از قدرت است، اين كه انسان جان خو را كف دست بگيرد، قدرت و عزت است؛ شهادت طلبي يعني جان خود را سردست بگيري و براي رضاي خدا فدا كني.
عرض نکردم! شما حرف ما شیرازی هارو قبول نمیکنید! اگر این نشانهی هوش و درایت نیست پس چیست!؟
ایشان می فرمایند: ابهت آمريكا پس از تسخير سفارتش در ايران توسط همين جوانان شكسته شد و همچنان كه شاه آتشي بود كه بهدست مردم و امام(ره) راحل سرد شد، آمريكا هم سرد خواهد شد.
اولندش باید خدمت ایشان عرض کنم که این جوانانی که شما میفرمایید سفارت را تسخير کردند الان در زندان آب خنک میخورند، دویومندش بزک نمیر بهار میاد کمبیزه باخیار میاد.
حضرت حائري شيرازي در خطبهي دوم نماز جمعهي شيراز توصيه می فرمایند: عمل به قانون اساسي، اساس وحدت ملت ماست، ميثاق الهي انقلاب، قانون اساسي است لذا هر چيزي با قانون هماهنگ باشد پذيرفته ميشود.
البته حضرتش کمی بی دقتی فرمودهاند و نفرمودهاند که این پذیرشی که در مورد قانون اساسی میفرمایند از طرف کی پذیرفته میشود از طرف جن یا انس، حور یا پری، انسان یا آخوند!
در بخش: بدون دسته بندی
01
Dec
2002
پتک بر سندان مکوب!!
بگمانم که من هم بارها به این مساله پرداختهام ولی گویا گوش شنوا وجود ندارد و اکثرآ با حمله به شخص مطرح کننده این مشکل خاتمه پیدا می کند. پس بیخود پتک بر سندان مکوب دوست عزیز، این مشکل یک روزه یا یک ساله و یا حتی 23 ساله هم قابل اصلاح نیست وگرنه 23 سال و بهمین زودیها 24 حکومت جمهوری اسلامی بایستی کفاف میداد برای کسانی که خواستار مشکل گشایی این معضل اجتاعی بودند
در بخش: بدون دسته بندی
01
Dec
2002
یک پاسخ
گلناز در نظرخواهی جمعهی من می نویسند:
عمو خسن جان. فکر می کنم شما تا حدودی با خطوط فکری من آشنا هستيد . می دونين که من در اکثر موارد ( سياسی اجتماعی اعتقادی ) با شما همفکر هستم . ولی تو اين نوشته ی شما چند تا ايراد برام به وجود اومده . ميشه بگين تعريف شما از آخوند و آخونديسم چيه ؟ منظور شما پوشش آخوندی هست يا طرز فکر آخوندی؟ آيا ما حق داريم صرف نوع لباس يک انسان به او توهين يا او را تحقير کنيم؟ همه را بريزيم تو يک گونی و بگيم مثلا اينا دروغگو هستن يا هر چيز ديگه؟ پس فرق ما با عمال حکومت چيه؟ باور کنين اين راه مبارزه نيست ( منظورم فحش و ناسزا و همچنین اون کلاژ های احمقانه است ) اگه قرار بود نتيجه بده تا حالا داده بود . فکر کنم بايد ريشه ای تر و عميق تر کار کنيم. ما با اشخاص طرف نیستیم . با اندیشه طرفیم و سوال آخر: يوسفی اشکوری به نظر شما آخوند تره يا عسگر اولادی مسلمان و لاريجانی ؟
دوست گرامی گلناز خانم من در نوشتهی زیر تلاش خواهم کرد تا نظرم را در مورد مذهب و کارگذاران آن بطور محدود بیان کنم ولی چنانچه پاسخام قانع کننده نبود خواهشمندم باز هم از بحث کردن در این مورد با من دریغ نکنید چون که مسائل مذهبی را یکی از بهترین زمینهها برای بحث کردن میدانم و همچنین بیشترین مشکلات بشرری را بخاطر همین معضل اجتماعی میدانم.
من خیلی خوشحالم که این سوال رو کردید چون گاهی اوقات پاسخ دادن به یک سوال خیلی راحت تر است تا تئوریزه کردن همان معضل اجتماعی.
درمورد لباس تا اندازهای حق با شماست این کار بسیار بدی است که ما کسی را بخاطر لباسش یا هر چیز ظاهری دیگر شخصی را مورد انتقاد قرار دهیم ولی هر لباسی هم لباس محسوب نمیشود، چرا؟
فرض بفرمایید همین آقای اشکوری را که شما اسم بردید مرد خداست! پس او چه نیازی دارد که برای نشان دادن این یکی از مختصات خود به لباس مختصات شود؟ یا اصلآ چه نیازی به نشان دادن دارد! عمل هر انسانی بهترین نشانههاست. آیا اگر او بدون لباس معممیاش در اجتماع به فعالیت میپرداخت ارزشاش کمتر میشد!؟ و اگر میشد پیش چه کسانی بی ارزشتر میشد؟ لباس آخوندی او در این بحث برای من حکم همان لباسی را دارد که مائو بتن میکرد و با این کار قصد فریب دادن تودهها را داشت وگرنه یک کمونیست واقعی نیازی به یونیفرم ندارد و بدون لباس مشخصی هم میتواند در جامعه اجرای نقش کند.
