Sep 28 2009
روضه خوان حیلهگر
وقتی جماعتی از مخالفین رژیم زیر عبای هاشمی جمع میشوند روی سر آدم شاخ سبز می شود. اصلا نمیفهم در ایران چگونه کسی میتواند بعد از 30 سال مکر و حیله ملا و ملازاده هنوز بعضی از روی خوش باوری مجددا به زیر عبای ملا میروند، فرقی هم نمیکند کدام ملا باشد، این جماعت جملگی جز منافع شخصی به هیچ چیز دیگری فکر نمیکنند.
اگر بخواهیم ملاها را درجه بندی کنیم، هاشمی در مکر و حیله و سیاست بازی مقام اول را بدست خواهد آورد. او به تنهایی قادر است همه ملت ایران را تشنه ببرد لب رودخانه و تشنه باز گرداند.
خنده دار تر از همه این است که عدهای آن هم نه کم، مدتی است او را هم جزیی از دار و دسته اسهال طلب تلقی میکنند و به شکلی او را منجی میپندارند.
شایعاتی در روزهای بعد از انتصابات اخیر به گوش میرسید که او و دیگر سران اسهالت با هم تعهد کردهاند که تا آخر راه با هم باشند و پشت یک دیگر را خالی نکنند! این قرار و مدار حتی اگر وجود خارجی هم داشته باشد قابل اعتماد نیست، هیچ انسان عاقلی نباید با طناب پاره این روضه خوان مکار ته چاه برود. درست همان اتفاقی که این روزها شاهد آن هستیم تا جایی که صدای شیخ کروبی را هم در آورده.
از همان روزهای اول بعد از درگیریها و کشت و کشتار خرداد عشوههای هاشمی شروع شد.
سایت آینده که گفته میشود متعلق به خاندان هاشمی است با اینکه این تعلق را انکار میکنند، ولی تردیدی نیست که سایت زیر سلطه خاندان اکبر شاه است. اگر این سایت و سایت های ریز و درشت دیگری را که زیر عبای هاشمی هستند را زیر نظر بگیرید می بینید که هر از چند روزی یکی دو مطلب به خایههای مبارک سید علی مربوط میشود و این سایتها به هر شکلی شده عشوهای برای رهبر میآیند.
قلم به مزدان هاشمی گاهی اوقات هم برای اینکه به حمایت از سید علی متهم نشوند با پشتک و وارو زدن و شامورتی بازی از قول دیگران (با دستمال دیگران) خایههای ملوکانه سید علی را نوازش میکنند. هم زمان برای اینکه نکند اگر روزی جناح مقابل برنده این جدال شد سر اکبر شاه بی کلاه بماند، هر از چندی هم گوشه چشمی به جناح مقابل میاندازد. به زبان ساده مزدوران اکبر شاه، یکی به نعل میزند و یکی به میخ، مکر این روضه خوان مکار حد و اندازه ندارد.
اگر به گذشته نگاه کنیم پیش تر نیز اکبر شاه عادت داشت با چراغ راهنما به سمت راست به چپ چرخش کند یا برعکس. او در این 30 سال همیشه توانسته با مکر و حیله از هر نوع آسیبی به خود و خاندانش جلوگیری کند و از هر بحرانی به استادی عبور کند.
آخرین عشوههای او را باید در موضوع استعفای آیتالله یزدی از دبیری مجلس خبرگان دید. بر کسی پوشیده نیست که یزدی و هاشمی چشم دیدن یکدیگر را ندارند و دشمن خونی یکدیگر هستند، با این حال او که میداند یزدی تقریبا مهرهای سوخته و از دور خارج شده، با این عشوه میخواهد برای خودش سرمایه سیاسی دست و پا کند.
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 10:08 pm در بخش: بدون دسته بندی
12 پیام |
حسن آقا
این رفسنجانی را هیچوقت بخاطر چپوندن خامنه ای بعنوان رهبر نخواهم بخشید.
بعد از مرگ خمینی قرار بود شورای رهبری تشکیل شود ولی این رفسنجانی برای اینکه دیگران را کنار بزند و قدرت را بخیال خودش در جای امنی بلوکه کند آمد و خامنه ای را کرد توی آستین این ملت.
یادم میاید او اولین نفری بود که در نمازجمعه از مردم خواست عنوان مقام معظم رهبری را برای خامنه ای بکار ببرند.
حالا سیدعلی چنان نمک را خورد و نکدان را روی کله رفسنجانی شکست که این بیچاره حتی جرات آخ گفتن را هم ندارد.
