Oct 19 2002
آیا توافقی در کار است!
آیا توافقی در کار است!
جامعه ی ایران یک جامعه ی کاملآ قطبی است، تمام شواهد نشان از این قطبی بودن دارد از حکومت گرفته تا انسانهای کوچه و بازار مثل من، شما، فروغ و نوجوان. در این جامعه ی دوقطبی هیچ کس و هیچ گروهی حاضر به کوتاه آمدن در برابر دیگری نیست، حتی در مواقعی که در دل آگاهانه میدانیم که حق با ما نیست!. در یک مسابقه ی فوتبال نتیجه ی بازی ممکن است به نفع این طرف یا آنطرف و یا حتی مساوی خاتمه یابد. چرا نمیتوانیم قبول کنیم که در یک جامعه نیز رسم بر این قرار است!؟ مگر نه اینکه همین حالت در جامعه برقرار است!؟ منظورم همین در گیری مسابقه ای است!؟ چرا میخواهیم قواعد را عوض کنیم!؟
آیا فکرش را کرده اید که گاهی اوقات بنفع طرفین در گیر یک مسابقه(مناقشه) اجتماعی ست که همچون یک مسابقه ی فوتبال نتیجه ی مسابقه مساوی شود!. البته منظور از این مساوی نه مساوی یک بر یک ولی میتوان به یک نتیجه 1.5 بر 1 هم توافق کرد و خود را با قبول این نتیجه ی مساوی (1.5 بر 1) هم قانع کرد، و از پله اول به پله ی بعد رساند تا شاید در مسابقه های بعدی بتوان نتیجه را حتی 2 بر صفر بنفع گروه خود خاتمه داد!؟ اگر فرض را بر این بگیریم که در یک سیستم به این شکل:
ف را نقطه ی فروغ فرض کنیم و ن را نقطه ی نوجوان، چرا نمیتوان با درایت به یک نقطه ی قابل قبول رسید! و تلاش کرد تا در چالش بعدی شاید آن نقطه ی مشترک را باز با درایت (نه زور و گردن کلفتی و چماق داری) بنفع عقاید خود تغییر داد!؟
در این درگیری نوشتاری تا آنجا که به من مربوط میشود من با حرفهای فروغ کمی تا قسمتی موافقم و با نوشته های مهشید تقریبآ موافقم ولی باز با خود بر سر چالش اینکه سانسور را بپذیرم مکافات دارم، میدانید چرا!؟ چون اعمال سانسور را حتی بر انصار حزب الله هم جایز نمیدانم.
من اگر خاطرتان باشد در جدال قبلی برای اولین بار به یکی از این چند وب لاگ پرنو رفتم و محتوای دو مقاله ی آنرا خواندم و حتی در یک مورد رای به مجرم بودن نویسنده اش صادر کردم. ولی باز گفتم که با سانسور مشکلات ما حل نمی شود بلکه با این کار مشکلات را در پستو ی خانه مخفی میکنیم و باز پس از چندی با همان مشکل فقط به صورت حاد تر و مخرب تر روبرو خواهیم شد. خانم مهشید من حرفهای شما را کاملآ قبول دارم ولی آیا اگر همین وبلاگهای پرنو نبودند، آیا این بحثها در میگرفت!؟ آیا این مشکلاتی را که فرا روی ماست را میدیدیم!؟ آیا اگر شما دریابید که کسی از نزدیکان شما به بیماری سرطان مبتلاست سعی در مخفی کردن این بیماری میکنید!؟ اگر اینکار را بکنید بشما خواهم گفت که شما دوست نادان هستید و از دشمن دانا خطرناکتر!؟ آیا نه اینکه با مخفی کردن بیماری سرطان به فوت دوست خود کمک کرده اید! و از مداوای بیماری بطریق منطقی جلوگیری کرده اید!؟. دوست گرامی نوجوان، من از تو دفاع کردم نه برای اینکه موافق پرنو هستم یا مایل به خواندن پرنو باشم، از تو دفاع کردم چون به آزادی بیان عقیده دارم، گرچه تو و نسل تورا درک میکنم که با طغیان میخواهید از مشکلات خود را برهانید، باور کن هیچ کس نمیتواند با طغیان کور به تنهایی و بدون داشتن یک درایت منطقی در پشت این طغیان به نتیجه ی مطلوب برسد. دلیل میخواهی!؟ این هم دلیل: مگر نه اینکه انقلاب 57 یک طغیان کور بود و درایتی در کار نبود!؟ البته اگر شما حکومت خمینی را درایت بدانید که خوب من هم ادعایم را پس خواهم گرفت.
همان طور که در مطلب اولم در مورد این مشکل نوشتم، ما پس از یک درگیری هر بار در وسط معرکه، زمانی که دوطرف مناقشه خسته شدند، مشکل را رهاکرده ایم و بدون نتیجه گیری وپایان کار! میدان مبارزه را ترک گفتیم و منتظر مناقشه ی بعدی شدیم. این روش کار غلط است. پس بیاید این مرتبه مثل انسانهای منطقی عمل کنیم و این درگیری را به یک نتیجه ی قابل پذیرش در حد قبول طرفین برسانیم. البته اگر همدیگر را بعنوان شهروندان وبلاگ شهر قبول داریم وگرنه “بگرد تا بگردیم”.
من از خانم فروغ یک سوال دارم: چه میشد اگر شما بجای تحریم و کناره گیری میرفتید و این وبلاگها را میخواندید و یک تحلیل درست و حسابی بر روی آنها مینوشتید و با این کار نمیگویم همه ی طرفداران این وبلاگها را به راه درست هدایت میکردید ولی حتی اگر موفق به جلب نظر یک نفرهم میشدید با این عمل یک کار مثبت انجام داده بودید. باور کنید من صد درصد با افکار شما به این معنی که این وبلاگها به شاءن زن توهین میکنند موافقم و در این استدلال هیچ شکی ندارم، ولی با مخفی کردن کثافت نمیتوان نظافتچی خوبی بود.
امید دارم که پس از خواندن این مطلب و مطالب دیگری که دوستان نوشتند بتوان از مرحله ی معاینه بیماری و بحث در مورد بیماری و پیدا کردن بیماری، حالا بتوانیم بحث خود را درمورد راهکارهای مبارزه با این بیماری فراهم کنیم و با عمل به این راهکارها بیمار را از حالت مرگ نجات دهیم.
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 12:58 pm در بخش: بدون دسته بندی