Jan 27 2005
دجالان تاریخ چنان احمقاند که
دجالان تاریخ چنان احمقاند که همه را در سطح خود احمق میپندارند. آنها حتی قادر نیستند از تاریخ درس بگیرند. سه روز رفته بودم مسافرتی کاری از دست این حماقتها راحت بودم و اعصابم راحت شده بود تا اینکه بازگشتم حماقتها دوباره هویدا شد. دوباره دیدم که جهانما ایرانیها بر محور همان حماقتهای قبلی میچرخد و این روند تا زمانی که ما به دجالان چنگ و دندان نشان ندهیم درها بر همان پاشنه خواهند چرخید.
فقط با خواندن دو نامه، دو مطلب خواهید دید که چرا دوباره جوش آوردهام.
اولی نامه دجال بزرگ امام چهاردهم خامنهای به مجلس شوربای اسهالی هفتم است که خود نشانه بارزی از حماقت شرکت در شو اسلامی به اسطلاح انتخابات است. یکی نیست از این دجالها بپرسد: ملت برای چه رای بدهد؟ وقتی که حرف آخر را دجال بزرگ خامنه میزند.
از همه دجالب تر اینهایی هستند که خود را روزنامه نگار و خبرنگار مینامند.
توضیح در باره این جفنگیات چنان طولانی میشد که تصمیم گرفتم همگی را در جایی دیگر بعنوان سندی برای روسیاهی آنها قرار دادم. آن مردک الدنگ که خودش را رهبر میخواند هم به اندازه کافی روسیاه است نیازی به کمک من نیست. آنرا به ریشخند عبدلقادر و قلم توانایش وا میگذارم.
تصورش را بکنید دو عدد موشک كروز به دو نیروگاه برق و این وضع نابسامان. حالا محاسبه کنید اوضاع سرزمین اسلام ناب محمدی را!
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 2:06 am در بخش: بدون دسته بندی