خلاصه اینکه رفسنجانی دارد چوب کارهای خودش را میخورد و این بنظر من حق اش است.
رفسنجانی توی این کشور هیچ کاری از دستش برنمی آید. بقول یکی هاشمی دیگر مرد و تمام شد رفت پی کارش.
با درود؛
هفته گذشته رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان در آغاز اجلاس، بیانیهای را قرائت کرد که سر تا پا تعریف و تمجید از خامنهای بود و تمام هاشمیگریاش در نقش دلال و میانجیگر دو جناح در این بود که گفت: “تنها راه برون رفت از وضعیت کنونی در کشور وحدت است و صحبتهای مقام معظم رهبری در نماز جمعه و عید فطر میتواند محور این وحدت باشد.” و افزود: “در حال حاضر عدهای از افراد خیرخواه، در حال …تنظیم مسیر و اقداماتی هستند که بر اساس فرمایشات مقام معظم رهبری و نظرات صاحبنظران فضای جامعه را از وضع فعلی به سمت فضایی بهتر …. سوق دهد.” افزود: “در حال حاضر عدهای از افراد خیرخواه، در حال …تنظیم مسیر و اقداماتی هستند که بر اساس فرمایشات مقام معظم رهبری و نظرات صاحبنظران فضای جامعه را از وضع فعلی به سمت فضایی بهتر …. سوق دهد.”
بعد هم از اظهار نظر اعضای خبرگان روشن شد که بیشتر این حرفها را برای دلگرمی به گروههای موسوم به اصلاحطلب زده است و پایه و اساسی ندارد. آنچه از صحبتهای وی باقی ماند، همانا تبعیت از خامنهای و صحبتهای او بود.همینطور او میبایستی به عنوان رئیس مجلس خبرگان، هم بیانیهای را امضا کند که در آن احمدینژاد را به عنوان رئیس جمهور تائید میکرد. چون بدون امضای وی بیانیه نمیتوانست انتشار علنی یابد. و هم این که به عنوان رئیس آن را قرائت کند. آنگونه که از اظهار نظر برخی از اعضای خبرگان بر میآید، او با انتشار بیانیه موافقت کرد و این به معنای امضا و تائید بیانیه بود، اما برای حل بخش دیگر مشکل، راه حل را در این دید که هنگام قرائت بیانیه غایب باشد تا فرد دیگری که احمد خاتمی بود، این وظیفه را بر عهده گیرد. ماجرا خاتمه یافت و مجلس خبرگان، وظیفه خود را در خدمت خامنهای و رژیم استبدادی دولت مذهبی به انجام رساند!!
تو بدبختی ات از اینجا هست که حسودی….چشم نداری ببینی دیگران تو حرکتی موفق می شوند. این راهمه فهمیدند. تا یک حرکتی موفق بود و تاثیر گذار تو بلا استثنا اومدی و شروع کردی بد گفتن از طرف و خراب کردن کار انها. مبارزه خودت هم که شده شرح خالی بندی هایت را نوشتن:)…سعی کن بزرگ بشی. با به زیر سوال بردن دیگران قد نمی کشی. فقط کوتوله تر میشی. یک پوپولیست کامل هستی و نگاهی به کامنتدونیت هم خوب نشان می دهد که هورا کش های تو هم مشتی پوپولیست هستند. در ضمن انگ چسباندن کارخیلی زشتی هست که تو سردسته ان هستی. راستی! تو مگه نمیگی مستعار نویسی؟ با هیچ بلاگری هم برو بیا نداری؟ مستقلی؟ اون وقت ببخشید ازکجا به این انگ ها رسیدی که فلانی از قبل دوست های اصلاح طلبش بالا میره؟ بسانی دروغ میگه بچه هایش گم شدند؟ ان یکی در بم سوسول بازی در اورده و غیره؟ یک فکری برای تضاد ادعاهایت بکن خانم کوچولو:)…الان هم باز جوش اوردی فکر کنم به خاطر این باشه که تو نظرخواهی کیوان سوت شدی:))
این بیمار مرده و تا حکیمانی چون رسماجانی و فسیل های دستار بند دیگر بخواهند لوله به آن وصل کنند یا تنفس مصنوعی بدهند و یا وراث حریص اعلام خبر مرگش را به تأخیر بیاندازند تا فرصتی بخرند و ارثیه خود را از چنگ مدعیان بیرون بکشند، بوی عفن این لاشه به عالم و آدم رسیده است.
