Apr 09 2010
خواب از چشمانم پرید!
صبح اول صبحی آمدم سر زدم به وبلاگستان دیدم همه جا و همه کس در باره حمید نوشتهاند. اکثر پیامها هم سرراست و کوتاه بود “حمید رفت”! با خودم انگاشتم خبر رفتن خودم را دارم میخوانم، به همین خاطر اول باورم نشد! چشمانم را که مالیدم چند وبلاگ دیگر را که خوانم، یقین حاصل کردم که کاپیتان شهر ما از شهر ما رفته و ما را با این ملاها تنها گذاشته. همین چند هفته پیش بود آخرین بار مطلب حمید را خواندم، مثل همیشه دلش از آخوندها پر بود. حالا او رفت و ما را با این اراذل و اوباش تنها گذاشت.
دوستانی که با حمید رفت و آمد داشتند، لطف کنند تسلیت صمیمانه مرا به خانواده او برسانند و برای آنها آرزوی صبر و پایداری کنند.
2 پیام |
روحش شاد واقعن شوکه شدم وقتی روی بلاگت کلیک کردم و این خبر رو خوندم. دیادم میاد که چند سال پیش که تازه وبلاگ نوشتن را شروع کرده بود خیلی از این حرف میزد که اگر دانشجویان ایرانی بخواهند در اینترنت با زبان فارسی مطالب دقیق درباره علم کشتیرانی و دریانوردی چیزی پیدا کنند چیزی درست حسابی گیر نمیارند بهمین خاطر شروع کرد از علم دریانوردی نوشتن و تمام دانش کاری خود را اختیار ایرانیان گذاشتن و با چه شوقی اینکار را میکرد.
واقعن تاسفباره از دست دادن حمید بعد کسانی مثل خامنه ای جنتی احمد خاتمی ووووووو باید زنده بمانند من که به خدا باور نداشتم با رفتن حمید دیگه بدتر هم شد..
آه خسن آقای عزیز. من یک ساعت نمیشود که از خبر آگاه شدم. می دانم که دلم برایش تنگ میشود. خیلی …