حال چرا عدهای به لباس متوصل می شوند تا عقاید خود را ترویج دهند در مرحلهی اول باید از خودشان پرسید ولی من نیازی به این پرسش ندارم، از نظر من هر شخص یا گروهی که از یک نوع لباس متحدالشکل استفاده می کند لباس را وسیلهای برای الغاء یک تصویر یا پیششرط میکند و آن را برای رسیدن به یک هدف انتخاب می کند و دراین مورد مشخص هم لباس برای فریب دیگران پوشیده شده و نه چیز دیگر.
میدانید فلسفهی لباس نظامی چیست؟ لباس نظامی از نظر من یک وسیلهی ترور ست. امروز خیلی سعی کردم تا مقالهی یک استاد دانشگاه استکهلم را که چند سال پیش خوانده بودم پیدا کنم چون این شخص تئوری جالبی بر فلسفه و روش ترور و تروریزم داده بود که بسیار بدرد این بحث میخورد ولی متاسفانه موفق به پیدا کردنش نشدم، او معتقد بود که نیروی پلیس هم یک نیروی ترور است با این فرق که این نیرو یک نیروی ترور قانونی!! است، و با استفاده از لباسش در جامعه تولید ترور می کند.
حال اگر از من بپرسید نظرم نسبت به مذهب چیست باید بگویم که برعکس آن چیزی که اکثر خوانندگان من فکر میکنند، نظر من نسبت به مذهب مثبت است به این صورت که آن را نیازی برای جوامع تکامل نیافته میدانم، انسانهایی در اجتماع هستند که نمی توانند با اتکا به عقل خود به زندگی روزمره ادامه دهند و نیاز به یک تکیه گاه دارند و اگر در اجتماع یک مذهب (خوب!) وجود داشته باشد تا نیاز این اشخاص را برآورده کند خوب مسلمآ چیز خوبی است ولی متاسفانه مذهب اسلام از این کارآیی در ایران بی بهره است و شاید بتوان بوسیلهی همین آخوندهای (مدرن!) رفرمی را در مذهب اسلام بوجود آورد تا کار ساز افرادی باشد که به این پدیده نیاز دارند، و بنظر من این افراد نیازی به پوشش بخصوصی برای اینکار ندارند، البته این مذهب برای مصرف من و شما نیست بلکه برای همان گروه از اشخاصی است که پیشتر گفتم.
برای اینکه بحث طولانی نشود، مطلب را کوتاه میکنم و باز هم در آخر مطلب تکرار میکنم، من مشکلی با اشخاصی که واقعآ به ادیان ایمان دارند، ندارم ولی در عوض با ریاکارانی که با پوشیدن یک لباس مشخص میخواهند انسانهای ساده لوح را فریب دهند مخالفت کامل دارم.
در بخش: بدون دسته بندی
01
Dec
2002
اول قدردانی از کسانی که برای این رنگکاری کلبهی خُسنآقا تبریکها گفتند و شادیها کردند. دوم چند پاسخ به چند سوال در مورد چرا وچگونه و چه وچه.
ترتیبیدادم که بتوان خط صفحه را به دلخواه بزرگ و کوچک کرد، البته از روی منوی ویو.
درمورد پاگنده اینکه میپرسد چرا این عده اینورند و آن عده آنور، باید بگویم که تو مثل اینکه نمیتوانی پا توی کفش مردم نکنی! در ضمن مگر برای هر کاری باید دلیلی وجود داشته باشد! بعضی کارها از روی احساس است، شاید فردا بپرسی مگر خُسنآقا هم احساس دارد! باید بگویم که آری و خیر. گاهی اوقات این حقیر از همه با احساس تر میشود و گاهی اوقات از سنگ حجر هم بی احساس تر و گاهی اوقات از خمینی بیمنطقتر این هم یکی از آن موردهایی است که احساسی و خمینی وار تصمیم به این تقسیم بندی گرفتم، البته یک کمی هم روی این بایستی تاکید کنم که این دست راستی ها زود به زودتر بروز میشوند و یک کمی هم بخاطر قد (طول اسم وبلاگ) انتخاب شدهاند آن دست چپی برای این دراز تر است که بنا هست همین قسمت در صفحههای بایگانی هم نمایش داده شود.این لینکهای دست راستی فقط از بلاگ اسپاتیهاست ولی دست چپی از بلاگاسپاتی، پرشینبلاگی و نتفیرمی هستند و بخاطر همین هم هست که از نظر قد بیترکیب شده، چون اگر بخواهم از روی قد ترکیبشان کنم باید برنامهای که این کار را انجام میدهد سنگین ترش کنم و بخاطر همین هم نکردم و فقط قد و قواره ایشان در هر بخش تنظیم شده است، یعنی اول بلاگاسپاتیها بعد پرشینها و آخر سر هم متفرقهها. متفرقهها شامل بلاگاسپاتیهای بدون تاریخ سال هستند و دیگران هم مربوط میشوند به سایتهای مستقل(نتفیرم و …).
در بخش: بدون دسته بندی