May 07 2002
من معمولآ دو سه ساعتی
من معمولآ دو سه ساعتی روزانه پشت اين ابو قراضه مينشينم تا از اوضاع دنيا وبخصوص ايران باخبر بشم. اوايل وقتی به کامپيوتر رو ی آوردم بيشتر برای فرار از سياست بود، اين برميگرده به اواخر سالهای 80 (ميلادی) زمانی که جمهوری لجن در اوج بکش بکش همفکران من بود، باورکنيد نه بخاطر ترس از اين آدم خورها بود نه. بيشتر بخاطر اين بود که وقتی همين اصلاح طلب های امروزی سر برادران و خواهران من را در ايران ميبريدند، خيلی از هموطنها کنار خيابان نظاره گر اين فجايع بودند. اين اعمال برای عده ای شده بود تفريح، يادم مياد در دهه 60 شمسی هنگامی که جرثغيل های ولايت وحشت گردن جوانان غيور وطنم را ميفشردند تا ديگر از کسی نفسی در نيايد، خيلی از هم وطن های من کنار خيابان برای تماشا ساعتها منتطرشروع برنامه بودند. در آن شرايط و آن دوران همگی اخته شده بوديم، همگی بي روح شده بوديم. همگی احساس شرم ميکرديم. ولی امروز چرا؟ در خبرها خواندم که باز جمعيتی در دونقطه در شهر شعر و گل سرخ “شيراز” برای تماشای بريدن دست دزدان جمع شده اند، منبع خبر خبرنگار قدس در شيراز. يادتان هست زمانی که بچه بوديم، هرگاه ختنه سوران يک پسربچه بيچاره بود چگونه از فرط شادی زنها کل ميزدند و مردها سوت. به گمان نگارنده ما همگی نياز به روانکاوی داريم تا شايد مشکلات روانی خود را بيابيم و از اين بيماری نجات. سری به اين وب لاگ بزنيد شايد با من هم عقيده شويد.
ياد آن زمان كه چندي از شور انقلابي
هرگز نبود يكدم در ديده خواب ما را
« تا مرگ شاه خائن نهضت ادامه دارد»
گفتيم و از مسلسل آمد جواب ما را
برديم ماديان ر ا از بهر فحل دادن
برعكس آرزوها شد مستجاب ما را
كوني و كلهقندي داديم و بازگشتيم
ديگر نماند وامي از هيچ باب ما را
گر انقلاب اين است باري به ما بگوييد
ما انقلاب كرديم يا انقلاب ما را .
مهدي اخوان ثالث |
پیام
|