08 Dec 2003

سانسور وبلاگ‌ها هم شروع شد

نوشته:     :::       Comments Off on سانسور وبلاگ‌ها هم شروع شد

دوستی از ایران اطلاع داده که وبلاگهای زیر از ایران قابل دسترسی نیستند. البته ممکن است ISP های بخصوصی اینها را برای خود شیرینی و لیسیدن خایه قاعد اعظم بطور “خودسر!” بسته باشند. در هر صورت از کسانی که اطلاعات بیشتری در این مورد دارند خواهشمندم دیگران را در جریان بگذارند. ویا اگر وبلاگهای دیگری مسدود شده‌اند خبرش را سریع به اطلاع همه برسانید. این مساله‌ی مهمی است. چون انتخابات نزدیک است و باید تا آنجا که ممکن است این کانالهای خبررسانی باز بمانند.
وبلاگ شمرنامه، وبلاگ توضیح المسائل و وبلاگ شیطان رجیم مسدود شده‌اند.
درضمن از دوستانی که در شرایط امروز تحت فشار قرار می‌گیرند خواهشمندم به اطلاع دیگر دوستان که در خارج از کشور زندگی می‌کنند برسانند تا بلکه با همکاری دوستان فعالیت‌هایی را برای کم کردن فشار بر آنها انجام داد. از مواضعی که بعضی دوستان در این اواخر می‌گیرند چنین برداشت می‌شود که یا شدیدآ تحت فشارند یا شدیدآ خارج از نت می‌نوازند.

