19
Jul
2007
گویا هر وقت حقیر تصمیم میگیرم به تعطیلات بروم سرور ذلیل مرده خُسن آقا هم هوس تعطیلات به سرش میزند، البته با کمک امداد های غیبی.
داستان از این قرار است که روز سومی که به سفر رفته بودم یک مرتبه یک اساماس و یک میل از سرویس دهنده اینترنت منزل دریافت کردم که میفرمودند، پی سی شما ویروس گرفته و به همین دلیل اتصال اینترنت را قطع فرمودهایم. هرچه قسم و آیه خوردیم که بابا پیسی ما ویروس نمیگیرد زیرا خاموش است و یک سور هم داریم که لینوکس است و لینوکس هم معمولا از این قرتی بازی ها بلد نیست، استدلال های حقیر را قبول نفرمودند. خلاصه به همین دلیل تا امروز اینترنت منزل قطع بود تا اینکه امروز عاقبت متصل شدیم و در خدمت هستیم.
خلاصه میبخشید اگر آمدید ما نبودیم.
در بخش: کامپیوتر و اینترنت
10
Jul
2007
شهر کوچکی است با 30 هزار جمعیت. تقریبا تمام شهر در حاشیه دریای آدریاتیک قرار دارد و چنین که به نظر می آید صنعت توریست منبع بیشترین درآمد این شهر است.
شاید به این اقراری که خواهم کرد بخندید ولی با این حال اقرار میکنم:
من همیشه عادت دارم وقتی به یک شهر یا کشور تازهای مسافرت کردم، اولین جایی را که جستجو میکنم یک سلمانی است. قرار نشد بخندید! هر کسی مرضی دارد! مرض من هم سلمانی رفتن و کوتاه کردن موی سرم در اقصی نقاط دنیا ست.
گمان میکنم تا حالا در 30 تا 40 شهر عمده دنیا موهای سرم را کوتاه کرده باشم! یکی تمبر پستی جمع میکند یکی آلات و ابزار عجیب و غریب، من هم به آرایشگاه میروم، چه اشکالی دارد!؟
دیروز جایتان خالی رفتم سلمانی! چشمتان روز بد نبیند! خانم آرایشگر چنان موهای سرم را کوتاه کرده که شدهام شبیه به میلوسویچ مرحوم! 50 کونا هم بابت سلمانی پول دادم (البته 20 کونا هم انعام دادم، به قول شیرازی ها خر سی شوی پالون هفزار و ده شوی). آخه واحد پولشان را کونا مینامند. یک چیزی در حدود کرون نروژی، تقریبا هر واحد آن 150 تومان خودمان است، با این حساب 10500 تومان پول سلمانی دادم که به قرار قیمت های نروژی یک چیزی حدود 37000 تومان صرفه جویی کردهام!! البته اینجوری که خانم سلمانی موهایم را کوتاه کرده (سلاخی کرده، کوتاه که چه عرض کنم!) تا مدتها نیازی به آرایشگاه ندارم! پس پول یکی دوتا سلمانی آینده هم صرفه جویی!!
از شوخی که بگذریم، هنوز بعضی از آثار جنگ در این دیار محو نشده. جای گلولهها را بر روی بعضی از دیوارها میتوان دید، البته باید دنبالشان بگردید تا ببینیدشان، همه جا قابل رویت نیستند، ولی اگر بگردید جاهای زیادی آثار جنگ را میتوانید ببینید. هنوز گرما مجالم نداده تا گشت و گذار درست و حسابی در اطراف شهر داشته باشم، ولی همین یکی دو روز آینده اطراف شهر را هم خواهم گشت تا بیشتر ببینم.
خود شهر که خیلی در امن و امان است و تقریبا هیچ اثری از نا امنی و یا حتی آثار جانبی جنگ و فلاکت را نمیتوان دید.
