27
Jan
2005
دجالان تاریخ چنان احمقاند که همه را در سطح خود احمق میپندارند. آنها حتی قادر نیستند از تاریخ درس بگیرند. سه روز رفته بودم مسافرتی کاری از دست این حماقتها راحت بودم و اعصابم راحت شده بود تا اینکه بازگشتم حماقتها دوباره هویدا شد. دوباره دیدم که جهانما ایرانیها بر محور همان حماقتهای قبلی میچرخد و این روند تا زمانی که ما به دجالان چنگ و دندان نشان ندهیم درها بر همان پاشنه خواهند چرخید.
فقط با خواندن دو نامه، دو مطلب خواهید دید که چرا دوباره جوش آوردهام.
اولی نامه دجال بزرگ امام چهاردهم خامنهای به مجلس شوربای اسهالی هفتم است که خود نشانه بارزی از حماقت شرکت در شو اسلامی به اسطلاح انتخابات است. یکی نیست از این دجالها بپرسد: ملت برای چه رای بدهد؟ وقتی که حرف آخر را دجال بزرگ خامنه میزند.
از همه دجالب تر اینهایی هستند که خود را روزنامه نگار و خبرنگار مینامند.
توضیح در باره این جفنگیات چنان طولانی میشد که تصمیم گرفتم همگی را در جایی دیگر بعنوان سندی برای روسیاهی آنها قرار دادم. آن مردک الدنگ که خودش را رهبر میخواند هم به اندازه کافی روسیاه است نیازی به کمک من نیست. آنرا به ریشخند عبدلقادر و قلم توانایش وا میگذارم.
تصورش را بکنید دو عدد موشک كروز به دو نیروگاه برق و این وضع نابسامان. حالا محاسبه کنید اوضاع سرزمین اسلام ناب محمدی را!
در بخش: بدون دسته بندی
23
Jan
2005
بنا به خبری که از خبرگزاری سینا منتشر شده. (اول فکر کردم خبرگزاری ایسنا ست و به اشتباه نوشته شده سینا ولی با خواندن خبر دیدم که خیر نام خبرگزاری درست است و بنا به دیگر عادات ما ایرانیها حتی در این زمینهها هم باید مثل تولید آخوند که خوشبختانه در کشور بطور انبوه تولید میشود خبرگزاری هم این روزها به تولید انبوه رسیده و روزی چند خبرگزاری به خبرگزاریهای مملکت اسلامی افزوده میشود).
برویم سر خبر! حالا بنا به همین خبر گویا دوباره قشقرقی در ایران راه افتاده و هر کسی هم نظری دارد چه دست راستی چه اقتدار گرا، چه چپ حزب اللهی، چه راست خدا پرست، چه چپ ملی مذهبی ملحد و الی آخر، همگی در این زمینه صاحب نظراند. ولی برای اینکه به قلب اَنقلاب (انقلاب سابق) رخنه کرده باشیم و خبرهای دقیق کسب کرده باشیم خبرنگار خبرگزاری خُسن آقا (همین امروز به ثبت رساندیم آقاجان ایراد نگیر جانم!) را فرستادیم سراغ یکی از ستون های اَنقلاب (انقلاب سابق) تا چند سوال درست و حسابی از ایشان بپرسیم و خبرهای دقیق به خوانندگان عزیز بدهیم.
خبرنگارما به حضور بانوی اول! مملکت خانم عشرت شایق رفته و با ایشان در این باره صحبت کرده نتیجه این مصاحبه را در زیر میخوانید.
خانم عفیفه شایق نمایند وزین ملت ایران در مجلس شوربای اسلامی مرحمت فرموده نظر خودتان را در باره مسدود کردن اورکات ویاهو مسنجر بدهید.
خانم شایق: با درود به کفن سفید رهبر اَنقلاب و روح پاک شهیدان، بنده مخالفتی با اورکت ندارم چه همه برادران حزب الله از همان اول اَنقلاب به این نوع پوشش عادت کردهاند و بنظر بنده این سروصداها که این اواخر برسر اُورکت روی داده همگی از جانب ضد اَنقلاب فریب خورده است.