Comments Off on سانسور وبلاگ‌ها هم شروع شد   |    |     |     

07 Dec 2003

کاست‌های شاملو

نوشته:     :::       Comments Off on کاست‌های شاملو

مطلب دیروز بحث‌های خوبی را باعث شد که خیلی خوشحالم چون هدف من هم همین هست. متاسفانه خودم در آنها شرکت نکردم چون مجبور به قطع اینترنتم شدم(کمبود Ram). البته برای یک کار مهم.
3 تا کاست دارم که متعلق به دوران بلوغ “فکریم!!” هست. این سه تا کاست مدتها بود مغز من رو به خود مشغول کرده بود و باید حتمآ از نابودی نجاتشون میدادم و مدتها بود تصمیم داشتم آنها را دیجیتال کنم دیروز توانستم اینکار را بکنم . من زیاد در این کار صوت و اینجور چیزا تجربه ندارم بهمین خاطر مدتها طول کشید تا تونستم راهی براش پیدا کنم و دیشب تونستم 2 تاشو بیارم روی هارد PC ام اینها همان اشعاری هستند که شاملو در نیمه‌های دهه‌ی پنجاه دکلمه کرده. اشعار مولوی، حافط، خیام، نیما و خود شاملوست.
اگر کسی برنامه‌ای سراغ دارد که خش خش و ناصافی‌های صوتی را بتواند تصحیح کند بدم نمی‌آید آنها را کمی دستکاری کنم، سنگ مفت گنجشک مفت شاید بهتر شد.
مدتها بود دنبال اینها بود تا شاید بصورت CD بخرمشان ولی متاسفانه هرچه هست تولید جدید هست ولی این کاستها را من همان سال‌ها خریده‌ام و صدای جوانی شاملو چیز دیگری است. هربار که این کاستها را گوش می‌کنم حالت عجیبی به من دست می‌دهد. گرچه قسمت‌هایی از این کاست‌ها بخاطر کهنه شدن از کیفیت خوبی برخوردار نیستند ولی چیز بدی هم نیستند تا ببینم چه میشود.
بحث‌های دیشب چنان دلگیر بود که دلم نیامد توی نظرخواهی بمانند بهمین خاطر آنها را بدون تغییر در زیر می‌اورم. من هم می‌روم به سراغ کاست آخر.
amir
من همون اميری هستم که نظر من رو نقد کرديد من هم معتقدم بايد دلايل منطقی تری اورد تا مردم رو به شرکت در انتخابات دعوت کرد البته اگر گوشی برای شنيدن و منطقی برای تامل و فکر کردن باقی مونده باشه!! اگر مايليد دلايل من رو بشنويد با من تماس بگيريد.
Dec 06 2003, 07:47 am [+]
خُسن‌آقا
دوست عزیز شما نظری نداده بودید تا من بشنوم یا حتی آدرسی را ذکر نکرده بودید تا با مراجعه به آنجا نظرات شما را بخوانم یا بشنوم حالا چگونه توقع دارید من نظر شما را بشنوم. آدرس میل کفایت نمی‌کند. اگر مطلبی برای گفتن دارید آنرا ارسال فرمایید قول می‌دهم در اولین فرست پاسختان را بدهم.
Dec 06 2003, 07:55 am [+]
katbalou
سلام
من رای نمی دم. هيچ دليلی هم برای رای دادن نمی بينم. از اين حکومت خوشم نمياد و کسی از بين اين افراد نيست که بهش اعتقاد داشته باشم و اسمش رو توی برگه رای بنويسم.
بهت خوش بگذره
Dec 06 2003, 08:53 am [+]
nana
حسن اقا جون درود حالا که هوشيار هستم ميخوام بپرسم ايا هنوز تفاله های بی ابروی حزب توده مشغول دسيسه هستند .
من فکر ميکردم اين روباهان کهنه کار بعد از اون ابرو ريزی ها ديگه خفه شدند و متلاشی باور کن خيلی حيرت کردم بهر حال بعد از اخوندها من فکر ميکنم بزرگترين ضربه را اينها هميشه به ازادی خواهان ايران زده اند .
بهر حال من فکر ميکنم در موقعيت جساس کنونی هر گروه يا فردی که مردم را به شرکت در انتخابات تشويق کنه خائنانه سعی در به انحراف کشيدن جنبش مردم ايران داره . کار اينها تمامه
Dec 06 2003, 09:10 am [+]
nana
يزدانيان عزيز مطلبی که در وبلاگ اريا نوشته ای راجع به اينکه يه جای کارمان ميلنگد مرا به ياد اين شعر انداخت که بهت تقديم ميکنم .
خود به خود شکل ديو ميکردند
وز مهيبش نهيب ميکردند .
ولی کار اينها تمامه
Dec 06 2003, 09:24 am [+]
زهرخند
…به شدت به میخوارگیتان حسودی میکنم…با اینکه از سر پاتیل به تازگی بلند شده ام.
واما
شرکت ما در انتخاباتهای قبلی باعث شد که الان با خطر حمله خارجی مواجهیم.کاش اینرا درک کنیم.پرداختن به آن در این کوتاه نمیگنجد.
Dec 06 2003, 10:15 am [+]
يزدانيان
حسن آقای عزيز،مطلبی نوشتم در باب شرکت در انتخابات يا عدم شرکت در انتخابات
Dec 06 2003, 11:07 am [+]
nana
حسن اقا جونم
الان ياد روزی افتادم که اوائل انقلاب يه بحثی در دانشگاه تهران با يکی از اين توده ای ها داشتم وسط حرفاش گفت لنين گفته خيال کرد من جا ميزنم منم جلوی تمام بچه ها که بحث را گوش ميکردنند گفتم لنين گه خورده با تو .
انقدر عصبانی شد که گفت بعد از گرفتن قدرت از اخوندا اولين کاری که ميکنيم روشنفکرائی مث تو را ميذاريم لای جرز و ديوار رو ميبريم بالا .
کار اينها تمامه
Dec 06 2003, 12:15 pm [+]
حميد
خُسن آقا دمت گرم – تا پيروزی کامل همراهت خواهيم بود –
شعری از فريدون گيلانی تقديم ميشود:
هشدار مسلمان !
اين عاقبت دين مبين است مسلمان !
اين دين مبين غرقه به کين است مسلمان !
خون ميخورد و باکی از افلاک ندارد
اين معرکه با قتل عجين است مسلمان !
گردن زدن و حد زدن و دست بريدن
در دين مبين قاعده اين است مسلمان !
زن در نظر دين مبين ” مال حلال” است
آزادی زن مشکل دين است مسلمان !
کشتند يلان را و بريدند زبان را
اين هديه‌ی آن خلد برين است مسلمان !
اين خاک زدين برسر اين خاک وطن شد
برنامه اسلام همين است مسلمان !
جز خدعه و نيرنگ چه ديدی تو از اين دين
هشدار که اين ننگ زمين است مسلمان !
بشکن تن اين قفل و برون آی از اين بند
اسلام جز اين نيست، همين است مسلمان !
فکری بکن آخر که وطن زير و زبر شد
اين فاجعه‌ی سلطه دين است مسلمان !
موفق باشيد
Dec 06 2003, 12:53 pm [+]
nana
حسن اقا جون اريا چی شد ازش خبری نيست .
Dec 06 2003, 01:21 pm [+]
behzad
خودتو ناراحت نکن عزيز مطمين باش مردم به اون درج از اگاهی رسيدن که خودشون بدوخوب و ميفهمن و مثل انتخابات شوراها ايم اخوندارو خيط ميکنن حالا اينا هم بزار زورشونو بزنن ولی واقعامسخرستا خيلی از اينا هم ادعا دموکراسی خواهی ميکنن بعد ميگن برين تو انتخابات شرکت کنين!! اخه ديگه از اين بيشتر ميخواين که خود اخوندا ميگن شرکت تو انتخابات يعنی مشروعيت بخشيدن به ما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!۱۱۱
Dec 06 2003, 03:21 pm [+]
امیدِ میلانی
خسن‌آقاجان، حرفِ من روشن است، می‌گویم جز با سازمان‌دهی‌یِ مردم و مبارزه‌یِ جدی (با تجمع‌ها، با اعتصاب‌ها، با تظاهرات‌ها و غیره) نمی‌توان کار را پیش برد. شرکت در انتخابات هم با بازکردنِ فضا، با نشان‌دادنِ قدرتِ حمایتِ مردم در آمارِ رسمی و دقیق، با ایجادِ امکانِ درآمدنِ کتاب و روزنامه و مجله، با ایجادِ امکانِ تشکیلِ سازمان‌هایِ رسمی‌تر (NGOها و غیره‌یی که این‌مدت راه افتادند)، با فراهم‌کردنِ امکانِ تجمعِ قانونی (تجمع‌هایی که این‌مدت برگزار شد) با فراهم‌کردنِ نسبی‌یِ امکانِ افشایِ رسمی‌ترِ چیزهایی مثلِ قتل‌هایِ زنجیره‌یی یا قتلِ زهرا کاظمی آن هم از جایی مثلِ تریبونِ مجلس (که سابقه‌یی بسیار طولانی داشت، ولی این‌بار به خاطرِ رسمی‌شدنِ افشا این‌قدر جنجال ساخت) و غیره راه را برایِ‌مبارزه بازتر می‌سازد.
Dec 06 2003, 05:12 pm [+]
امیدِ میلانی