قیمتها خیلی نا هماهنگ هستند، مثلا شما میتوانید با 100 کونا یک شام بخورید یا یک نیم لیتر آبجو را به قیمت 15 کونا در یک بار کنار ساحل نوش جان کنید، ولی همین که به فروشگاه میروید و میخواهید یکی دو نوع جنس بخصوص مثل وسایل بهداشتی بخرید یک مرتبه میبینید قیمتها حتی از نروژ هم گرانتر است.
بنا به آماری که اینجا و آنجا دیدهام آمار بیکاری در کرواسی 19 درصد است، که چیز عجیبی نیست، خصوصا بعد از یک جنگ خانمان سوز و با در نظر گرفتن مدت کوتاهی که این کشور مستقل شده.
راستی میدانستید که مارکو پولو هم کروات بوده!؟
این هم سه تصویر از این سفر.
دو تصویر اول (تصویر یک، تصویر دو) از شهر قدیمی دوبرونیک و دیوار دفاعی آن گرفته شده، تصویر سوم از داخل اتاق هتل از دید دریا گرفته شده.
در بخش: اجتماعی
05
Jul
2007
امر بر این شده که تابستان امسال به دوبرونیک برویم!
مدت زیادی بود دلم میخواست بروم ببینیم این کشور جنگ زده (1991 تا 1995) سابق به چه روزی درآمده.
همکاری دارم که نیمه ایتالیایی و نیمه کروات است، تعریفهایی که او از دوبرونیک میکرد مرا بر آن داشت تا بروم و با چشم خود ببینیم که این کشور جنگ زده و تازه استقلال یافته به چه روزی افتاده است، یقینا وضع آنها بهتر از ما و دوران دیکتاتوری سابق شان خواهد بود.
سعی خواهم کرد مطالبی را در این مدت در باره سفر بنویسم و چنانچه ممکن باشد مستقیما در اینجا منعکس کنم (در بروشور هتل نوشته شده بود که اینترنت بی سیم دارند) در غیر این صورت بعد از سفر گزارش کوتاه و مفیدی از اوضاع آن دیار را منعکس خواهم کرد.
فردا عازم هستم و یازده روز مسافر خواهم بود.
تا دیدار بعدی شاد و خرم باشید.
در بخش: فرهنگ و هنر
03
Jul
2007
حقیر برای پر کردن شکم گنده خود نیاز به تولید کشاورزی دارم. یکی از محصولاتی را که تولید میکنم کدو است.
همان گونه که آگاهید بوته کدو یک گیاه دو پایه است، به این معنی که گلهای نر و ماده آن بر روی دو شاخه مختلف قرار دارند و در نتیجه برای اینکه گیاه بارور شود نیاز به زنبور یا حشرات دیگر برای انتقال گرد گل نر به گل ماده میباشد، حالا اگر در تابستان در این دیار باران خیز زیاد باران ببارد، زنبور و دیگر حشرات جرات خارج شدن از لانه خود را ندارند، در نتیجه برای عمل شنیع جفت گیری و بارور کردن کدوها، باید خودم دست به عملیات بی ناموسی بزنم.
مشکل فقهی که جدیداً وجدان مرا عذاب میدهد!! عمل شنیع جفت گیری این گیاه بی ناموس است.
سوال فقهی:
1. آیا برای این عمل بی ناموسی صیغه هم لازم است یا خیر.
2. آیا بعد از انجام عمل شنیع جفت گیری، غسل جنابت هم واجب است یا خیر و اگر غسل واجب است آیا برای هر دو واجب است!؟
نسخه اصلی استفتاء به دفتر مقام معظم رهبری ارسال گردید.