– میبخشید خانم شایق سوال ما در باره اورکات بود نه اُورکت
خانم شایق: اورکت چه چیزی هست؟
– اورکات یک سایت اینترنتی دوست یابی است!
خانم شایق: آهان همون سایت مستهجنی که برادر شریعتمداری در بارهاش نوشته بودند؟
– واله مستهجن بودنش را بنده خبر ندارم ولی درست برداشت کردید همان سایتی است که برادر شریعتمداری دربارهاش نوشته بودند.
خانم شایق: واله بنا به بولتنی که برادر شریعتمداری در اختیار مجلس قرار دادهاند این سایت به تنهایی مشکلساز نیست ولی جدیدآ ضد اَنقلاب خارج از کشور یک چیزی که بندهام نمیدانم چیست، فقط بنا به توضیحات برادر شریعتمداری که چیزی است بنام پلاگاین که ضد اَنقلاب خارج از کشور ساخته و اگر این چیز را یعنی همان پلاگاین را به اون یکی چیز دیگه که گفتید اورکت یا هرچه اسمش هست وصل کنند باعث میشود که چیز پسرها به چیز دخترها برخورد کند و همین باعث فحشا میشود و در اسلام خوردن چیز پسر با دختر حرام است که در نتیجه ما هم تصمیم گرفتیم که قانون اورکت را تصویب کنیم.
– خوب نظر شما در مورد مسدود کردن “یاهو مسنجر” چی است.
خانم شایق: بنده بطور کلی با اینکه در دین اسلام عدهای دارند تفرقه میاندازند واقعا نگرانم، شما ببیننید اول اَنقلاب مجاهدین بودند که نفاق میانداختند و بعد این وهابیهای ملعون اول سعی کردند از طریق وهابیگری اسلام عزیز را هجمه کنند و چه و چه و حالا وقتی دیدند این حیلهها اثر نمیکنند به فرقه علی اللهیها روی آوردهاند. باز هم خدا برادر شریعتمداری را برای اَنقلاب حفظ کند که این توطئه ضد اَنقلاب را برملا کرد بنا به نوشته برادر شریعتمداری در یک بولتن مجلس، این وسیله برای ترویج فرقه علی اللهی ها درست شده و بهمین دلیل هم اسمش را گذاشته اند “یاهو مسنجر” و کار این وسیله ضاله هم این هست که جوانان ما را از طریق این به دراویش وصل میکند و صبح تا شب مینشینند و یاهو یاهو میگویند این هم خودش یک نوع ضد اَنقلاب و یک نوع وسیله نفاق است که خوب یقینآ برادر سعید مرتضوی باید جلوش را بگیرد.
– با تشکر از اینکه وقت خودتان را به ما دادید
در بخش: بدون دسته بندی
21
Jan
2005
پس از سروصداهایی که در باره وبلاگ نویسها به راه افتاد مثل همیشه ملاهای تهران شروع به ریختن اشک تمساح کردند.
ابطحی به میدان آمد و با خواندن روضه کربوبلا ملت از همه جا بیخبر را یک شکم سیر گریاند و عاقبت هم نه مامورین شکنجهها شناسایی شدند و نه کسی واجبی خورد.
باز دوباره مجبوریم برای یک نفر دیگر همان سروصدا را راه بیندازیم تا باز یک ملای دیگر به میدان بیاید و روضهای خوانده شود و باز ملت فریب بخورند که “ای بیچاره آخوند دلش ریش ریش شده!!”.
خریت هم حد و اندازهای دارد. اگر این بار یک آخوندی آمد و روضه خواند و اشک تمساح ریخت و یک الاغی هم آمد پای منبر این حرامزادگان گریه کرد باور کنید هزار فحش خواهر و مادر نثار او خواهم کرد. تا کی باید گرفتار این خریت شیعهگری باشیم. یکی را شهید میکنند یکی را شمر یکی دیگر روضه میخواند و بقیه گریه میکنند.