حالا تو می‌گویی نه، یک معجزه‌یی به اسمِ عدمِ شرکت در انتخابات هست، که بدونِ این‌که هیچ هزینه‌یی داده شود و هیچ کاری انجام شود می‌تواند از آسمان دموکراسی بباراند. خوب، بیا روشن کن چه‌طور این اتفاق می‌اُفتد. فرض کنیم انتخابات تحریمِ عمومی شد و ۱۵٪ بیش‌تر رأی ندادند (همان ۱۵ درصدِ طرف‌دارِ حکومت). حالا فردایِ این اعلامِ نتیجه چه اتفاقی خواهد افتاد؟ بیا کاری که هیچ‌یک از مخالفانِ شرکت در انتخابات نمی‌کنند را بکن، دقیق یک سیرِ وقایعِ واقع‌بینانه و احتمالی بنویس که چه‌طور عدمِ شرکت در انتخابات باعث می‌شود جمهوری‌یِ اسلامی کنار برود و یک حکومتِ دموکراتیک معلوم نیست از کجا سبز شود. سیرِ وقایعی را بنویس که از فردایِ اعلامِ عدمِ شرکتِ مردم به دموکراتیک‌شدنِ حکومت خواهد انجامید.
Dec 06 2003, 05:16 pm [+]
امیدِ میلانی
حکومتِ دموکراتیک را هم می‌گویم معلوم نیست از کجا سبز خواهد شد، چون واقعاً معلوم نیست، و فکر کنم بتوانم بزرگ‌ترین نشانه‌یِ ضعفِ کاملِ اپوزیسیونِ خارج را در این بشمارم که تا امروز هم هنوز نتوانسته یک آلترناتیو برایِ حکومت مطرح کند. می‌دانید این حکومت از کجا قرار است تشکیل شود؟ دولتِ موقت را چه‌کسی باید بگرداند؟ اصلاً کلِ اپوزیسیونِ چپِ خارج (جز کمونیستِ کارگری) کسی دارد که حتی برایِ عضویت در شورایِ موقت طرح کند و پذیرفته باشد؟ از کجا معلوم نیم‌خمینی و ربعِ پهلوی از آسمان بر سرِ حکومتِ موقت نیاُفتند و ماجرایِ ۵۷ تکرار نشود؟ یا مثلاً رجوی و بنی‌صدر و مانندِ آن‌ها؟ مگر نه این‌که حکومتِ موقت اگر دستِ هریک از این‌ها افتاد فاتحه‌یِ دموکراسی را باید برایِ ۲۰ سالِ دیگر هم در کشور خواند؟
Dec 06 2003, 05:26 pm [+]
خُسن‌آقا
امید جان بگمانم که در پیام اولت حداقل نباید نام زیبا کاظمی را می بردی چون این یکی از بزرگترین ننگهای آقایان اصلاح طلب است که با داشتن حکومت با رفتار منفعلانه باعث شیر شدن اوباشانی شدند که در بهار و تابستان 76 داشتن وا میدادن دست آقای خاتمی درد نکند که هرکس حرف از تغییر قانون اساسی زد آقا با بی شرمی گفت این خیانت است. خیانت به کی مثلآ خیانت به ملای مفت خور که بجز از گرده ملت خوردن کار دیگری بلد نیست. یا آنکه زمانی که حتی نزدیک ترین حمایت کنندگان خاتمی این نگ تاریخ ایران را دانه دانه به زندان انداختن آشیخ مربا بجای دفاع از آنها گفت: خوب شاید گناهکار باشند.
این کسانی را که شما اصلاح طلب می نامید من نیرگباز می نامم و دیگر “آن صبو بشکست و آن پیمانه ریخت” اینبار ملا با اسلام به توالت تاریخ خواهد پیوست و راه برگشتی نیست.
Dec 06 2003, 05:58 pm [+]
خُسن‌آقا
در مورد اینکه روز بعد از خاتمه انتخابات چه خواهیم کرد به شما قول میدهم که همین نگ ملاها باعث تحرکی در جامعه خواهد شد و ملت کاری خواهند کرد کارستان نه نیاز به رهبری دارند نه سرخر. درمورد نیم خمینی و نیم پهلوی هم باید به شما بگویم که اگر ملت اینها را می خواست کار آخوندها دوسال پیش تمام بود ولی به شما قول میدهم نه مجاهد نه ملا نه شاهی دیگر آن ممه را لولو برد. دیگر ملت منظورم همان اکثریتی است که بزودی روی ملایان را سیاه خواهد کرد میداند چه کند. بقول معروف اگر علی ساربان است میداند شتر را کجا بخواباند.
Dec 06 2003, 06:01 pm [+]
nana
حسن اقا جون من که فکر ميکنم اگر خيزش مردمی شروع بشه گروه صادقی که بتونن رهبريت را در دست بگيرند از درونش خواهد جوشيد و بالا خواهد اما اگرچه اکنون ناشناسند.
Dec 06 2003, 06:19 pm [+]
nana
منظورم بالا خواهند امد اشتباه اما تايپ کردم .
Dec 06 2003, 06:20 pm [+]
امیدِ میلانی
خسن‌آقاجان، پس راهِ حلی وجود ندارد، تازه امیدوار ای که پس از تحریمِ انتخابات تحرکی در میانِ مردم ایجاد شود و بعد تازه ببینیم چه می‌شود… عدمِ شرکتِ مردم در انتخابات کدام تحرکی را می‌خواهد ایجاد کند؟ چه‌طور؟ چه‌طور می‌شود که انفعال ناگهان باعثِ تحرکی چنان بزرگ شود؟ دقیقاً (عینی، با مثالی چیزی) بیا بنویس این تحرکی که می‌گویی چه‌طور اتفاق می‌اُفتد.
ولی درباره‌یِ ره‌بری. تو می‌گویی از میانِ همان جمعیت یک ره‌بر در می‌آید. آخر عزیزِ من، مگر ۵۷ جز این شد؟ از کجا می‌گویی این‌بار به‌تر خواهد بود؟ من با خیلی فعال‌هایِ سیاسی‌یِ آن‌زمان‌ها صحبت کردم اکثراً تا ۶ ماه پیش از انقلاب اصلاً اسمِ خمینی را هم نشنیده بودند، و هیچ‌کس هم او را وزنه‌یِ جدی‌یی نمی‌دانسته. آن‌وقت یک‌روزه و از میانِ شلوغی‌ها علم شده و بعد چهره‌ئَ‌ش را در ماه دیده اند و برو تا آخر…
Dec 06 2003, 07:18 pm [+]
امیدِ میلانی
این‌جا هم همان است، اصلاح‌طلب‌ها و ملی‌مذهبی‌ها و به طورِ کلی هیچ‌یک از فعال‌هایِ داخلی را که قبول نداری، اپوزیسیونِ خارج هم که کسی برایِ طرح ندارد (جز همان پهلوی و خمینی و این‌ها)، آن‌وقت اگر هم از میانِ شلوغی‌ها ناگهان کسی در آمد، خوب کسی خواهد بود که شناخته‌شده نیست، کسی خواهد بود که نمی‌دانیم چه‌کاره است، دوتا مصاحبه می‌کند و مثلِ خمینی که وعده‌یِ آزادی و فلان و بیسار می‌داد ده تا وعده‌یِ توخالی می‌دهد، آن‌وقت باید برایِ شناختن و پذیرفتن یا نپذیرفتنَ‌ش به ماه مراجعه کنیم.
به‌علاوه می‌گویی مردم. فراموش نکن همین یک انجمنِ کوچکِ وب‌لاگ‌نویسان که می‌خواستیم درست کنیم چه دردسری شد و آخر هم به جایی نرسید. مردم همین‌ها هستند. وقتی سرِ یک انجمن این‌همه بحث هست و آخر هم بی‌نتیجه تو می‌خواهی دوروزه سرِ حکومت به توافق برسند؟
Dec 06 2003, 07:22 pm [+]
امیدِ میلانی
تأکید می‌کنم، حتی اگر انقلابی هم اتفاق بیاُفتد، اگر تشکلِ انقلابی از پیش وجود نداشته باشد می‌شود مثلِ همان ۵۷، پهلوی‌یی یا خمینی‌یی یا چلبی‌یی یا کرزایی از آستینِ‌شان در می‌آورند و می‌گذارند سرِ کار، ما هم انگشت‌به‌کون تماشا می‌کنیم.
بگذار درباره‌یِ تحرک کمی دیگر بنویسم. این‌همه سال تاحدی می‌شد مجوزِ گردِهم‌آیی و از این قبیل گرفت. جنبشِ دانش‌جویی (که باید پرتحرک‌ترین باشد) فعال بود. شلوغی‌هایِ سالِ پیش برایِ آزادی‌یِ آغاجری را به یاد بیآور (و نگو که اصلاح‌طلبانه بود، تندترین شعارهایی که هیچ‌وقت در جمهوری‌یِ اسلامی داده نشده بودند نخستین‌بار در آن تجمع‌ها طرح شدند.). چه‌طور شد آن تحرکی که تو می‌گویی در این فضا نتوانست ایجاد شود و قرار است به‌یک‌باره و در زمانی که نه مجوزِ گردِهم‌آیی هست، نه روزنامه‌یی که خبرَش را به مردم دهد، و فضایِ پلیسی هم حاکم، در این شرایطِ خفقان قرار است اتفاق بیاُفتد؟
Dec 06 2003, 07:27 pm [+]
masoud
امید عزیز
لطفا بگذار مرحله به مرحله پیش برویم اول به نقد دلایل شما بپردازیم و سپس به نقد دلایل مخالفین شما چرا که تداخل این دو چیزی عاید ما و شما نمیکند و نتیجه اش سر در گمی و استنتاج های بیمورد – خداییش من ربط عدم شرکت در انتخابات را با پهلوی و …. نفهمیدم – بگذریم
دلایل شما برای حضور در انتخابات بر سه پایه استوار است
1- عملکرد مجلس – آنجا که مسایلی نطیر طرح قتلهای زنجیره ای را به پای مجلسیان می گزاری
2- برای جلوگیری از مداخله خارجی و احتمالا تجزیه ایران و…
3- مجلسی اگر دست راستی ها بیفتد دیگر هر کار بخاهند میکنند و … وضع بدتر میشود و ..
Dec 06 2003, 07:28 pm [+]
masoud
ادامه
و اما در مورد مطلب اول
اشکال شما در تچزیه و تحلیل عملکرد مجلس ششم اولن در این است که تنها یک سری از صحبتها و نطق پیش از دستور و … که تماما حرف است انهم ار نوع مفتش را به پای عملکرد میگزاری ( تاکید میکنم عملکرد البته نطق یک پارالمنتر چزعی از وظایف وی هست به شرطی که مقدمه ای بر طرح قوانین بهتر باشد که در عیر این صورت به خطا نرفته ایم اگر آنرا روضه بنامیم)