در بخش: طنز
01
Jul
2007
از دیشب تا حالا گیر بودم تا یه سرور جدید رو جای اون قبلی راه بندازم، البته اگه چشمش نزنید! آخه از دیروز تا حالا سه بار بارش گذاشتم، سه بار به لقا الله پیوست و مجبور شدم دوباره سوار کنم، هر بار هم دیتاها رو روش بار میزاشتم و هی سقوط می کرد و من هم سمج مجددا بار می گذاشتم، آخه از روز جمعه تعطیلات تابستان رو شروع کردم به همین خاطر هم دیشب تا نصف شب گیرش بودم و صبح که بلند شدم دیدم تلنگش در رفته! (اونی که سفید رنگه قدیمی هست و سیاهه سرور جدید)
در خبرها هم گفته شد و هم نوشته شد که آقای چاوز دوباره قدم رنجه فرمودهاند، آمدهاند ایران به پابوس رهبر و احمقی نژاد. حتما ایشان هم مثل دیگر گدا گشنههای جهان آمدهاند گدایی. آخه ملت ایران به اندازهای پولدار هستند که آقای احمدی نژاد بنزین رو که بنا بود بیاره سر سفره ملت پشیمون شد و قرار بر این شده که به جاش سوبسید بنزین رو هم حذف کنه. در ضمن در همان خبرها گفته شده که احمدی نژاد قول داده در ونزوئلا بیشتر سرمایه گذاری کنه (تا حالا یه چیزی حدود یک میلیارد دلار سرمایه گذاری کردن)، در ضمن قول داده 7 هزار خانه هم در ونزوئلا بسازه، آخه تو مملکت گل و بلبل جمهوری اسهالی خودمون، تمام مشکلات مسکن رو احمدی نژاد در همین دو سال حل کرده! حالا میخواد بره ونزوئلا رو هم آباد کنه! شاید هم فکر کرده که اگر ایران انقلاب شد بره ونزوئلا برای آن دیار بیل بزنه. آخه این احمق رو جای دیگهای راه نمیدن، در ضمن بجز بیل زدن عرضه کار دیگری هم نداره، پس همون بهتر که به قول سعدی به کار گل گماشته بشه.
در همان خبرها همچنین گفته شد که آقای چاوز یک هواپیمای قراضه به ما هدیه داده، البته پولش رو قبل از دادن گرفتن. از همه جالبتر این که هواپیمای اهدایی آقای چاوز اجارهای هست، یعنی خودشون اجاره کردن و دادنش به ایران. آخه مگه نمی دونید، این هواپیما ایرباس هست و ایرباس هم مال استکبار جهانی هست و به همین خاطر حکومت آخوندی نمیتونه بره از بازار آزاد بخره و مجبوره از قاچاقچی های ونزوئلایی اجاره کنه. یک نکته جالب دیگری که در خبری شنیدم این بود که قراره این هواپیما رو در مسیر کاراکاس استفاده کنند و آقای سعيد حسامی، مديرعامل هواپيمايی جمهوری اسهالی ايران قول دادن قبل از به کار انداختن هواپیما حتما اون رو با فرستادن به مشهد غسل تعمید هم بدن.
بفرمایید:
این هم توت فرنگیهای پروش داده در حیاط منزل، نوش جان کنید!
در بخش: طنز
30
Jun
2007
آیا تب و شورش بنزین فروكش کرده است!؟ اگر کسی پاسخ مثبت به این سوال بدهد، یقینا هیچ اطلاعی از اقتصاد و تاثیر گذاری قیمت بعضی از اقلام بر تورم و بطور کلی اقتصاد ندارد.
وقتی قیمت بنزین را افزایش دادند باید میدانستند که همه اقلام دیگر خصوصا اقلام ضروری افزایش خواهند یافت. اشتباه نکنید من مخالفتی با افزایش قیمت بنزین یا بطور کلی حذف سوبسید ندارم، ولی برای این کار باید از راههایی رفت که طبقه محروم جامعه را آسیب نرساند و برعکس باید برای بهبود بخشیدن به وضع این طبقه طراحی شود، مگر نه این است که سوبسید را برای بهبود بخشیدن به وضع اقتصادی طبقه محروم منظور میکنند!؟ اینکه این شورش مجددا کجا سربرآورد را نه من میدانم نه هیچ کس دیگری، ولی این نارضایتیها کم کم و قطره قطره روی هم انباشته میشوند و مثل یک غده سرطانی روزی دیگر در جایی دیگر سربرخواهد آورد. بهترین پزشکها هم نمیدانند وقتی در بدن یک بیمار سرطان شروع به رشد کرد کجای بدن غده بعدی سر بر خواهد آورد، پزشک هم فقط میداند که غده روزی در جایی دیگر در بدن بیمار سر بر خواهد آورد و مشکلات بیشتری را برای بیمار بوجود خواهد آورد. یقین بدانید که غدههای سرطانی در اقتصاد ایران هم روزی در جاهایی دیگر سر بر خواهند آورد و هر بار هم شدت بیماری بیشتر خواهد شد تا اینکه این بیمار را روزی هلاک کند.
