May 02 2003
آیا عاقبت ایران و عراق
آیا عاقبت ایران و عراق بهم گره خورده؟
اگر اوضاع عراق را مورد مطالعه قرار دهیم همچنین نامه اخیر صدام حُسین به بوش را بررسی کنیم شاید به گوشه‌هایی از حقایق دنیای خاورمیانه و مخصوصآ دنیای شیعه‌ی آن پی خواهیم برد. درست همان اشتباهی را که مردم ایران در بحبوحه ی انقلاب مرتکب شدند آمریکا هم در حال تکرار است، و آن در نظر نگرفتن قدرت ملایان شیعه است.
آنهایی که دوران انقلاب را بخاطر دارند میدانند که تنها نیروهایی که بطور همگن و هماهنگ در روزهای بعد از انقلاب عمل و کم کم قدرت را قبضه کردند همین ملاهایی بودند که ما از روی نا آگاهی آنها را احمق می خوانیم. چیزی را که همگی فراموش می کنیم این است که این مکاران در طی قرون با تحمیق توده های ناآگاه جوامع شیعه توانسته اند با اندک آگاهی از محیط خود و با داشتن یک تشکیلات منسجم زالو وار از قبل مریدان ناآگاه خود تغذیه کنند، و سلطه ای مخوف را بر روابط سیاسی منطقه بگسترانند. گرچه خود نیز با سرسپردگی به بیگانگان اکثرآ در تنگناهای سیاسی توانسته اند از چنگال عدالت بگریزند و قدرت شیطانی خود را تداوم بخشند.
این عدم شناخت ما از تشکیلات شیعه در دوران انقلاب باعث شد که حداقل ربع قرن از اهداف خود دور افتیم و هنوز اندر خم کوچه ی اول باشیم.
آیا همین اشتباه را هم آمریکا مرتکب شده است!؟ یا اینکه آنها برعکس ما با آگاهی از این پدیده پا به میدان مبارزه عراق گذاشته اند و نقشه پایان دادن به این سلطه را در سر دارند!؟ یا اینکه می خواهند با این شیاطین کنار بیایند و با برداخت دست مزدی به ملاها، سلطه ی خود را بر این مناطق مستحکم کنند؟
گرچه آمریکایی ها درصورتی که اشتباهی مرتکب شده باشند در مرحله بعد مجبور به جبران آن خواهند بود یعنی: حفظ مواضع خود با خون ریزی یا عقب نشینی و باز گشت به مرزهای قبلی.
نگاهی به تحولات یک ماه گذشته در ایران و سخنان گفته شده توسط عوامل رژیم ملاها و همچنین مهره‌های موثر دولت بوش این شک را حداقل در من بوجود آورده که آمریکا بدون مطالعه عمیق از ساختار قدرت در دستگاه ملاها دست به این کار زده و امروز با فشارهای افکار عمومی در جهان و همچنین فشارهای دولتهایی مثل روسیه، آلمان و فرانسه درحال تعدیل مواضع قبلی خود می باشد. برای تایید این تئوری میتوان به اسراتژی آمریکا در مورد مجاهدین خلق توجه کرد. اول اینکه آمریکا مدعی مبارزه! با تروریسم است و میدانیم که مجاهدین را از بیشتر از یک سال قبل در لیست گروهای تروریست قرار داده اند. پس این چه استراتژی است که در یک چرخش 180 درجه ای با سازمان مجاهدین آتش بس برقرار می کند و حتی به آنها اجازه می دهد که سلاحهای خود را نگهدارند، آیا این عمل دلیل بر تعدیل مواضع نیست!؟
این مساله دو پاسخ بیش ندارد یا آمریکا در حال مذاکره با ایران است و می خواهد از مجاهدین بعنوان یک کارت در بازی سیاسی استفاده کند یا اینکه آنها را برای مبارزه علیه ایران می خواهد که در هر دو مورد منافع ملت ایران در خطر است.
تحرکاتی که عوامل ایران از طریق رهبران شیعه ی تحت حمایت ایران و نیروهای امنیتی سپاه پاسدارن و عوامل سپاه بدر در عراق انجام میدهند نشان از این دارد که ملاها سخت در تلاشند تا: فشار افکار عمومی را بر دولت بوش بیفزایند تا از اینطریق بتوانند آنها را وادار به دادن امتیازهایی به حکومت ملاها بکنند و در مذاکرات پشت پرده جایگاهی برای ساختار ملاهای شیعه در آینده منطقه را به دولت آمریکا بقبولانند. این نبرد شاید آخرین نبرد ملاها باشد از این رو وظیفه ی نیروهای غیر مذهبی در این دوران بسیار حساس است. این نیروها بایستی به آمریکا و متحدان اش بفهمانند که آینده ای برای ساختار قدرت ملاهای شیعه در منطقه وجود ندارد و چنانچه مذاکره ای با آنها انجام شود آمریکا است که بهای آن را در آینده ی نه چندان دور باید بپردازد.
فراموش نکنیم که دولت بوش یک دولت ایدولوژیک نیست و درنتیجه استراتژی آنها فقط بر اساس منافعشان تنظیم می شود پس هنوز تا فرصت باقی است باید کوشید تا به آنها بقبولانیم که منافع شان فقط با از بین بردن ساختار قدرت ملایان تامین می شود درغیر اینصورت منطقه روی آرامش نخواهد دید.
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 5:28 pm در بخش: بدون دسته بندی