و اتقاقن هر جا که میبایست اقدامی صورت دهند همگی جا زدند برای نمونه – طرح قانون مطبوعات و یا کابینه دوم خاتمی
Dec 06 2003, 07:29 pm [+]
masoud
ادامه
و در آخر در مورد مطلب سوم – آنجا که میگویید اگر مجلس دست راستی ها بیفتد دیگر همه کار میکنند – خب مگر الان نمیکنند و یا اگر کارهایی را نمیکنند از ترس رفیقهای اطلاح طلبشان است یا از ترس مردم
حال اگر موافق موارد فوق هستی آنوقت میتوانیم با هم در مورد فواید رای ندادن به بحث بشینیم
Dec 06 2003, 07:30 pm [+]
امیدِ میلانی
مسعودجان، خوب است، قدم‌به‌قدم بحث کنيم ببينيم به کجا مي‌‌رسيم.
درباره‌يِ چيزهايی که مطرح کردی،
۱. همان حرف‌ها و کارهايِ نافرجامِ مجلسي‌ها (قوانينی که در شورايِ نگه‌بان رد مي‌شوند و غيره) خودَش مقدارِ زيادی تحرک در جامعه ايجاد مي‌کند. مثالَ‌ش همين ماجرايِ قتلِ زيبا کاظمی، که خوب اگر آن رفتارِ متهورانه‌يِ معاونِ مطبوعاتي‌يِ‌ وزارتِ ارشاد و نطق‌هايِ محسنِ آرمين در مجلس و ايستاده‌گي‌يِ وزارتِ اطلاعات نبود اصلاً به اين صورت طرح نمي‌شد، خاکَ‌ش مي‌کردند و هيچ‌کس هم نمي‌فهميد، فوقَ‌ش مي‌گفتند سکته کرده. نمونه‌یِ دیگر قتل‌هایِ زنجیره‌یی، که به هیچ وجه نخستین قتل‌هایِ حکومت نبوده، ولی پی‌گیری‌یِ گنجی، عبدی، اصرارِ خاتمی بر استعفایِ دری‌یِ نجف‌آبادی، اطلاعیه‌یِ وزارتِ اطلاعات و تحقیقاتِ کمیسیونِ اصلِ ۹۰ باعث شد این‌قدر گسترده و جدی طرح شوند.
Dec 06 2003, 07:40 pm [+]
امیدِ میلانی
(بحثِ مداخله‌یِ خارجی را طرح نمی‌کنم. به‌علاوه تجزیه‌یِ ایران چیزی نیست که مرا بترساند، اگر اقلیت‌ها استقلال می‌خواهند حقِ‌شان است و باید به آن برسند.)
۳. بله، وجودِ دولت و مجلسِ اصلاح‌طلب خیلی آزادی‌ها را ایجاد کرده، که با ازدست‌رفتنِ‌شان آزادی‌ها هم گرفته خواهد شد. چنان‌چه در ماجرایِ شورایِ شهر به عنوانِ مثال فرهنگ‌سراها تعطیل شدند. آزادی‌هایی مثلِ انتشارِ کتاب، مجله، روزنامه، تشکیلِ سازمان‌هایِ نیمه‌رسمی‌یِ مستقل (مثلِ NGOها)، گردِهم‌آیی‌هایِ سیاسی و غیرِسیاسی، و از این قبیل.
Dec 06 2003, 07:43 pm [+]
امیدِ میلانی
واضح است وجودِ وزارتِ ارشادِ اصلاح‌طلب اجازه‌یِ چاپِ بیش‌ترِ کتاب‌ها، بسیاری مجله‌ها، و معدودی روزنامه را می‌دهد، که وزارتِ ارشادِ اسلامی نخواهد داد. درست است که قوه‌یِ قضائیه بسیار روزنامه‌ها و بعضی مجله‌ها را می‌بندد، و معدودی کتاب را از بازار جمع می‌کند، ولی صرفِ همین انتشار خیلی مفید است، و می‌تواند مردم را بسیار آگاه‌تر کند. حال تو بگو، منتشرشدنِ این‌ها به‌تر است یا نشدنِ‌شان؟
یا مثلاً این‌که بتوان صد مراسمِ حمایت از آغاجری در دانش‌گاه‌ها برگزار کرد، که در پایان همیشه به شعارهایِ ضدِحکومتی ختم شوند و بعضاً به درگیری بیاَنجامد به‌تر است، یا این‌که هیچ تجمعی مجوز نگیرد، و اگر گروهی هم گردِ هم آمدند پلیس فوراً سرکوبِ‌شان کند؟
Dec 06 2003, 07:50 pm [+]
nana
اولين غلط :
بالا امدن خبر مرگ زهرا کاطمی به هيچ کس ربطی نداشت جز دکترهای بيمارستان که به سفارت کانادا تلفن کردند و بعد خبر پخش شد و نتوانستند جلوش را بگيرند اون معاون وزارتخانه هم داماد رهبر جاکش بود که خواست از خودش سلب مسئوليت کنه . تقلب نکنيدبرای اثبات حرفهاتون لطفا
Dec 06 2003, 07:52 pm [+]
nana
دومين غلط:
سانسور نشريات را اصلاح طلبان هم نخواهند توانست کاری کنند کما اينکه همه روزنامه هارا بسته اند تقريبا
ولی چه غم در دوره اينترنت و تماس جهانی محافظه کاران در مورد پخش اخبار هيچ غلطی نميتوانند بکنند.
Dec 06 2003, 07:58 pm [+]
nana
مهمتر از همه اين حرفها هر نوع تظاهرات و يا گرد همائی که با مجوز تائيد گردد به نظرمن در شرايط امروز ايران يه جوری فرمايشی خواهد بود .
تظاهرات واقعی هميشه در اين شرايط بايد از اجازه و فرمان حکومت خارج باشه تا شکل صادقانه و مردمی خود را حفظ کنه وگرنه اگه رژيم اجازه بده که ميشه خود گوزی و خود خندی
Dec 06 2003, 08:02 pm [+]
امیدِ میلانی
۱. من تاکنون چیزی درباره‌یِ تلفنِ دکترهایِ بیمارستان به سفارتِ کانادا نشنیده ام. معاونِ مطبوعاتی‌یِ وزارتِ ارشاد هم مسئولیتی در ماجرا نداشت که بخواهد سلبِ مسئولیت کند و گردنِ کسی بیاَندازد. اگر جستُ‌جویی هم در اخبارِ گوگل برایِ کاظمی بکنید، که اتفاقاً در چند روزِ‌ اخیر دوباره مطرح شده، اکثرِ‌ نشریه‌هایِ معتبر (لااَقل گاردین و نیوزویک را دارم می‌بینم) ماجرا را همین‌طور که من شرح داده ام شرح داده اند.
Dec 06 2003, 08:09 pm [+]
امیدِ میلانی
۲. سانسور هست، ولی وجودِ روزنامه‌یی که سانسور شود به‌تر است یا عدمِ وجودَش؟ به‌علاوه چرا کتاب را نمی‌گویی که امروز انقلابی‌ترین کتاب‌ها چاپ می‌شوند و ممنوع‌ترین کتاب‌ها (مثلاً آیاتِ شیطانی یا تولدی دیگر) را هم می‌توان از دست‌فروش‌هایِ انقلاب خرید؟
و درباره‌یِ اینترنت، یک روزنامه میان‌گین ۲۰۰٫۰۰۰ تیراژ دارد، و هر نسخه‌ئَ‌ش را هم بیش از ۱ نفر می‌خواند، به‌علاوه مطالبَ‌ش در سایت‌هایِ اینترنتی و رادیوهایِ خارجی منعکس می‌شود. گویا که پرهیت‌ترین سایتِ ایرانی است ۵۰٫۰۰۰ هیت دارد، فقط ۳۶ درصدِشان در ایران هستند (۱۸ هزار نفر) و تازه هر مراجع چندبار شمرده می‌شود (چون چند صفحه را باز می‌کند). این کجا و آن کجا؟
Dec 06 2003, 08:10 pm [+]
امیدِ میلانی
این که تظاهرات نباید مجوز داشته باشد هم فکر کنم از آن حرف‌ها باشد. یعنی آن تظاهراتِ بزرگِ ۱۶ِ آذرِ پارسال و همه‌یِ تجمع‌هایِ رادیکال در دفاع از آغاجری در دانش‌گاه‌ها کشک؟ یعنی همه‌یِ جنبشِ دانش‌جویی حکومتی؟ یعنی همه‌یِ شعارهایِ ضدِحکومتی‌یِ داده‌شده بادِ هوا؟ من نمی‌دانم دیگرانِ حاضر در این‌جا در این مورد چه عقیده‌یی دارند. اگر این‌ها را بادِ هوا می‌دانید که فکر کنم دیگر اصلاً جایِ بحثی نداشته باشد، احتمالاً دموکراسی و حقوقِ بشر و مردمی که درباره‌ئَ‌ش حرف می‌زنید هیچ ربطی به آن دموکراسی و حقوقِ بشر و مردمی که من می‌شناسم ندارد.
Dec 06 2003, 08:13 pm [+]
nana
گفتم در شرايط کنونی منظورم اينه که مردم ايران ديگه از همه بازيهای اينها بايد خودشون را کنار بکشند از حکومتی که بدست يه مشت مافيا اداره ميشه که نبايد اجازه گرفت که برای احقاق حق اعتراض يا اعتصاب يا گرد هم ائی بشه .
مث اينکه باور نميکنی که در ايران دموکراسی وجود نداره .
Dec 06 2003, 08:39 pm [+]
امیدِ میلانی
معلوم است در ایران دموکراسی نیست، ولی چه اشکالی دارد اگر فرصتی پیش آمد با اجازه‌یِ حکومتِ غیرِدموکراتیک به آن اعتراض کنیم؟ تجمعِ ۱۶ِ آذرِ فردا (امروز) را هم تحکیمِ وحدت و انجمن‌هایِ اسلامی برگزار می‌کنند، مجوز هم دارد. نباید در آن شرکت کرد چون مجوز دارد؟ عجب حرفی است.
خوب، اگر شرکت در این تجمع خوب است، خوب این‌که حکومت این اجازه را بدهد و تبلیغ شود و در روزنامه‌ها گفته شود و در دانش‌گاه‌ها رویِ بورد برود و جمعیت جمع شوند و فرصتَ‌ش باشد که برگزار شود و حرف‌هایی گفته شود و شعارهایی داده شود، این به‌تر است یا این‌که هیچ‌کدامِ این‌ها نباشد و اگر اتفاقاً ده نفری هم گرد آمدند فوراً پلیس حمله کند و قضیه را بخواباند؟ خوب این مجوز یک فرصت است که به ما داده می‌شود، نباید خودِمان را از آن محروم کنیم که.