این را نوشتم که اعتراضی کرده باشم به دستگیری آرش سیگارچی (سردبیر روزنامه گیلان امروز). دوستان، بدون اینکه اجازه دهید دوباره یک آخوند حرامزادهای موج سواری کند برایش سروصدا راه بیندازید تا بلکه او را آزاد کنند اگر نکردند ما هم چنان سروصدا میکنیم، آنقدر سروصدا میکنیم تا بلکه یکی این طرف دنیا دلش به حال ما بسوزد و یک فشاری به این حرامیها بیاورد.
این هم آخرین خبر در باره دستگیری آرش سیگارچی :
طبق آخرین اخبار رسیده توسط پدر آرش سیگارچی، دادگستری رشت، برای سردبیر “گیلان امروز” به اتهام مصاحبه با رادیو های بی بی سی و رادیو فردا قراری به مبلغ دویست میلیون تومان صادره نموده که با توجه به عدم حمایت گسترده از این روزنامه نگار، تهیه مبلغ قرار صادره، از سوی والدین این روزنامه نگار امکان پذیر نمی باشد و اساسا تعیین چنین قراری تنها با هدف در زندان نگه داشتن سیگارچی، آن هم به مدت طولانی صادر شده است. منبع : گویا نیوز
پ.ن.: کانون وبلاگنویسان ایران در بیانیهای دستگیری آرش سیگارچی را محکوم کرد، متن بیانیه را در زیر میخوانید:
کانون وبلاگ نویسان ایران خواستار آزادی فوری و بدون قید وشرط آرش سيگارچی است
هنوز رسوایی شکنجهی وبلاگنويسان و اعترافگرفتن از آنها در جريان است که روزنامهنگار و وبلاگنويس ديگری دستگير شد.
آرش سيگارچی سردبير روزنامهی “گيلان امروز” و نويسندهی وبلاگ “پنجرهي التهاب” به جرم آزادانديشی دستگير و روانهی زندان لاکان رشت شد. به دليل مستقل و غيرحکومتی بودن او پوشش خبری وسيعی در موردش صورت نگرفته است.
کانون وبلاگنويسان ايران ضمن محکوم کردن دستگيری و زندانی شدن آرش سيگارچی نسبت به سرنوشت مجتبا سميعینژاد هم ابراز نگرانی میکند و خواهان آزادی هر چه سريعتر ايشان و ساير زندانيان سياسی بهخصوص روزنامهنگاران و وبلاگنويسان دربند است.
از تمام وبلاگنويسانی که به آزادی انديشه بها میدهند تقاضا میکنيم وبلاگ خود را محلی برای اعتراض به دستگيری وبلاگنويسان کنند. دستگيری هر وبلاگنويس بايد موجب گشودن جبههی جديدی برای دفاع از آزادی بيان و يورش به دشمنان و محدودکنندهگان اين آزادی باشد.
کانون وبلاگنويسان ايران (پنلاگ)
در بخش: بدون دسته بندی
20
Jan
2005
کانون وبلاگ نویسان ایران در اولین حرکت خود پس از پایان انتخابات شورای دبیران نامهای به کوفی عنان نوشته و از مشکلاتی که در زمینه آزادی بیان در ایران وجود دارد شکایت به سازمان ملل برده.
این نامه را در وبلاگ کانون میتوانید بخوانید. درضمن پولاد همایونی از طرف کانون مصاحبهای با رایدو فردا کرده و توضیحات بیشتری در باره ارسال این نامه و دیگر مسائل داده که بدنیست این مصاحبه را هم گوش بدهید.
کاربران داخل ایران که دسترسی به سایت رادیو فردا را ندارند میتوانند از این لینک استفاده کنند
در بخش: بدون دسته بندی
20
Jan
2005
فعالیت انتخاباتی در ایران دارد به مرحله حساسی میرسد و رژیم در حال زمینه سازی برای فریب دوباره ملت است.
بدون شک رژیم در هفتهها و حتی یکی دوماه قبل از شروع انتخابات برای جلوگیری از افشاگریهای وبلاگرها سانسور را حتمآ تشدید خواهد کرد از این رو از دوستان وبلاگ نویسی که قصد فعالیت در این زمینه را دارند دعوت میکنم با پیشنهاد در این زمینه و همچنین همکاری کار مبارزه انتخاباتی را هر چه زودتر شروع کنیم تا از قافله عقب نیفتیم.
