May 25 2002
ديروز و امروز دو سه
ديروز و امروز دو سه مطلب را خواندم که نظرم را جلب کرد. در اين نوشته سعی خواهم کرد که رابطه اين اخبار را باهمديگر بررسی کنم و نتيجه ای را که از آن ميگيرم در آخر عرضه کنم.
اولين خبر مربوط ميشود به ملاقات روز چهارشنبه گنجی، باقی و آيت الله نمازی دادستان كل كشور است قسمتی از اين مطلب را باهم ميخوانيم:
نمازی با اشاره به وضعيت محكوميت گنجي تصريح كرد: به طور كلي، به هر صورت كاري انجام شد كه نبايد ميشد اصلا در شما نبود كه در آن فضا و قضايا شركت كنيد شما با اين سوابق درخشان و روشن و مجاهداتتان، اگر ميخواستيد مطلبی را در دنيا مطرح كنيد، جا و مكان و ابزار كم نبود كه خود را گره بزنيد به يك همچنان مجموعهای حداقل شما بايد بدانيد هرچه ما چوب ميخوريم از اين مراكز جهانی و بينالمللی است وی همچنين اضافه كرد: اين مراكز و ارگانها وقتی در پوشش دفاع از شما يا آقايان ديگر برميآيند، به دنبال اهداف خود هستند ما در مجموعهی نظام خلائی نداريم اگر واقعا ميخواهيد تظلمخواهی بكنيد، در مملكت مقام عظمای ولايت داريم ضمن آنكه تمام قوهي قضاييه كه دادگستری تهران نيست آن دادگستری تهران است! كما آنكه خودتان هم ميگوييد، حكم در تجديد نظر رد شده بود پس معلوم ميشود اين گونه نيست به هر حال برای داوری و تظلمخواهي، بهترين مرجع مقام ولايت است پيشنهادم اين است كه، به جای آنكه پناهنده شويد يا چيزی به كفار بنويسيد، كه عمق كينهی ما در دلشان است، به مقام ولايت تظلمخواهی كنيد نبايد از اسلام و انقلاب مأيوس شد همهی ما ناراحت هستيم اينكه اينجا هم آمدهايم، برای آن است كه بگوييم، اصلا اينجاها نبايد باشند ببينيم چرا اين گونه است! چرا عدهای از نيروهای انسانی و سرمايههای ملي، اينجا هستند؟ شما كه جای خود را داريد افراد باسواد و باتجربه كه در مهمترين نهاد انقلابي كشور (سپاه)، بودهايد البته حتی راضي نيستيم بيسوادها و يا حتی مجرمان هم اينجا باشند موضع نظام و مسؤولان اين است، اما بايد علتها را شناسايی كرد
آيتالله نمازی خاطرنشان كرد: بايد علت را جستوجو كرد كه چرا از اين فضا خارج شديد، آنجا رفتيد، و اين گونه شد؟! بايد در مجال مناسب، دربارهی اينها بحث كنيم البته اگر به طور مكتوب هم پروندهتان را ارايه كرديد، آن را مطالعه و بررسی خواهم كرد پروندههاي شما و ديگر افراد، بهويژه آنهايی كه در بخشهای سياسياند را بررسي خواهيم كرد.
از قرار معلوم اين جناب نمازی برای آزاد کردن گنجی، باقی و نوری به زندان آمده و به اشاره و کنايه قروغمزه ميگويد بيايد از رهبر طلب بخشش کنيد تا ما هم شما را از اين سوراخ بيرون بياريم البته بايد منتظر بود و ديد که آيا اين آقايان ميروند به پابوسی حضرت امام زمان جمهوری لجن يا نه. بگمان من نوری و گنجی که اين کار را نخواهند کرد. درضمن اگر يادتان باشد همين قروغمزه ها را هم هنگام آزاد سازی ملی مذهبی ها راه انداختن. اين يک خبر را داشته باشيد تا بعد، اول ميرويم سر خبر دوم. گويا آقای هاشمی (امير کبير جديد) هم به دست و پا افتادند ودر چند مورد نشانه هايی از ياس و نااميدی از آينده در لسسسسسان ايشان هم مشهود است، با هم ميخوانيم:
رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام گفت: اگر روحانيت در موضع پاسخگويي باشد مشكل خواهد داشت، مردم هر مشكلي داشته باشند از روحانيون ميبينند و آنها را تابلوي حكومت ميدانند، اما اين نابودي حكومت تلقي ميشود، اگر نخواهيم مسووليت كشور را بپذيريم از نظر صنفي براي روحانيت شايد راحتتر باشد ولي نتيجهي آن انهدام كشور، دين و روحانيت است.
