Nov 23 2009
افسردگی
زمانی که ایران بودم واژه افسردگی را زیاد شنیده بودم ولی هیچگاه به محتوا و عمق این واژه به درستی پی نبرده بودم. نه اینکه مدعی باشم در ایران افسردگی وجود نداشت خیر، منظورم این نیست، ولی من میتوانم مدعی شوم که من در آن دوران واژه افسردگی را نمیشناختم. بعد از آمدن به نروژ و زیستن در این مملکت تاریک و سرد، تازه متوجه شدم افسردگی چی است و چه عواقبی میتواند داشته باشد. این که مینویسم به این معنی نیست که افسردگی تنها در کشورهای سرد و تاریک گریبان آدم ها را میگرد ها! خیر منظورم این است که شرایط اگر مهیا شد در هر جا افسردگی میتواند نه تنها گریبان یک انسان را بگیرد، بلکه میتواند همه اقشار جامعه را هم در خود غرق کند.
وقتی آدم افسرده میشود دیگر هیچ انرژی برای هیچ کاری در او پیدا نمیشود، درست مثل یک مرده متحرک میشود. آن بیچارهای که گرفتار افسردگی شده باشد، انسانی مطیع و سر بزیر میشود. درست همان انسانی که حکومت آخوندی میخواهد.
آن چند سالی که به ایران رفت و آمد داشتم، خصوصا سال آخر، متوجه شدم که شادی از جامعه رخت بر بسته و اکثر آنهایی را که میشناختم به گونهای افسرده شده بودند. حتی آنهایی که پیشتر ذاتاً آدمهای شاد و سرخوشی بودند. این اواخر که دیگر نیازی نیست حتی داخل ایران باشی تا این افسردگی را لمس کنی، همین که تلفن میزنی و با کسی صحبت میکنی این افسردگی را احساس میکنی، نه تنها احساس میکنی که حتی افسردگی آنها به تو هم منتقل میشود.
دلیل این افسردگی در ایران چیست!؟ آیا وضع اقتصادی است؟ شاید، ولی من انسانهای شاد زیاد دیدهام که از مال منال دنیا هیچ ندارند، با این حال شاد و سرحال هستند. افسردگی میتواند گریبان ثروتمند ترین انسانها را هم بگیرد. اگر شادی را در مقابل افسردگی قرار دهیم، میتوانیم مدعی شویم هرچه از شادی در انسان و جامعه کم شود افسردگی بیشتر گریبان انسانهای را میگیرد. افسردگی که در ایران دارد آدم ها را تا مرز مرگ و خودکشی پیش میبرد زاده هیچ پدیده این نیست بجز فرهنگ شیون و زاری و گریه و خود زنی مذهب اسلام و خصوصا مذهب شیعه که منبع افسردگی است. شاید بپرسید خوب چطور در گذشته این افسردگی به این وسعت وجود نداشت! دلیل آن این بود که با اینکه مردم مذهبی بودند ولی این مذهبی بودنشان تنها مدت کوتاهی در طول سال طول میکشید و بعد از ماههای شیون و زاری مذهبی، مردم میرفتند دنبال زندگیشان و تا سال بعد میرقصیدند و میخواندند و شاد بودند. این روزها نه تنها در ماههای عزاداری که در دیگر روزهای سال هم رژیم دست از سر مردم بر نمیدارد و مدام با سرازیر کردن افسردگی، دارد انسان ها را کنترل میکند. باور کنید من میتوانیم مدعی شوم که با سلاح افسردگی می توان جامعه را بیشتر از مواد مخدر در کنترل خود داشت. رژیم آخوندی میداند که اگر مردم شاد باشند ریشه این رژیم را از بیخ و بن خواهند کند و اثری از آن در تاریخ باقی نخواهند گذاشت.
اینجایی که من زندگی میکنم با اینکه آب و هوا آدم را افسرده میکند، ولی دولتمردان میدانند چگونه شهروندان را سرحال بیاورند. باور کنید از هر موقعیت استفاده میکنند تا بزن و برقص راه بیندازند، تا مردم را شاد کنند. همین که فصل زمستان شروع میشود تلویزیون برنامههای شادی آور خود را به مقدار چشمگیر افزایش میدهد.
اگر هنوز در زندگی دچار افسردگی نشدهاید به شما پیشنهاد میکنم یکی دو هفته مثل شیعیان ناب سید علی زندگی کنید تا مزه واقعی افسردگی را بچشید!
