Jul 22 2010
فرو ریزی پایههای قدرت آسید علی آقا
گویا همه دیکتاتورها به یک روش سرنگون میشوند و آنهم خودسری تا سرحد مرگ است. اکثر دیکتاتورها چنان بر مواضع غلط خود پافشاری میکنند تا دیگر حتی نزدیکترین نیروهای درون دایره بسته قدرت آنها هم، به مرور زمان مجبور به دوری از دیکتاتور میشوند و عاقبت دیکتاتور در انزوای کامل از میان میرود.
آسید علی آقای ما به باور من از همه دیکتاتورها یک دنده تر است. نگاه کنید در عرض یک سال توانست همه زحمات حکومتچیان را که بیش از سه دهه یک حکومت یک دست و مستحکم برپا کرده بودند و موفق شده بودند در همه زمینههای زندگی شهروندان رسوخ کنند، یک شبه به جایگاهی رسیدند که دیگر حتی نزدیک ترین حلقههای قدرت هم با هم سازگاری ندارند. امروز پس از یک سال، دیگر حرف و حدیث اصلاح طلب و تمامیت خواه نیست، امروز دیگر حتی شریعتمداری هم با دولت احمدی نژاد مشکل دارد، وزیر با وزیر مشکل دارد، مجلس با دولت مشکل دارد و قوه قضائیه رژیم با هر دو مشکل دارد.
آسید علی آقا که به خیال خودش توانسته بود قیام پارسال را سرکوب کند، یک مرتبه میبیند در هر بزنگاهی دوباره جوانان عاصی به خیابان میریزند، با دستگیر کردن ریگی و برادرش و اعدام این دو خیال میکند که سرکشیها در بلوچستان فروکش کرده که یک مرتبه بمبی خواب از چشمان تاجدار اعظم میرباید. حتی نزدیک ترین نیروها به حکومت، بازاریها هم در یک سال گذشته دست به گستاخی زدهاند و اعتصاب میکنند. فراموش نکنید بازار مهم ترین رکن قدرت در حکومت آخوندی است. فراموش نکنید که همین بازار بود که سرمایه گذاری کرد و خمینی را با سلام و صلوات به ایران آورد. همین بازار بود که در آخرین روزهای شاه با اعتصاب، نخاع حکومت شاه را قطع کرد.
وقتی سید علی آقا فتوا صادر میکند و خود را در جایگاهی بالاتر از رسول اش قرار میدهد نه از روی قدرت که از ترس است، چه اگر از روی قدرت بود کمتر از 48 ساعت فتوای صادره را لغو نمیکرد، این مساله دقیقا از ضعف قاعد اعظم سرچشمه میگیرد نه از قدرت. آسید علی آقا گمان میکرد اگر با فتوایی خود را در جایگاه سایه خدا قرار بدهد، مردم هم مثل بره از او تبعیت خواهند کرد. غافل از اینکه دیگر بعد از وقایع سال گذشته، ملت برای علی آقا تره هم خرد نمیکند.
وقتی ارکان قدرت یکی یکی فرو میریزند، همین روزها ست که باید منتظر سرنگونی دیکتاتور بود.
چند روز پیش با یک شخصی صحبت میکردم که در یک بانک نروژی مسئول معاملات بین المللی است. طرف تعریف میکرد که به آنها لیست بلندبالایی از شرکتهای ایرانی دادهاند و دستور دادهاند با این شرکتها نباید مراوده داشته باشند. به گفته او لیست این شرکتها چنان گسترده است که باز به گفته او امکان ندارد دولتی بتواند با این سطح از تحریمها اصلا دوام بیاورد. چنین که او تشریح میکرد، مشکلات تجارت بین المللی رژیم با این سطح از تحریمها چنان مشکل خواهد شد که دیگر اداره مملکت حداقل در میان مدت غیر ممکن خواهد شد.
این هم یک نمونه از تحریم های فلج کننده:
حملونقل دریایی ایران در بحران
حکومتی که با ساندیس پابرجا باشد سقوط اش هم با گوزی میسر است
11 پیام |
عالی بود خسن اقا.ادامه بده
حسن اقای گرامی . هیچ رژیم دیکتاتوری تا کنون در دنیا به خودی خود از بین نرفته و از بین هم نخواهد رفت! تنها مبارزات مسلحانه مردم است که دیکتاتوری ها را به زیر کشیده و به زیر می کشاند. بنابراین تا زمانی که مردم داخل ایران بجای مبارزه مسلحانه با رژیم دیکتاتوری اسلامی در دستجات میلیونی نا اگانه به عوامل جنایتکار رژیم امثال موسوی و کروبی که میگویند در پناه قانون ضد انسانی اساسی رژیم میخواهند انان را به عصر طلائی! خمینی ادمخورببرند رای میدهند و تا زمانی که میلیون ها تبعیدی ایرانی در خارج بجای تظاهرات هر روزه بر علیه کلیت رژیم هر ساله بی خیال و با سرهای خمیده به سر زمین همان رژیمی که انان را به تبعید مجبور کرده رفت و امد میکنند این رژیم هم درست مانند حکومت عباسیان ۵۰۰ سال دیگرپا بر جاست!. تازه در ان زمان حمایت کشور های امپریالیستی چنانکه امروز انها ازرژیم دیکتاتوری اسلامی حمایت میکنند و جود نداشت!. با این حال تنها قدرت مردم است که می تواند دیکتاتوری منفور اسلامی را به زیرکشد.