در اینکه قیمت بنزین و بطور کلی همه اقلامی که با سوبسید فروخته میشود باید افزایش یابد و به قیمت طبیعی فروخته شوند شکی نیست، چه بطور اصولی سوبسید بدترین نوع تقسیم ثروت در یک جامعه است.
وقتی دولت بنزین را با سوبسید میفروشد به این معنی است که این کمک اقتصادی را بیشتر به جیب طبقه متوسط به بالا سرازیر میکند تا آنها که واقعا به این کمک نیاز دارند. آنها که پول خرید یک وسیله نقلیه را در ایران داشته باشند یقینا از طبقه فقیر جامعه نیستند، درصورتی که آنها که واقعا نیاز به سوبسید و کمک دارند از طبقه دیگری هستند. آنها که نیاز به کمک اقتصادی برای ادامه حیاط خود دارند نه ماشین شخصی دارند و نه حتی یک موتورسیکلت تا بتوانند به طریقی از این سوبسید سود ببرند، انکار نمی کنم که این سوبسید کمکی هم برای طبقه محروم هست ولی بیشترین سود را به جیب طبقه مرفه سرازیر میکند. سوبسید بنزین بیشترین سودش به جیب آن قشر از اجتماع ریخته میشود که نه تنها یک وسیله نقلیه بلکه هر یک از اعضای خانواده یک ماشین بزرگ، پرمصرف و گران قیمت دارند، این گروه هم یقینا پول خرید بنزین به قیمت بدون سوبسید را دارد و نیازی به سوبسید ندارد.
تقسیم عادلانه ثروت در جامعه مهم ترین وسیله برای برقراری امنیت در آن جامعه است. وقتی قشر بزرگی از یک جامعه بطور غیر طبیعی به فقر مطلق کشانده شود، شورشها و بی امنیتیهایی از نوع شورش بنزین را اجتناب ناپذیر میکند. در جامعه امروز نمیتوان ثروت را در دست گروه کوچکی از جامعه قرار داد و بقیه را برده وار به کار کشید و بعد توقع داشت که امنیت را با پلیس و نیروی سرکوبگر برقرار کرد، این کنترل ممکن است در کوتاه مدت جواب بدهد ولی در دراز مدت یقینا چنین نخواهد بود و دیر یا زود باید منتظر عواقب این سیاست غلط بود.
عواقب جیره بندی و تغییر قیمت بنزین یقینا در روزها و هفتههای آینده خودنمایی بیشتری خواهد کرد. تورم لجام گسیختهای که اقتصاد بیمار ایران را فلج کرده یقینا در روزها، هفتهها و ماههای آینده شورشهای دیگری را در جاهای دیگر و برای اهدافی دیگر پی ریزی خواهد کرد.
در بخش: اعتراض و تظاهرات
26
Jun
2007
جریان دست دادن خاتمی با خانمهای ایتالیایی در جریان مسافرتاش به ایتالیا را حتما شنیدهاید؟ بعد از این جریان عدهای از غوغا سالاران حکومت آخوندی کم مانده بود حاج آقا محمد چاخان را بر سر این مساله خلع لباس کنند. وقتی این جمله خلع لباس را خواندم، داشتم از خنده میمردم! فکرش را بکنید ممد چاخان لخت و عریان راه بیفتد برود مسجد برای نماز جمعه، یا مثلا بخواهد یک روضه کربلا بخواند.