Dec 06 2003, 08:48 pm [+]
nana
اميد عزيزم خيلی هم خوبه که فردا همه در اين گرد هم ائی شرکت کنند مساله اين است که مردم به جان امده را ديگه تشويق به صبر و تامل و مدار نبايد کرد .
بنطر من جامعه ايران اماده يه تغيير بزرگ به دست خود مردم است هر حرکت ازادی خواهی قابل ستايش است ولی اصل قضيه اينه که همه يکپارچه برای اخرين بار به اين چنايتکاران بايد بگن نـــــــــه
Dec 06 2003, 08:53 pm [+]
امیدِ میلانی
ناناجان، خوب حالا که این تجمع خوب است برگزار شود، پس چرا بد است اگر به حکومت اصلاح‌طلبان را تحمیل کنیم که این فرصت را به ما می‌دهند؟
ببین، مسئله گفتنِ نه نیست، این نه خیلی وقت است که گفته شده، در دویُ‌مِ خرداد هم رأی به خاتمی محکم‌ترین نه به این‌ها بود. محکم‌تر از آن هم دیگر نخواهد شد. همه هم می‌دانند، هرکس انکار می‌کند سرَش را زیرِ برف کرده. مشکل گفتنِ این نه نیست، مشکل شنونده است، خامنه‌یی که ننشسته ما بگوییم نه او هم بگوید اه، ببخشید، بفرمایید حکومتِ‌تان را پس بگیرید. باید به زور انداختِ‌شان بیرون. نه شرکت در انتخابات زورَش به این‌ها می‌رسد نه عدمِ شرکت، راهِ حلِ مسئله را باید در آگاهی‌یِ مردم و سازمان‌دهی و تشکلِ نیرویِ آن‌ها جستُ‌جو کرد. بدونِ این آگاهی و آن نیرویِ سازمان‌یافته، اگر هم اتفاقی بیاُفتد (که به نظرِ من در آینده‌یِ نزدیک و با مداخله‌یِ آمریکا خواهد افتاد) به دموکراسی نخواهد رسید، می‌شود مثلِ ۵۷.
Dec 06 2003, 09:02 pm [+]
nana
اميد عزيزم باز هم ميگم احتياجی به تحميل اصلاح طلبان به ادمخوران نداريم .
باور کن الان ديگه اين فقط يه توهمه
اصلاح طلب و اصلاح طلبی مرده باور کن مردم خيلی جلوتر هستند چون باورهای قلابی خودشون را کاملا از دست دادند تو و امثال تو بايد از اين لجظه به بعد فقط روی نيروی جوان خود و پيشتيبانی گسترده مردم از خودتون حساب باز کنيد نيروی مردم را دست کم نگير
بخصوص اگه بجان امده باشند .
Dec 06 2003, 09:19 pm [+]
masoud
قوانینی که در شورای نگهبان رد میشوند .
شاهکارآنها در مورد لوایح دوقولو است . غیر از این است ؟ خب به فرض که انها هم تصویب میشد تفاوتی میکرد ! ریس جمهور منتصب رهبر قوی تر میشد تا تنها به محکوم کردن آنهایی که به قانون اساسی ایراد میگیرند اکتفا نکند و همچون 18 تیر راسا اقدام لازم را مبذول دارد . عیر از این است
– آزادی ها و فاش ساختن مواردی نظیر قتلهای زنجیره ای
بطور کلی شما سه نکته اصلی را در تحلیل موارد در نظر نمیگیرید و لذا با انگشت گذاشتن روی چند نکته میخاهید نتیجه گیری کلی کنید مثلا در مورد اینتر نت که به اصلاح طلبان امتیاز میدهید اگر واقعیت را بخاهید میبایست ممنون رفسنجانی و شرکا باشیم که با راه انداختین شرکتهای ( اصلی) اینترنتی این بیزنس را رونق بخشیدند … بگذریم – راستی ایران در زمینه استفاده از اینترنت در رده چندم جهان است ؟
Dec 06 2003, 09:27 pm [+]
masoud
یک – جریان اطلاعات ( نظیر رادیو و اخیرا تلویریون و اینترنت )
که به طور کلی شرایط فعلی را از دهه 60 کاملا متمایز میکند
دو- آکاهی مردم و عدم اعتماد به حکومت
که بخشی از ان مدیون جریان اطلاعاتی است ولی شخصن معتقدم که تجربه مردم در مواردی نظیر جنگ و ….. بیشترین سهم را داراست
سه – تاثیر حکومتهای خارجی
(اگر بخاهی موفقیتی برای اطلاح طلبها قایل شوی این تنها مورد است که البته سود آن به سوی مردم نبوده است)
اگرمجموع این موارد را در نظر بکیری انوقت نمیتوانی ازادیها و… را به پای اطلاح طلبها بگذاری که در خوشبینانه ترین حالت آنها محصول عوامل فوق هستند
حال اجازه بده که رویکرد ج.ا. را به قتل و شکنجه که به قول شما یکی دست آوردهای اطلاح طلبان است بپردازیم
Dec 06 2003, 09:28 pm [+]
masoud
– دردهه 60 حکومت انها در داخل و خارج میکشتند و اگر سوال هم میشد میگفتند که ما کشتیم چون ملحد و منافق و … بودند – چون رویکرد دیگر دولتها برایشان مهم نبود و در نیمه اول ان دهه هم اعتماد بسیاری از مردم را با خود داشتند
– از اواخر دهه 60 دیگر نمیتوانستند اینگونه عمل کنند بنابراین کشتند و بعد عده ای دیگر را وادار به مصاحبه کردند که ما کردیم تا ج.ا. را بدنام کنیم و… نظیرقتل کشیشان
– در اواسط دهه هفتاد ( اگر شما دوست داری ان را دوم خرداد بگو ولی من معتقدم که دوم خرداد محصول بود نه عامل ) دیگر این روند مقبولیت نداشت نه در اذهان مردم و نه جهانیان . پس نتیچه ان شد این حکومت به ورطه قربانی گرفتن از خود افتاد چرا که چاره جز این نبود.
Dec 06 2003, 09:29 pm [+]
masoud
براستی ایا از خود سوال کرده ای اگر اطلاح طلبها با قتل و شکنجه به واقع مخالف هستند چرا به چند نمونه خاص توجه نشان نیدهند و در مقابل مسایل دهه اول انقلاب سکوت میکنند لابد این موارد عطف به ما سبق نمیشوند
البته ناگفته نگذارم که معتقد نیستم مسایلی که طی چند سال گذشته اتفاق افتاده بر طبق سناریو از پیش نوشته شده انجام شده بلکه بسیاری ناشی از اختلاف رویکرد ( نه هدف ) مابین گروههای مختلف حکومت بوده که البته ما مردم بی بهره نبودیم ولی دیگر ادامه این روند سودمند نیست که بحث ان در ضرورت تحریم قابل تعمیم است
Dec 06 2003, 09:30 pm [+]
امیدِ میلانی
ناناجان، باور کن حرفِ من هم همین است، تنها نیرویی که می‌تواند ما را نجات دهد نیرویِ مردم است. نیرویِ مردم یقیناً بزرگ‌ترین نیرویِ دنیا است و جلویِ هرکسی می‌تواند بایستد. ولی فراموش نکن که این نیرو را باید سازمان داد و منظم کرد، باید به مردم آگاهی داد.
شرکت یا عدمِ شرکت در انتخابات تغییری در این اصلِ ماجرا نمی‌دهد. حرفِ من فقط این است که با شرکت در انتخابات ما یک‌سری فرصت به دست می‌آوریم. خاتمی و امثالِ او قرار نیست حکومت را ساقط کنند، ولی می‌توانند فرصتی به ما بدهند که آسان‌تر این کار را انجام دهیم. البته اصلِ مطلبِ به‌میدان‌آمدنِ مردم است که باید نتیجه را تعیین کند. خوب، چرا خودِمان را از این فرصت محروم کنیم؟
Dec 06 2003, 09:32 pm [+]
nana
اميد جان به بخش که جوابت دير شد من مشغول بازی بريج هستم با سه نفر ديگه ووقتی دستم روی ميز است ميام پشت کامپوتر.
بهر حال بنظر من تا شما دلسوزان واقعی و جوان ايران اين لباس کهنه باور به جناح خوب و جناح بد را از تنتون در نياريد و دور نيندازيد انطور که بايد به مردم و خودتون باور پيدا نميکنيد هر تعييری که در جامعه ايران شده تا حال اگه مثبت بوده ريشه اش در تلاش و کوشش عناصر صادق بوده و کرديتش را خاتمی اينها گرفتند .
Dec 06 2003, 09:41 pm [+]
nana
در ضمن عزيزم من به خوبی و باقلبی پر از درد ميدونم که اين جنگ نهائی خونين خواهد بود و بهمين دليل به شرافت انسان قسم ميخورم که برای شرکت درش به ايران خواهم امد .
ما چاره ديگری نداريم
بذار يه چيز ديگه هم اضافه کنم بنظر من بهترين فيلم ايرانی که در اين سالها ساخته شده فيلم طعم گيلاس کيارستمی بود
علتش هم پيامی که داشت بنظر من پيامش اين بود که زنده بودن به معنی زندگی کردن نيست و