هاشمي رفسنجاني خاطرنشان كرد: هر دولتي در آينده اپوزيسيونش روحانيت باشد، شكست خواهد خورد، اگر صحبت مردم سالاري و آزادي است و مردم بايد مورد توجه باشند، اگر روحانيت كنار رود چيزي باقي نميماند، مگر ميشود در جايي كه مردم همه چيز خود را از روحانيت مطالبه ميكنند و تابع آنها هستند{ روحانيت كناربرود}.
رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام اظهار داشت: كساني كه ميخواهند روحانيت را منزوي كنند كاري را خواهند كرد كه روحانيت نميخواهد و مردم سالاري بدون روحانيت هم نميشود، زيرا چشم مردم به دهان روحانيت خواهد بود.
وي با اشاره به نظريهي جدايي دين از سياست خاطرنشان كرد: اگر روحاني مسووليت دارد بايد جوابگو باشد، كسي نميتواند بگويد مملكت بيعيب است. دنيا هم همينطور است، جهاد، مبارزه و تلاش همين جا معني پيدا ميكنند.
هاشمي رفسنجاني ادامه داد: ولايت فقيه تنها راهي است كه با هماهنگي مردم به جايي ميرسد، اشكالاتي مطرح است كه بايد برطرف شود، راه را نبايد خراب كرد، اين تز استعماري است كه وجود دارد و به صورت زشتي مطرح است و جوانان ما را دارد ميگيرد.
درست به پاراگراف اول نگاه کنيد آيا از آن چيزی دستگيرتان ميشود؟!! حُسن آقا که خنگ تر از آن است که چيزی دستگيرش شود فقط ميتوان گفت که ايشان به لکنت زبان افتاده اند و لکنت زبان هم معمولآ انسانهايی ميگيرند که از چيزی به وحشت افتاده باشند، درست مثل اين ميماند که حاج آقا جن ديده باشند. در پاراگراف دوم خودشان را کمی جمع وجور کردند و صدايشان را صاف و شروع ميکنند به لاف زدن و قپی آمدن. ودر وسط همين پاراگراف همان شگردی را بکار ميبرد که شاه در روزهای آخرش بکار ميبرد، مردم را از اين ميترسانند که اگر ملاباشی برود چنين و چنان ميشود انگار ملت هيچ شعور و فهمی ندارد و همه شعور و فهم در نزد بزرگان قبيله آدمخواران است. ايشان در پاراگراف سوم کار را خراب تر ميکند و ميگويد اصلآ مردم سالاری بدون آخوند نميشه (اين تو بميری از اون تو بميری ها نيست)، بنازم به اين رو سنگه پای قزوينی هم اگر بود تا حالا صاف شده بود. درضمن اون وسط های پاراگراف يک شيشکی لازم داره موقعی که ميگه ميخواهند روحانيت را منزوی کنند و روحانيت هم نمی خواهد، عمو جان مگر دلبخواه شما هست؟!!!! اگر دلبخواه شما بود که تا روز قيامت تا روز آمدن مهدی ميخواهيد بمونيد. در پارگراف بعدی نزديک هست که از دهن ساحب مرده در بره که آقايون و خانمها صدای انقلاب شما راشنيديم. حضرتش در پاراگراف آخر هم بر همين منوال پيش ميرود ودر سطر آخر هم که مثل همه آخوندها ميزند به صحرای کربوبلا قافل از اينکه ديگر دير است و بقول معروف “ديگر اون ممه رو لولو برد”.
خبر سوم مربوط است به رفتن پادشاه عربستان به سويس و از اونطرف به يک جزيره در اسپانيا و گويی اين سفر آخرت آقا باشد، شايد بپرسيد که گوز چکار به شقيقه داره به حضور محترمتون عرض کنم که در دنيای سياست اکسر اوقات گوز به شقيقه هم وصل ميشه مخصوصآ زمانی که اين گوز توی خاورميانه باشه. از قرار معلوم حضرت پادشاه رفتن تا بلکه سرو صدای آمريکايی ها بيشتر درنيامده و پسر بزرگوار ايشان اوضاع رو سروسامان بدند. اين نشان از تغيرات زيادی در خاورميانه دارد و شايد بی دليل نيست که آقايان ملاباشی به لکنت لسسسسان افتادند و اون يکی آيت الله نمازی به التماس.
پيروز باشيد.