بعد از اینکه روزنامه کیهان و دیگر رسانههای غوغا سالار رژیم دست به کار تخریب خاتمی شدند، عدهای از اسهال طلبها هم بیکار ننشستند و شروع کردند به بدل سازی و حتی خود خاتمی هم کل ماجرا را انکار کرد و مدعی شد که فیلم مونتاژ شده.
کار حتی به جایی رسید که سایت آفتاب وابسته به مجمع تشخیص مصلحت نظام هم وارد معرکه شد و کل این فیلم را زیر سوال برد. در همین رابطه سایت آفتاب متعلق به اکبر شاه (ارباب محمد چاخان) چنین استدلال میفرمایند:
پس از آن کاربران اینترنتی آشنا با فضای مجازی و فنون مونتاژ تصاویر دست به کار شدند و با تحقیقات گوناگون اثبات کردهاند که این فیلم دستکاری شده است. شنیدههای خبرنگار آفتاب حاکی از آن است که سید محمد خاتمی نیز توسط پسرش متوجه این دست کاری در فیلم و جعلی بودن آن شده و با اطمینان بیشتری به صورت علنی و شخصاً این صحنه را تکذیب کرده است.
دقت کردید!؟ دم خروس را دیدید!؟ تقیه ملای عبا شکلاتی را دیدید!؟ ندیدید!؟ ای بابا شما باید کور باشید اگر دم خروس را در پاراگراف بالا نبینید! برای اینکه روشن شوید دوباره بخش کوتاهی از همان پاراگراف را با هم مرور میکنیم.
شنیدههای خبرنگار آفتاب حاکی از آن است که سید محمد خاتمی نیز توسط پسرش متوجه این دست کاری در فیلم و جعلی بودن آن شده و با اطمینان بیشتری به صورت علنی و شخصاً این صحنه را تکذیب کرده است.
اگر تقیه حاج آقا ممد چاخان را به زبان آدمیزاد ترجمه کنیم میشود یک چیزی در این حدود:
ممد چاخان خودش نمیدانسته که داده یا نه (منظور دست هست فکر بد کنید!)، پسرش پا پیش گذاشته و به حاج آقا با عکس و دلیل و مدرک ثابت کرده که حاج آقا دست نداده، بعد از این ماجرا حاج آقا یک مرتبه از خواب بیدار شده که ای دل غافل اصلا دستی به کسی نداده بوده، همه این ماجرا ساخته دست استکبار جهانی است.
اول از همه باید به ممد چاخان تبریک و تهنیت گفت که بعد از 8 سال سرکار گذاشتن مردم برای اصلاحات، هنوز ایشان و دستگاه عریض و طویل اسهالات نتوانستهاند حتی همین مسائل جزیی را هم اصلاح کنند چه رسد به مسائل مهم تر را.
برای اینکه عاقبتی برای این دادن و ندادن ممد چاخان ترسیم کرده باشیم، به عرض مبارکتان میرسانیم که رادیو فردا دو روز بعد از جنجالهای موضوع دست دادن یا ندادن خاتمی، مصاحبهای داشت با کسی (یک استاد دانشگاه) که فیلمها را گرفته بود و ایشان با صراحت کامل تایید کردند که این ویدئو مونتاژ نشده و اگر کسی شک دارد میتوانید بیاید و از خود آن خانمهایی که به آقای خاتمی دست دادند بپرسد و برای محکم کاری مامورین محافظت از خاتمی را هم به شهادت طلبیده بود.
همچنین آنهایی که چند سالی در اروپا زندگی کرده باشند به خوبی میدانند که این کفار معمولا بدون دلیل دروغ نمی گویند، خصوصا آنهایی که سرشان به تنشان میارزد، اینها آخوند نیستند که صبح تا شام دروغ و حقه بازی سر هم کنند.
اگر واقعن میخواهید ببینید که خاتمی نه تنها دست به خانمها میدهد بلکه دست به جاهای دیگر خانمها هم میزند و حتی بیشتر از آن کمی هم میچلاند این فیلم را ببینید.
این هم ویدئوهای بیشتر.
در بخش: ملای حیله گر