بنابراين برای زندگی کردن فرزندان و نسل اينده شايد لازم باشه همه ما فدا بشيم مهم هم نيست چون الان فقث زنده ايم . اصلاح و اصلاحات را فراموش کن کار اينها تمامه دوستت دارم .نانا
Dec 06 2003, 09:46 pm [+]
nana
اينها که نوشتم به معنی پايان نيست اگه خواستی ادامه بده خواهم امد .
Dec 06 2003, 09:48 pm [+]
امیدِ میلانی
۱. اصلاح‌طلب‌ها بعضی جاها درباره‌یِ مسائلِ اوایلِ انقلاب خصوصاً ادامه‌یِ جنگ، قتل‌هایِ آن زمان (به‌خصوص قتلِ سعیدی‌یِ سیرجانی، میرعلایی و دیگران)، قتل‌هایِ سالِ ۶۷ و مانندِ این‌ها اشاره کرده اند، ولی دلیلِ کم‌بودِ این‌ها تا حدِ زیادی آن است که این مسائل در جمهوری‌یِ اسلامی خطِ قرمز به حساب می‌آید، و تخطی از آن مجازاتِ سنگینی در پی دارد (که تقریباً در همه‌یِ موارد چنین نیز بوده، مثلِ زندانِ سنگینِ عبداللهِ نوری، زندانِ گنجی، یا عبدی که با روزن مصاحبه کرده بود). اصلاح‌طلب‌ها هم طبیعتاً از زندان خوشِ‌شان نمی‌آید…
۲. می‌‌گویی اختلافِ هدفی نیست. به نظرَت چه هدفی باعث می‌شود کسی زندان را بپذیرد و رادیکالیسمِ خود را حفظ کند؟ اگر دنبالِ سهم و این قبیل بودند که دراختیارِشان بود، نبود؟ می‌توانی تصور کنی کسی بپذیرد که ۱۵ سال زندان برود به خاطرِ این‌که مثلاً وقتی ۱۵ سال بعد (۱۵ سال، شوخی نیست، می‌شود از سالِ ۶۷ تا حالا) بیرون آمد به پست و مقامی برسد؟
Dec 06 2003, 09:56 pm [+]
امیدِ میلانی
۳. واقعاً جمهوری‌یِ اسلامی در شرایطِ تازه‌سرِکارآمدنِ خاتمی، و در موقعیتی که بیش‌ترین مقبولیتِ مردمی (با توهماتِ اصلاح‌طلب‌هایِ آن زمان) و بیش‌ترین مقبولیتِ خارجی را داشت به ورطه‌یی افتاده بود که مهم‌ترین آدم‌هایِ وزارتِ اطلاعاتَ‌ش که مستقیم از خامنه‌یی دستور می‌گرفتند را قربانی کند؟
Dec 06 2003, 09:56 pm [+]
امیدِ میلانی
۴. واقعاً انتشارِ روزنامه‌ها و مجله‌ها و کتاب‌هایِ سیاسی اجبار بوده و نه امکانی که اصلاح‌طلبان دراِختیار گذاشتند؟ این چه حرفی است؟ واقعاً فکر می‌کنی اگر ناطق هم رییس‌جمهور می‌شد روزنامه‌هایِ آن‌زمان مجوزِ انتشار می‌گرفتند؟ این مجله‌هایِ تندرو منتشر می‌شدند؟ کتاب‌هایِ مارکس و انگلس در می‌آمد؟ نه، خامنه‌یی‌چی‌ها و رفسنجانی‌چی‌ها اگر بخواهند آزادی بدهند هم آزادی‌یِ اجتماعی و خصوصی می‌دهند نه آزادی‌یِ بیان و آزادی‌یِ سیاسی. اگرنه تجربه‌یِ شوراها و تعطیل‌شدنِ فرهنگ‌سراها هم خوب نشان داد که آن‌طرفی‌ها در خیالِ این‌چیزها نیستند و کارِشان را می‌کنند، اگر مجلس را بگیرند قوانینِ نشرِ کتاب را سخت‌گیرانه‌تر خواهند کرد، و اگر دولت را بگیرند هم به هیچ‌یک از این‌هایی که امروز منتشر می‌شود اجازه‌یِ انتشار نخواهند داد.
Dec 06 2003, 09:57 pm [+]
امیدِ میلانی
۵. مثال‌هایِ قوانینِ ردشده در شورایِ نگه‌بان:
الف. قانونِ انتخابات، حذفِ نسبی‌یِ نظارتِ استصوابی، و خلاصه‌کردنِ اعتقاد به اسلام و ولایتِ فقیه و غیره به اظهارِ فرد نه تحقیقاتِ محلی و مانندِ آن… بد است؟
ب. اختیاراتِ رییس‌جمهوری، که قدرتِ تشکیلِ کمیته‌یِ تحقیق و اعلامِ نتایجِ آن را به طورِ قانونی به رییس‌جمهور می‌دهد. خاتمی تاکنون دوبار کمیته‌یِ تحقیق تشکیل داده (با وجودِ آن‌که در قانون پیش‌بینی نشده بود)، یکی درباره‌یِ قتل‌هایِ زنجیره‌یی که به اطلاعیه‌یِ وزارتِ اطلاعات انجامید، یکی درباره‌یِ زیبا کاظمی که به افشایِ نسبی‌یِ ماجرا و نطق‌هایِ آرمین انجامید. من البته شخصاً با این لایحه موافق نیستم.
ج. بسیاری قوانینِ مثبتِ دیگر، که یادَم نیست مثال بیآورم. تنها موردی که به ذهنَ‌م می‌رسد پیوستن به کنوانسیونِ برابری‌یِ زنان و مردان است، شاملِ برابری‌یِ زنان و مردان در ارث و دیه و غیره (با تأییدِ فقهی‌یِ افرادی مثلِ صانعی). بد است؟
Dec 06 2003, 09:57 pm [+]
امیدِ میلانی
۶. من درباره‌یِ استفاده از اینترنت امتیازی به اصلاح‌طلب‌ها ندادم. حرفِ من اصلاً درست برعکس بود، گفتم هیتِ سایت‌ها و تعدادِ ایرانی‌هایی که از طریقِ اینترنت اخبارِ سیاسی را پی می‌گیرند نسبت به خواننده‌هایِ روزنامه‌ها خیلی کم است، و بنابراین وجودِ اینترنت به هیچ وجه نیاز به روزنامه‌یِ رادیکال‌تر را جبران نمی‌کند.
Dec 06 2003, 09:57 pm [+]
امیدِ میلانی
ناناجان، جناحِ خوب و جناحِ بد وجود دارند، البته بگذار بگویم جناحِ به‌تر و جناحِ بدتر، چون نه بد‌یِ‌شان بدترین است، و نه خوبِ‌شان آن خوبی که ما می‌خواهیم، ولی از سویِ دیگر این‌ها فقط دو تا جناح هستند نه سوارانِ سفیدپوشی که بیآیند مردم را نجات دهند. بعضی‌ها (خاتمی‌چی‌ها) یک رویِ سکه را پاک کردند و گفتند همه‌یِ کارها را بسپارید دستِ جناحِ فلان، نتیجه این شد. تو و بعضی دیگرِ دوستان رویِ دیگرِ سکه که مثبت‌بودنِ (نسبی) اصلاح‌طلب‌ها هست را پاک می‌کنید.
با حرفَ‌ت درباره‌یِ تلاش و کوششِ مردم موافق ام، البته که اگر روزنامه‌یی در آمده روزنامه‌نویس‌ها بوده اند که آن را در آورده اند، یا کتابی که چاپ شده، یا بچه‌هایی که تجمع برگزار کردند، اگر این آدم‌ها نبودند خاتمی و دیگران هم هیچ‌کاره بودند، ولی خوب، پوشاندنِ نقشِ اصلاح‌طلب‌ها هم در این میان بی‌اِنصافی است.
Dec 06 2003, 10:19 pm [+]
امیدِ میلانی
این‌جا دیگر صبح شده، و من کم‌کم باید بروم پیِ کارهایَ‌م. خیلی بحثِ خوب و سازنده‌یی بود، لااقل از نظرِ من. امیدوار ام شب‌هایِ دیگر هم اگر فرصت بود ادامه‌ئَ‌ش دهیم و شاید به توافقی هم برسیم، ولی لااَقل با نظراتِ هم بیش‌تر آشنا می‌شویم و می‌توانیم راه‌کارها را بیش‌تر بررسی کنیم. این پیامِ آخرَت هم حسابی احساساتی‌یَ‌م کرد، خصوصاً عبارتِ «شرافتِ انسان» را خیلی قشنگ گفتی. راستی که نه فقط شرافتِ خودِمان بل‌که شرافتِ کلِ انسان‌ها و انسانیت در بین است.
نه فقط کارِ این‌ها، که کارِ هرکسی که در برابرِ مردم بايستند تمامه، با دير و زود، ولی بی سوخت و سوز.
Dec 06 2003, 10:22 pm [+]
شمر
امید جان
راستش را بخواهی یاداشتهایت را خیلی سرسری خواندیم، کاری به اینکه تو بخاطر “توجیه بخشی از دستگاه قدرت” به چرت نویسی اوفتاده ای نداریم و در شان خودمان نمی دانیم که وارد گفتگو در اینباره بشویم، اما باور کن که ما هرچه امید توی زندگی مان تا کنون شناخته ایم همه مانند خودت خوب و در عین حال خیلی ساده بوده اند.
یکی از آنها امیدی بود فرزند کدخدا، هنگامی که مدرسه راهنمایی می رفتیم یک دستگاه ترانزیستوری خنده که آنزمان مد بود خریده و سر کلاس آورد و روشن کرد و چون صدای قاه قاه خنده از آن بگوش می رسید تا دوسه روز با شنیدن صدای آن می خندیدیم اما به مرور زمان دیگر بری هیچکس جز امید خنده دار نبود و بیشتر روزها دستگاهش را روشن نموده و خودش تنها می خندید. این نوشته های تو مرا یاد آن امید و آن دستگاه انداخت. روزها نخست می شد با تو خندید اما دیگر این نوشتهایت خنده دار نیست.
شادباشی
شمر
Dec 06 2003, 10:46 pm [+]
nana
شمر عزيزم امدم يه سر بزنم ديدم امده ای بهت بگم صدای خنده های رعد اسايت را از راه دور ميشنوم و لذت ميبرم شاد باشی .
کار اينها تمامه
Dec 06 2003, 11:21 pm [+]
fozoolak
تنها راه رهائی عدم شرکت در انتخابات و بطور کلی عدم شرکت در برنامه های رژيم است که سبب خواهد شد سند عدم مشروعيت مردمی اين نظام در دنيا منتشر شود
Dec 07 2003, 01:31 am [+]