5 پیام |
میدونی حتی اگه بهترین مکان جغرافیایی دنیا هم زندگی کنی اما آخوند جماعت بر همه شئونات زندگی ات حاکم باشه بدترین نوع افسردگی رو تجربه میکنی
همه جای دنیا حتی اگه جیبشون خالی باشه ولی حداقل آزادن دست دوست دخترشون رو بگیرن با هم باشن با هم بخندن و با هم گریه کنن ولی اینجا …. خودت می دونی دیگه من چی بگم
جوان شغل نداره پول در بیاره سنش رسیده نزدیک 30 سال چه خاکی توی سرش بریزه ؟
باورت میشه استاد دانشگاهی رو میشناسم که برای دختر 3 ساله اش نوحه و مداحی و سروده های مراسم عزاداری پخش میکنه ؟ وقتی بهش گفتم چرا اینکارو میکنی دخترت نیاز به شادی داره جوابی نداشت بده جز یک مشت خرافات !
بهش یه آهنگ شاد دادم گفتم برای دختر بذار اینقدر این دختر از شنیدنش ذوق کرد وقتی استاد دانشگاه آنهم در رشته ای غیر اسلامی اینطور باشه دیگه چه برسه به حکومت
خسن آقا حرف دل ما رو زدی دادا. الان 6 ماهه به خونواده زنگ نمی زنم چرا که هر وقت زنگ می زنم بدبختی خودم کم هست! پشت تلفن همینجوری ناله و ناراحتی و خبر اعصاب خردکنی می شنویم . از صداها همینجوری افسردگی می باره. هر کاری هم می کنی به اونجای مبارک دایورت کنی نمی شه که نمی شه.
سید مرتضی هاشمی پسر نخستین فرمانده کمیته انقلاب و همسرش کشته شدند
——————————————————————————–
ایسکانیوز:
به دنبال کشته شدن پسر نخستین فرمانده کمیته انقلاب اسلامی و همسر او در شمال غرب تهران ، یک مظنون دستگیر شد.
به گزارش خبرنگار گروه حوادث ایسکانیوز شامگاه یکشنبه افسران کلانتری 140 باغ فیض با کشیک دادسرای امور جنایی تهران تماس گرفتند و از جنایتی فجیع در یکی از خانه های خیابان آیتا… کاشانی – نزدیک میدان نور – خبر دادند.
سپس بازپرس بهروز هنرمند و پلیس دایره 10 اداره آگاهی مرکز به قربانگاه رفتند و رسیدگی به پرونده را آغاز کردند.
قربانیان سید مرتضی هاشمی 30 ساله و همسر 26 ساله اش آتنا نام داشتند که به تازگی زندگی مشترکشان را آغاز کرده بودند.
سید مرتضی در رشته الهیات ، تحصیلات حوزوی و دانشگاهی داشت و فرزند سرتیپ سید مجتبی هاشمی نخستین فرمانده کمیته انقلاب اسلامی بود.سید مجتبی هاشمی 24 سال پیش قربانی جنایت تروریستی شده بود و بعدها یک موسسه فرهنگی به نام او راه اندازی شد.
سید مرتضی مدیر همین موسسه بود و شواهد نشان می دهد نیمه شب پنجشنبه گذشته به همراه همسرش در خانه خود از پا درآمد.
بازپرس بهروز هنرمند پس از بررسی های مقدماتی دستور داد جنازه ها به پزشکی قانونی فرستاده شود و رازگشایی معما ، روی فرضیه دستبرد به زانتیای سید مرتضی متمرکز شده بود که این موضوع در ادامه تجسس ، رنگ باخت.گزارش ایسکانیوز میافزاید ، خودرو مورد نظر در اختیار برادر قربانی بود و هم اکنون دو فرضیه کینه جویی یا مسائل اقتصادی در پرونده این جنایت هولناک مطرح است.
در همین رابطه ، سرپرست دادسرای امور جنایی تهران از دستگیری یک مظنون خبر داد.امروز قاضی فخرالدین جعفرزاده گفت : اطلاعات تکمیلی در پایان تحقیق به اطلاع عموم می رسد.
پرونده در شعبه چهارم دادسرای ناحیه 27 پایتخت تحت رسیدگی قضایی است.
درود بابا باحال دمت گرم ….