Oct 09 2009
از فردا باهاش یه قل دو قل بازی میکنم!
مقام معظم رهبری در این دوران وانفسا فتوای بسیار مهمی صادر فرمودهاند و بر اساس این فتوا، از این به بعد به ما مردها اجازه دادهاند با فلانمون هم میتونیم بازی کنیم! البته به شرط اینکه روی آن شرط بندی نکنیم.
بخش اصلی فتوای عظیم الشان را در زیر میخوانید:
بطور كلى بازى با هر چیزى كه مكلّف تشخیص دهد از آلات قمار است و یا در آن شرطبندى شود، به هیچ وجه، جائز نیست ولی بازى با هر وسیلهاى كه جزء آلات قمار به حساب نیاید، بدون شرطبندى، اشكال ندارد. منبع: سایت فرارو
عرض نکردم! پس بشتابید آلات و ابزارتان را در بیاورید و با آن بازی کنید!
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 4:51 pm در بخش: طنز,ملای حیله گر
9 پیام |
بازی کردن باهاشون خیلی سخت است! :)) فقط از عهده مقام عظمی بر میآید.
ابونواس یک روز در راهی دید که محتسب شهر مردی را سخت گرفته است و می خواهد او را سخت تازیانه بزند با عجله پیش رفت و جریان را از مردم پرسید ، به او گفتند : “در دست مقصر آلتی است که شراب سازان هنگام درست کردن شراب از آن استفاده می کنند.” ابونواس حیرت زده روی به محتسب کرد و گفت : از این بیچاره چه می خواهی بگذار برود. محتسب که به خوبی از احوال ابونواس آگاهی داشت گفت : تا او را تازیانه نزنم رهایش نخواهم کرد. ابونواس پرسید : چرا مگر چه کرده است ؟ محتسب گفت : به جهت آنکه آلت شراب سازی با خود دارد. ابونواس به محض شنیدن این حرف دامن عربی خود را بالا زد و آلت خود را به او نشان داد و گفت : “پس بیا مرا هم تازیانه بزن چون که آلت زنا کردن با خود دارم.”
آلت زناو شراب سازی ات برقرار باد
دو نفر آلمانی رفتند عربستان و برای خرید کاندوم وارد داروخانه شدند. از آنجا که زبان عربی نمی دانستند برای اینکه منظورشان را به داروخانه چی حالی کنند آلتشان را با مقداری پول خرد روز پیشخوان داروخانه گذاشتند. در همان موقع یک عرب وارد داروخانه شد، دامنش را بالا زد و آلتش را گذاشت کنار آلت دو نفر آلمانی و دید آلت خودش بزگتر است. بلافاصله پول خرد ها را به عنوان جایزه مسابقه برای خودش برداشت و رفت.
حسن آقای عزیز، این حکایت را از اسرار مگو نقل کردم که بدانی با آنچه در تنبان هم هست می توان قمار کرد.
آلت قمارت برقرار باد
آقا شیمبل اتفاقا من هم فکر اینکه ممکن است بتوان با آلت هم قمار کرد به فکرم رسید، ولی شرط بر این است که قماری با آن نکنی وگرنه میدانی که در اسلام عاقبت کار آن چی خواهد بود. آلت تو و آلت علیرضا هم بخاطر حکایت زیبا مثل بیرق اسلام برقرار باد!
در بالاترین لینک دادم تا ذوب شدگان درولایت هم تشویق شوند و بیایند با آلت مبارک شما بازی کنند و در کیف سهیم شوند !
سلام …شرط چند که فقط منتظر فتوای ایشان بودم ….
دبیر شیمی ما در سال آخر یکی از استادان دانشگاه بود که بعد از گذشت آن همه سال متاسفانه نامش را به یاد ندارم اما یادم هست که دکتر شیمی بود و استاد دانشگاه تهران . ایشان 90 درصد اوقات زمانی که با دست راست گچ به دست داشتند و روی تخته فرمول به پاچه ما می کردند , دست چپشان در جیبشان بود و مرتب از یک طرف جیب به سمت دیگر می رفت . بچه ها می گفتند که استاد همیشه در حال بازی بیلیارد هستند . خلاصه اینکه بازی می کردند .