پیمان درست میگه، تنام حرفهای زده شده توی این مطلب درسته اما بنظر من مثل یه جوک موجب خنده میشه و نشون میده که ایرانیها چه مزاح گو هستند و ….بس
عمل،زندگی واقعی، مبارزه و پیروزی دارای عوامل و ریز عوامل (پارامتر) دیگری نیز هستند.با شوخی نمیتوان دیکتاتورها را از بین برد، میتوان در راه رسیدن به هدف هرازگاهی استراحت کرد یا روحیه دشمن را با لطیفه های اینچنینی در هم شکست اما پیروزی چیز دیگری است.
مادامی که با لباس مرتب بیای تو خیابون و با باطوم تو سروکله ات بزنن، با ماشین از روت رد بشن، با گلوله بکشنت، ببرنت زندان و شکنجه ات کنند و بعد جسدت رو بسوزونن و تو بازهم یکماه بعد با همون شرایط بری تو خیابون و بگی بخدا کتک خوردن لذت داره، یا کار تو اشکال داره-یعنی جهانبینیت مال دوره آگاممنون و کوروش کبیره و یا رهبرانت بهت راه اشتباه نشون دادن و تو هم اجرای دستور میکنی.
باید با دشمن خشن و مسلحی که میزند و میکشد همانگونه رفتار کنی که فکر میکند درست است.
من پس از سالها زندگی در اروپا روزی مرد جوانی را به قصد کشت کتک زدم که به او نشان بدهم در صف ایستادن چقدر مهم است و این در حالی بود که 2 سال تموم با حرف زدن و فلسفه بافی و مثال در مورد جامعه اروپائی به افرادی که هنوز فرق چراغ قرمز و سبز راهنمائی را نمیدانند وقت هدر دادم.
جنبش های سبز و زرد و آلبالوئی تا زمانیکهبا این رژیم با صلح و شعار نویسی و جوک مبارزه میکنند، مثال اون مردی هستند که در یکی از داستانهای عبید زاکانی، با افتخار از تحمل و شجاعت خویش میگفت که 13 نفر به او تجاوز کرده بودند و لب باز نکرده بود! ماشا الله
از دستم عصبانی نشوید ولی این واقعیت است،و غیر قابل تغییر
طنز زیبایی نوشتید. حتما میدانید که در بالاترین داغ هم شده است. من با حرف دوستم که صحبت از مبارزات مسلحانه کرده است اصلا موافق نیستم. من خودم از نسل دهه 50 هستم که همه راه ها را در مبارزه مسلحانه میدید. اگر مردم با ما نباشند چهار تا تفنگ چه کار میکند و اگر مردم با ما باشند یک روزه مسلح میشویم. انقلاب بهمن اینرا نشان داد. با درود به همه دوستانی که غم ایران را دارند.
سقوط دیکتاتوری مبارزه جانانه میخواد، اینکه عین گله گوسفند بی دفاع بریزیم خیابون و جماعت ارازل زبان نفهم و مزدور که شکستن دست و پای مردم رو ثواب میدونند بریزند سر مردم و با چاقو و قمه و باتوم همه رو له کنند که نشد مبارزه! مبارزه یعنی چشم در برابر چشم، اگر امثال عباس کاگر جاوید رو که میگن قاتل نداهست رو تا حد مرگ کتک میزدند و لخت مادرزاد ول میکردند تو خیابون و در مقابل مرگ یک جوان یک مزدور کشته میشد و مادر بسیجی ها رو به عذا می نشوندیم مرتضوی و رادان غلط میکردند فاجعه کهریزک رو به بار می آوردند.
ببينيد اين حرفها فقط يك روى سكه هست. به نظرِ من قدرت هاى بزرگِ دنيا هستن كه سرنوشت كشور هاى عقب مانده اى مثل ايران كه البته در خاور ميانه moghiyate خوبى دارند رو رقم ميزنند. بنابر اين تاريخ مصرف اين رژيم زمانى تمام ميشود كه قدرت هاى بزرگِ دنيا بخوان. امثالِ شما دهه ۵۰ اى ها هم فقط توهم زدند كه رژيم شاه رو اونا بركنار كردند. كمرِ شاه رو آمريكا و انگليس و.. shekastand
دوست عزیز هر دیکتاتوری دو سرانجام محتوم دارد یا خودکشی یا محاکمه ما منتظر دومیش هستیم
فقط می توانم بگویم باید امید داشت و هر روز در راستای اهداف سبز کاری کرد
استقبال بسیار خوب از این نوشته شما در هر دو وب سایت بالاترین و دنباله:
http://balatarin.com/permlink/2010/7/23/2129978
http://donbaleh.com/link/292408
خسن آقا جان دست شما درد نکنه. باز هم یک مطلب پرمغز از شما خواندیم. آنچه ما در ذهن مان بود بر قلم شما جاری شد. زنده و پابرجا باشید.
http://www.pezhvakeiran.com/page1.php?id=23808