تحریم انتخابات این مرتبه باید چنان گسترده شود تا شاید به این وسیله به جهانیان بفهمانیم که این رژیم در پیش ملت ایران هیچ طرفداری ندارد.
در بخش: بدون دسته بندی
18
Jan
2005
نمیدونم که این فقط احساس من هست یا همین احساس رو دیگران هم دارند، روند اتفاقات در ایران بسیار شتاب بهم زده. عقب نشینیهای رژیم دارد دوباره روز به روز افزایش پیدا میکنه از همه اینها که بگذریم این مقاله سیمور هرش (Seymour Hersh) هم که شده قوز بالا قوز برای رژیم.
دیروز لینک این خبر رو والد بمانعلی برام فرستاد، براش نوشتم که خبر رو خوندم ولی چه کار میشه کرد، تازه خبر رو هم یک شایعه میدونستم. امروز که خبر کمی جا افتاده دارم میبینم مثل اینکه این خبر رو باید جدی گرفت وقتی که به مرور زمان یکی یکی تلویزیونهای دنیا و رسانههای خبری نوشتاری خبر رو با آب و تاب منتشر میکنند یعنی هشیار باشید خبر فقط یک شایعه نیست.
مساله این هست که حتی اگر حملهای هم انجام نشود همین که چنین خبرهایی منتشر میشود خود به خود فشار شدیدی است بر ایران. ایران نه به این معنی که فقط این فشار روی رژیم باشه، خیر، این فشار بر تک تک ملت به مرور زمان لمس خواهد شد.
اولین اثر این فشار را گروههای سیاسی که در درون هستند و هنوز به این امید بستهاند که اصلاحات انجام بدهند مثل ملی مذهبی ها اینها با این خبر مجبور خواهند شد فاصلهای از رژیم بگیرند تا چنانچه خبر بالا صحت داشته باشد خودشان از این مساله آسیب نبینند.
آثار اینگونه خبرها را کمی بعدتر در بازار بورس و تجارت هم حس خواهیم کرد. یقین داشته باشید که سرمایه دار اگر تصمیم به شروع پروژهای در ایران گرفته باشد بخاطر این خبر کمی عقب نشینی خواهد کرد و منتظر موقعیت بهتری خواهد نشست. توریستها را البته اگر توریستی باشد، خواهد ترساند. از این دست فشارها آنقدر زیادند که اگر بخواهیم همه را ردیف کنیم چند صفحه باید در باره شان بنویسیم.
البته اگر جنگی اتفاق بیفتد که دیگر باید فاتحه ایران را درست مثل عراق تا سالها خواند. آثار جنگ را و همچنین مخارج آنرا تا نسلها بعد همگی ما باید با گوشت و پوست و جان خود بپردازیم.
حال اگر با این مساله بصورت دیگری هم نگاه کنیم نیروهای مخالف رژیم اگر این تهدید را تبدیل به اهرمیکنند، میتوانند بوسیله آن رژیم را به عقب نشینی مجبور کنند حداقل عقب نیشنی از مواضعی که در این سه چهار سال گذشته بخاطر ضعف اصلاح طلبها بر گرده ملت تحمیل شده است. مخصوصا اگر بتوان همزمان به دولت مردان امریکا فهماند که در صورت وقوع جنگ مواضع رژیم مستحکم تر خواهد شد شاید بتوان این تهدید را به روندی مثبت تبدیل کرد.
در بخش: بدون دسته بندی
18
Jan
2005
سه نفر هواپیما ربای جوان در ایران تا فردا اعدام خواهند شد (اطلاعات بیشتر).
اگر سرعت عمل نشان ندهیم دیرخواهد شد. لطفآ این خبر را به سرعت به هر کس که می شناسید پخش کنید.
فکر کنید یکی از این سه نفر می توانست من یا شما باشیم. با جهنمی که رژیم در ایران برای ملت بپا کرده جوانان برای نجات از آن جهنم دست به هر ریسکی می زنند.
لطفآ این طومار را هم امضا کنید
در بخش: بدون دسته بندی