اگر رهبر معظم می دانستند اون موقع که ایشان در حال دزدیدن شمع بودند و برای 5 ریال کونشان را پاره می کردند و روضه می خواندند تا دو تا نفهم براش گریه کنند , یک نفر کاری را می کرده است که چهل سال بعد فتوایش را صادر می کنند ! از خوشحالی دق مرگ می شدند .
آقا نفرمودند هرکس با فلان خودش میتواند یک قل دو قل بازی کند یا با فلان آقا هم اشکال ندارد؟! البته مالاندنش که اشکال ندارد وگرنه این همه کیسهکش نداشت.
IT’S ALL ABOUT ISLAM
I have written a book for your consideration (498 pages) titled: Islam: Evil In The Name of God exposing the truth of Islam. I have destroyed Islam with just one word.
Go to http://www.godofmoralperfection.net
Contact me at godofreason@yahoo.com
The picture of the Iranian woman hanging from a construction boom on the front cover is dedicated to the two thousand women hanged in Iran since the revolution. They are all the first Nedas.
It is dedicated to the 10 Bahá’ religious women hanged in Shiraz Iran in 1983 after they refused to renounce their religion and become Muslims – Mona Mahmudnizhad, who was just 17 years old, 23 year old Roya Ishraqi, a promising veterinary student, was executed with her 50 year old mother, Izzad Janami Ishraqi, 20 year old Akhtar Sabit, a graduate nurse, 28 year old Mahshid Nirumand a physics graduate from the University of Shiraz, Shirin Dalvand 25 years old, Tahirih Siyavushi a 32 year old nurse, 20 year old Simin Sabiri, Zarrin Muqimi and the oldest 54 year old Mrs Nosrat Yalda’I.
Another Neda was Dina Parnabi an Iranian high school student, accused of smuggling forbidden literature and criticizing the regime in her talks with her classmates. She was hanged on the 10th of July 1984 in a Teheran prison. The hanging was done in private and after the execution was over, her body was stripped, washed and delivered for dissection at medical school.
16 year old Atefeh Rajabi was hanged in public in the town of NekaAtefeh . Atefeh was executed for “engaging in acts incompatible with chastity.” At the place of execution in the town’s square, the judge personally put the rope around the girl’s neck and gave the signal to the crane operator to begin her hanging. Witnesses reported that she begged for mercy and had to be dragged kicking and screaming to the execution truck. Judge Haji Rezaie said he was pleased to hang her and is quoted as saying, “Society has to be kept safe from acts against public morality.” Her body was left dangling from the crane for some time so people could see what happened to teenagers who committed acts incompatible with chastity.
187 of these first Neda’s were under the age of 18, with 9 girls under the age of 13. The youngest girl executed was just 10 years old. Thirty two of these women were reported to have been pregnant at the time of their execution. Many of those executed were high school and college students. Hanging is the most common method of execution for women, although some are shot. Men and women were hanged in large groups in Tehran prisons from cranes and forklift trucks. Each crane jib or forklift had a wooden or steel beam to which the noose was attached and when the preparations were complete, the prisoners were simply hoisted into the air
Under Revolutionary law, young girls who were sentenced to death could not be executed if they were still virgins. Thus, they were “married off” to Revolutionary Guards and prison officials in temporary marriages and then raped before their execution, to prevent them going to heaven. The Mullahs believed that these women were ungodly and did not deserve paradise in the next life and that if they were deprived of their virginity, it would ensure that they went to hell. Therefore, on the night prior to execution, the condemned girl was injected with a tranquillizer and then raped by her guard(s). After the execution, the religious judge at the prison would write out a marriage certificate and send it to the victim’s family along with a box of sweets.
My book exposes the evil of this ideology and the very grave danger posed to all freedom loving peoples everywhere
Read the book for the brutal reality of this very evil ideology.
Sincerely,
Jake