Comments Off on کاست‌های شاملو   |    |     |     

07 Dec 2003

16 آذر را گرامی میداریم

نوشته:     :::       Comments Off on 16 آذر را گرامی میداریم

16 آذر را گرامی میداریم
گرامی باد خاطره جانباختگاه را ه ملت

Comments Off on 16 آذر را گرامی میداریم   |    |     |     

06 Dec 2003

مشروعیت رژیم در گرو رای ملت است

نوشته:     :::       Comments Off on مشروعیت رژیم در گرو رای ملت است

دیشب نشستم یک مطلب دوصفحه‌ای درباره اینکه چرا افرادی مثل امید بجای نوشتن چند جمله برای دفاع از انتخابات یک مطلب درست وحسابی نمی‌نویسند و توضیح نمی‌دهند به چه دلایلی می‌خواهند که مردم علیرغم خواسته‌شان به پای صندوق‌های رای بیایند!؟ درهمان زمان که مشغول نوشتن مطلب بودم امید این لینک را در نظرخواهی گذاشته بود خوشبختانه گویا امید و دیگر موافقین شرکت در انتخابات خود به این نیاز پی برده‌اند و می‌دانند که بدون دلایل منطقی دیگر هیچ گروهی نخواهد توانست مردم را به پای صندوقهای رای بکشاند. امروز اکثریت مردم به ارزش آرای خود پی برده‌اند و بهمین دلیل باید بر روی این آگاهی سرمایه گذاری کرد.
یکی از استدلاهای امید این است که “عدمِ شرکت در انتخابات تنها کارآیی‌یَ‌ش بازکردنِ دستِ قدرت‌هایِ خارجی برایِ دخالتِ بیش‌تر و باج‌خواهی‌یِ بیش‌تر است. چنان‌چه گفتم فکر نمی‌کنم هیچ دخالتِ خارجی‌یی ما را به سویِ دموکراسی ببرد، بنابراین سودی از عدمِ شرکت به دست نمی‌آید”
حالا چگونه شما به این نتیجه رسیده‌اید مشخص نیست. تازه اگر فراموش نکرده باشید رژیم شاه هم به اینگونه تئوری‌ها دامن می‌زد تا مردم را از خواسته‌هایشان پشیمان کند و حتی مدام می‌گفت با رفتن او ایران تجزیه خواهد شد. آیا چنین شد؟
این ساده انگاری است اگر گمان کنیم با ماندن ملاها ایران مستقل خواهد ماند و برعکس اگر رای ندهیم ملایان مجبور به باج دهی بیشتر خواهند شد. پروتکل الحاقی را که به زور به خورد ملت ایران دادند به همت همین ملاهای “مستقل!!” بود که به خوردمان دادند. آیا این است استقلالی که شما می‌خواهید!؟ گمان نمی‌کنم. چنین نیست دوست عزیز. اینها همه توطئه های تولیدی کارخانه حزب توده است که این رژیم سالهاست که از آن بهره می‌برد.
امید با کم بها دادن به قدرت آرای مردم به تمام قدرتهای موجود در دست رژیم اشاره کرده بجز همان قدرتی که امروز رژیم را بیشتر از هر چیز به وحشت انداخته. چرا خواسته مردم را جدی نمی‌گیریم!؟ این بسیار ساده انگاری است اگر مردمی را که به این درجه از آگاهی رسیده‌اند و ارزش رای خود را میدانند می‌خواهیم علیرغم خواسته شان بپای صندوقهای رای بکشانیم و همزمان ادعای دموکراسی خواهی داشته باشیم. مگر نه این است که در یک جامعه‌ی دموکراتیک حق رای ندادن هم یکی از حقوق رای دهنده است؟ پس چرا اجازه نمی‌دهید رای دهنده از این وسیله استفاده کند؟
آیا فراموش کرده ایم که: جمهوری اسلامی از روز تاسیس اش همیشه سعی در نمایش دموکراسی داشته و مشروعیت خود را نیز البته با حیله و نیرنگ از همین طریق بدست آورده است.
آیا فراموش کرده ایم: تلاشی را که خمینی در نخستین روزهای به قدرت رسیدن اش بکاربرد تا با نیرنگ مردم را به پای صندوقهای رای بیاورد تا با این وسیله مشروعیت رژیم منحوس اش را به رخ جهانیان بکشد.
آیا فراموش کرده ایم: دورانی را که اگر کسی مهر شرکت در انتخابات در شناسنامه اش نبود هزار و یک دردسر برای او درست می‌کردند تا دیگر کسی جرات آن را نداشته باشد تا از این طریق دست رد به سینه ی ملایان بزند.
خیمه شب بازی مردمسالاری دینی دجالی بنام خاتمی را به آن چه دربالا گفتم اضافه کنید تا تصویر برایتان واضح‌تر شود که این حیله سر دراز دارد، و ربع قرن است که ملایان با کشیدن مردم به پای صندوق‌های رای یا در خیمه شب بازی‌های خیابانی روز قدس و شله زردخوری‌های دیگر می‌خواهند مردمی بودن خود را به خورد جهانیان بدهند و قدرت غیر مشروع خود را مشروعیت بخشند. و اینبار نیز با همکاری حزب توده شما را به همفکری با اقتدارگرایان متهم خواهند کرد اگر جرات آنرا بکنید و با مردم هم کلام شوید و یک صدا بگویید ما این انتخابات را تحریم می‌کنیم. درست شنیدید ما به این دجالان مشروعیت نمی‌دهیم.
توده‌ای بدبخت چنان مستاصل شده است که برای مردمی جلوه دادن خود و افزایش هیت سایتشان به این گونه (meta http-equiv=”Refresh” content=”900″) حیله ها دست می‌زند. چه نیازی به دوباره تکرار خواسته های این گروه های وامانده داریم؟

Comments Off on مشروعیت رژیم در گرو رای ملت است   |    |     |     

05 Dec 2003

گزارش عرق خوری بچه های

نوشته:     :::       Comments Off on گزارش عرق خوری بچه های

گزارش عرق خوری بچه های باحال تا ساعت 21:01 بوقت اروپای مرکزی در وبلاگ آریای عزیز
از پاین به بالا بخوانید مطلب از سیستم نظرخواهی کپی برداری شده
خُسن آقا
عزیز جان:
می خور که به زیر گل بسی خواهی خفت
بی مونس و بی نسیب و همدم و جفت
Dec 05 2003, 02:52 pm [+]
[ | web ] شمر
هزاران حسين خاک پايت يزدانيان جان
ما که خشتک شهيدان کربلا و اهل بيت سابق سيد الجاکشين حسين ابن علي را در آورده و پشت رو کرده ايم ديگر پشت صحنه نمانده، زينب فدايت.
الي يزدانيان زينب فدايت
هزاران چون حسين آن خاک پايت
مپرس از چند وچون کربلايم
که خديجه کبري* آيد به خوابت
*خديجه کبري مادر فاطمه فيل کُس،
از قرار معلوم ما خيلي مستيم، مي نوشيم به تندرستي دوستان بويژه يزدانيان
Dec 05 2003, 02:49 pm [+]
[ | web ] Aria
… به به. نازنين دلبند خودم. شمر عزيزم. آقا دلم داشت مي ترکيد برات. کجا بودي تو؟. گفتم حتما تو يه ميخونه اي مست و پاتيل افتاده اي و مي تري به امت. البته که از يزيد شعرهاي نابي دارم. ولي من خيلي با » ابو نواس « صفا مي کنم. ديوانش٬ ميکده نابه عزيزم. اينم يکي از شعر هاي معرکه يزيد:
خليلي دير الي المدام وغن لي / بذکر سليمي و الرباب و نعمي
و ان حرمت يوما علي دين احمد / فخذها علي دين المسيح بن مريم
= آه اي دوستانم!. نگونسار کنيد شراب را در قدحم و خنياگري کنيد تابا يادهاي شورانگيزش دلشاد شوم. اگر ميگساري حرام است به رسم محمد٬ تو اي ساقي دل من٬ شرابم ده به آيين مسيح. ////
Dec 05 2003, 02:42 pm [+]
[ | web ] شمر
خُسن آقا جان
بزرگواري مي کنيد شما پيشکسوت شمريگري هستيد، راستش همين وبلاگ شما بود که هوس ظهور دوباره را در دل ما انداخت، ورنه ما به همان اندر دمشق ماندن و سرپرستي بيت سابق سيدالجاکشين حسين ابن علي سرگرم بوديم.
Dec 05 2003, 02:38 pm [+]
[ | web ] يزدانيان
شمر گرامي، يزيد باشه براي بعد .حالا که مجلس خودمونيه کله ها هم يه کمي گرمه نمي خواي يه کمي از ناگفته هاي ظهر عاشورا برامون تعريف کني.يه چيزايي تو مايه هاي پشت صحنه…
Dec 05 2003, 02:37 pm [+]
[ | web ] خُسن آقا
شمر جان همین که تو با مایی خودش بهترین مستی هاست. خُسن آقا به قربان شمشیرت
Dec 05 2003, 02:32 pm [+]
[ | web ] شمر
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
اين تک پاره را از يزيد نازنين،به ياد او و رفيقش، چکامه سراي همشهري خُسن آقاي خودمان حافظ شيرازي داشته باشيد.
آريا اگر چيزي در باره اين تک پاره از زنده ياد يزيد مي داني بنويس.
Dec 05 2003, 02:31 pm [+]
[ | web ] خُسن آقا
یزدان جان نوش
به سلامتی همه ایرانی هایی که بجز سربلندی ایران آرزوی دیگری ندارند، Rouge ou blanc فرقی نمی کنه
Dec 05 2003, 02:29 pm [+]
[ | web ] شمر
رفقا و دوستان نازنين خودم
با اجازه شما و بکوري چشم امت چشمبراه مهدي (مج) ما امشب نخورده مستيم، ودکاي لهستاني مان هم ته کشيده، بقال محله هم که حسابي از بازار بورس جهاني سر در آورده، با توجه به اشغال کربلا از سوي آمريکاي مرده خوار و خر تو خر شدن اماکن مقدسه، خرقه شمري ما را بگرو نمي ستاند، پس براي تندرستي شما گرامي دوستان يک چاي قند پهلو مي زنيم.
اگر هم ناچار شويم يک ادکلن ارزان قيمت را با آب قاطي نموده و سر خواهيم کشيد.
Dec 05 2003, 02:22 pm [+]
[ | web ] Aria
…. به به. از اين همه شور و حال. آخوندا الان دق مي کنن. مخصوصا ولي فقيه و وقيح. به شادخواري خودمان و آينده ي درخشاني که در پيش رو داريم. نوشا نوش اي نگهبانان جان و زندگي. اي گيتي آران مهر ورز. ///.
Dec 05 2003, 02:13 pm [+]
[ | web ] يزدانيان
آقا من هم پريدم يه بطر rouge فرانسوي خريدم.اولين پيک به افتخار آريا ،حسن آقا وشمر گرامي
Dec 05 2003, 02:08 pm [+]
[ | web ] خُسن آقا
الله از همه کافرتر فقط هنوز حایش نشده.
نانا ی عزیز خوش بگذره. عزیز جان اینجا ساعت 8 شب هست هنوز چند ساعتی مونده ما تلپ شیم
Dec 05 2003, 01:56 pm [+]
[ | web ] يزدانيان
وبدينسان اولين عرق خوري مجازي دنيا در تاريخ ثبت شد
Dec 05 2003, 01:54 pm [+]
[ | web ] Aria
… دوستان عزيز. همگي خوش آمديد به ميکده ي » آريا « ساقي .حان و کوثر خودم خواهم بود. باکتون نباشه. دارام دارام براتون شرابهاي اعلا ميارم. به خورد الله نيز مي ديم تا کافر بشه مثل خودمون. ///
Dec 05 2003, 01:49 pm [+]
[ | ] nana
اريا جون و حسن اقا جونم نوش جونتون الان ساعت يک بهد از ظهره من يه قرار ناهار بيرون دارم وقتي برگشتم اگه شما هنوز سرحال بوديد و تلپ نشده بوديد بهتون خواهم پيوست خيلي دوستتون دارم . کار اينها تمامه
Dec 05 2003, 01:47 pm [+]
[ | web ] خُسن آقا
ول کنید شب جمعه ای عرقتونو بخورید این هم خودش یک نوع مبارز است.
رفتم چنتای دیگرو هم دعوت کردم بیان اینجا عرق خوری
Dec 05 2003, 01:45 pm [+]
[ | web ] Aria
… آتشکده ي مني تو يزدانيان عزيزم. تو معبد سکوت مني وقتي بميرم. مي نوازي و سرود شادي مي خواني تا من به گيتي بپيوندم در معبد سکوت. تو با گاهانه هاي » اشم وهو « جهان را مي آرايي عزيزم. دليلش نازنين خيلي ساده است. ايراني نمي تونه خونريزي و کشتار کنه. براي ما٬ جان و زندگي قداست داره. اينه که خاصمان ما اين مسئله را مي دانند و وقيح هستند در زورگويي و خونريزي. اگه ما مثل خاصمان باشيم خب فرقي نداريم با اونا. بحث روشنفکران را نگو که من يکي از دست اين طيف متابع و دنباله رو و زر زر کن واقعا به ستوه اومدم. اينا بخشيشون افتخار مي کنن با فرهنگ ايران بجنگند خاک بر سرها. افتخار خود مي دانند. مکافاتيه عزيزم ///
Dec 05 2003, 01:43 pm [+]
[ | web ] Aria
… من آرزو مي کنم خسن آقاي نازنين. اون روز بياد که واقعيت روياي تو را در تخت .جمشيد با قدحهاي شراب در کنار همديگه تماشا کنيم. اون روز مياد حتا اگه ما نباشيم. من مطمئنم. ما هنوز در روند » شدن « هستيم و سپيده دم اون روز را همه .حا ميشه ديد. من باور دارم. اون روز٬ جهانيان ميان در ميکده ي ايرانزمين تا دلشاد و خوش زندگي کنن. به به///
Dec 05 2003, 01:37 pm [+]
[ | web ] يزدانيان
آرياي نازنين شوربختانه با نگاهي کوتاه به تاريخ به راحتي متوجه مي شويم که يک جاي کارمان بدجوري عيب دارد!خودمان براي چنگيز خان مغول دعوت نامه مي نويسيم که تشريف بياور و خاک سرزمين ما را بر توبره کن وبعد هم قرنهاست که با افتخار نام چنگيز را بر فرزندانمام مي نهيم.کليد فتح ايران زمين را دودستي تحويل تازيان وحشي بي مقدار مي نهيم که آن کنند با سرزمينمان که کردند وبعد در عزاي اين قاتلين نياکانمان ،خاک بر سر کرده ورخت عزا مي پوشيم .تمامي روشنفکران معاصر سرزمينمان از کوچک وبزرگ ،پشت سر رجاله بي مقداري چون خميني قرار مي گيرند واز او امام سيزدهم مي سازند و بر دستش بوسه مي زنند تا قدم کثيفش را بر اين سرزمين بگذارد و بکند آنچه کرد وخودشان يا اعدام مي شوند ويا آواره دنيا.نمي دانم آرياي عزيز کجا ولي يقينا يک جاي کارمان ايراد دارد
Dec 05 2003, 01:36 pm [+]
[ | web ] خُسن آقا
بیا نروژ اونقده سرما به خوردت بدیم تا دیگه مارو فراموش نکنی. یخچال که چه عرض کنم فریزر هست اینجا.
ولی خوب، اگه دلت گرم باشه همه چیز گرم می شه
Dec 05 2003, 01:31 pm [+]
[ | web ] Aria
… شماها بايد همتون بيان آلمان ميهمان من. دوستان آلماني خوبي دارم که مي فروشي دارن. بهترين شرابها را برام تهيه مي کنن. خيلي آدمهاي با حالي هستن. هر موقع که جشن شرابخواري و تست شراب دارند بايد برم و گرنه سرويسم. خلاصه زندگي مي کنن. بيا و ببين. فقط مائيم که هنوز سر بحث شيرين لواط و موال و آفتابه به دست گرفتن داريم تو باتلاق اسلام دست و پا مي زنيم. ///
Dec 05 2003, 01:25 pm [+]
[ | web ] خُسن آقا
ما فقرا توی نروژ زورمون فقط به خریدن شراب ریوخا می رسه. ولی چه خوب می شد اگه همه حمع بودند باهم می خوردیم. به سلامتی نانای عزیز شمر و آریای خوبم
Dec 05 2003, 01:16 pm [+]
[ | web ] Aria
… به به خسن آقاي عزيز خودم. تخت .حمشيد مني تو. من همين الان يه ساتگين ۵ ليتري از شرابهاي شيراز ( نسخه ي خودت ) کنارم گذاشتم. برو بريم به سلامتي آينده ايرانزمين بنوشيم که ديسکوي جهاني خواهد شد. به به. ///
Dec 05 2003, 01:08 pm [+]
[ | web ] خُسن آقا
باز جمعه شد شما حرف از شراب و کنیاک و از اینگونه زهرماری ها زدید!؟ خجالت هم خوب چیزیه مگه شما مسلمون نیستید!!
نانا جان تو هم با این نسخه پیچیدنت! آریا جان کنیاک خالی بخور شفابخش تره. چایی می ریزی توش خرابش میکنی!
منم برم شرابم را بیارم
Dec 05 2003, 01:05 pm [+]
[ | web ] Aria
… آره اتفاقا همين کار را هم کردم خوشگل نازم. من يکي از اون آدمها هستم که نه تنها خودم بلکه لاشه ام و افکارم نيز با حکومت الهي مبارزه خواهند کرد. سرماخوردگي که کشکه. فردوس برين مني تو » نانا « جان. ///
Dec 05 2003, 12:52 pm [+]
[ | ] nana
اريا جون مرسي که گفتي کجا هستي گوش کن يه دواي خوب براي سرماخوردگي در هواي سرد اينه که چاي درست کن توش کنياک بريز و داغ داغ بخور هم حال جسميت خوب ميشه هم حال روحيت .زود خوب شو کارداريم بابا.
Dec 05 2003, 12:16 pm [+]
[ | web ] Aria
…. ها فداي اون جون گفتنت بشم من » نانا « ي عزيزم که ميميرم براي اون گيسوان افشانت و لبخندهاي زندگي بخش و آرامش دهنده ات. تمام عالم و آدم و ستاره ها و جانوران و صد البته سازمانهاي حفاظتي و اطلاعاتي و تروريستي دنيا مي دانند که آريا کدوم .حهنميه. حتا تمام سوراخ – سنبه هاي رفتاري مرا مي شناسند. همين آلمان٬ محکوم هستم که اصلا آب و هواشو دوست ندارم. فقط فيلسوفا و متفکراشو دوست دارم. الان هم يه سرماي مزخرفي افتاده تو بدنم و هي هوار ميکشه. سرما خوردم عزيزم. يه عمامه بستم به سرم مثل کلاه مکزيکيها. خودمم بستم تو دو سه تا پتو و چسبيدم به شوفاژ. ولي حالم خوبه دلبر. ///.

Comments Off on گزارش عرق خوری بچه های   |    |     |     

05 Dec 2003

داش قیصر از ای حاجیا

نوشته:     :::       Comments Off on داش قیصر از ای حاجیا

داش قیصر از ای حاجیا زیاد هست تو او مملکت، چوب تو سرسگ می‌زنی ده‌تا شو می‌رینه. همشونم بری نونه که حاجی شدن.

Comments Off on داش قیصر از ای حاجیا   |    |     |     

05 Dec 2003

مطلب زیر رو يزدانيان در

نوشته:     :::       Comments Off on مطلب زیر رو يزدانيان در

مطلب زیر رو يزدانيان در نظرخواهی مطلب قبلی نوشته. دیدم فرمول بندی خوبی است کوتاه و مختصر. ما نیاز به چنین فرمول بندی‌های خیلی کوتاه داریم، فراموش نکنیم که جامعه ایران هنوز کمسواد (حتی بیسواد) زیاد دارد و برای انتقال اینگونه بحث‌ها به تمام سطوح جامعه، همیشه نیاز به چنین جمله بندی‌های مختصر و مفید هست تا پیامها رسا به جامعه منتقل بشه.
يزدانيان
اينبار ديگر جای هيچگونه شک وترديدی نيست.اگر در خرداد ۷۶ به خاتمی رای داديم که ارواح عمه مان ولايت فقيه را به زير بکشيم وبه دموکراسی برسيم !! واگر در انتخابات مجلس ششم رای داديم تا پارلمان را به ياری دولت اصلاحات بفرستيم ،اينبار تنها رای دادن يعنی قبول داشتن سيستم ولايت فقيه و رای ندادن يعنی مخالفت با آن .اين نکته را همه از شريعتمداری گرفته تا خود خاتمی به روشنی بيان می کنند.حالا ديگر هر که طرفدار سيستم بسیار مترقی !! ولايت فقيه است تشريف ببرد پای صندوقها و هر که نيست با تحريم اين انتخابات تير آخر را به مغز متعفن ملايان شليک کند.
کار اينها تمومه

Comments Off on مطلب زیر رو يزدانيان در   |    |     |     

« نوشته های جدیدتر - نوشته‌های قمدیمی تر »

اخبار و مطالب خواندنی