حالا که با اين کپکی ها درگير شدم
بذارید کل قصه رو بگم و خلاص
حسن آقو راستی مامور رژيم اسلامی ايران در سوئد و نروژ بوده و هنوز هم هست
بزرگترين دليلی که برای اين ادعای خود ميتوانم بدهم اين است که در تمامی مدتی که وبلاگ نوشته هرگز حتی يک انتقاد واقعی هم از رژيم اسلامی نکرد
ولی ديگر برای همه اظهر من الشمس است دشمنی و چونان سگ هار پريدنش به ح ک ک يعنی تنها گروه ارگانايز که ميتواند خطر بالقوه برای رژيم باشد البته در سطح بسيار بسیارکوچک
حسن آقا چرا از خودت دفاع نمی کنی نانا حرف بدی هم نزده؟!!!
حسن آقا چرا از خودت دفاع نمی کنی نانا حرف بدی هم نزده؟!!!
پیغام برای آقای حسن آقا
آقای حسن آقا شما با رفتار درستتان و با ادبتان که نشان از تربیت خوانوادگی شما میباشد (و احسنت به شما) راه درست را به من نشان دادید.من توی این چند مدت هیچ وقت ندیدم به کسی بد بگید و از الفاظ بی ادبانه استفاده کنید شما یک سر و گردن از بقیه وبلاگ نویسان بالاترید البته این جمله من به این معنی نمیباشد که در این وبلاگستان آدمهای بدی داریم نه آدمهای خوبی مثل دخترک و ملاحسنی و بلوچ و گامرون و … که هر کدامتان منش و رفتارتان میتواند سرمشق برای همه باشد.از خانم نانا هم که خوشبختانه راه درست را پیش گرفته اند معذرت خواهی میکنم و یه جورایی عذاب وجدان دارم.
شما هویت من را نمیشناسید ولی اگه قدیمی ها یادشان باشد شاید یه حدسهایی بزنند من از سال 78 وبلاگ داشتم(در مورد نرم افزار) بعد یه چند مدت به GEOCITIES سر زدم و دیدم که وبلاگ من پاک شده ومن هویت مجازی خودم را یه جورایی از دست دیده فکر کردم و این کارهای زشت از من سر زد(این کارهای من را پای حسادت یا جنون نگذارید)خودمم از کارهای زشتم در تعجبم.من حرف برای گفتن زیاد دارم بقیه صحبتام را براتون میل می میکنم و یکی دوتا سئوال داشتم.امیدوارم آقای حسن آقا همیشه تندرست باشید و لطفا پیغامهای بد من را پاک کنید…
من تعجب می کنم تو این بهبوحه انقلاب و اعتراضات جطور یک عده هنوز اینقدر بیکارند که با کپی ای-دی های دیگران دلقک بازی در میارند!
با این کار فقط خودتون رو خسته میکنید ولی جقدر این جمهوری اسلامی بدبخته که مجبوره به شماها باج بده!! ٤ تا باسواد بین شما نیست که با جند تا نویسنده قابل توانایی بحث داشته باشه؟! قابلیت شما در فحش دادن کاملا آشکاره ولی کسی بین شما هست که شهامت بحث منطقی هم داشته باشه؟
من متاسفم برا خودم من صادقانه اومدم گفتم اشتباه کردم تازه این فحشها مال من نبود مال یه کاربر دیگه بود که همه می دونید کیه و همیشه براش به به و چه چه میگفتید.من نمیدونم چه ربطی به جمهوری اسلامی دارم.درسته سواد سیاسی آکادمیک ندارم و لی بعد چندین سال خیلی چیزها حالیم میشه کلی کتاب خوندم خودم در کوران حوادث بودم از کوی دانشگاه تا حالا. شمایی که صاحب حزب و دستک دفتر هستی صاحب چی شدی من داخل ایران زندگی میکنم و این را میدونم شمایی که دور هم جمع میشین و این خاله زنکها دور هم جمع میشین و عرق سگی میخورین(نوش جونتون) و تا صبح ور میزنین و هرکدومتون یه لنین تروتسکی چگوارا گلسرخی بختیار بازرگان… خودتون را حس میکنین(یکی از اعضای کادری توده ای این را برای پدرم تعریف کرده) چطور شده که یه دفعه چشم به حوادث ایران و مردم ایران دوختید.
رژیم سرمایه گزاری زیادی کرده روی حماقت مردم.از بچگی ذهن بچه ها را به نماز و روزه حفظ کردن قران و … مشغول کرده پدر و مادرها هم که به خاطر شراط اقتصادی و فشار زندگی که کار رژیم است نتونستن برای بچه ها وقت بگزارند و از طرفی پدر مادرها هم خواستند بچه ها را دور از سیاست نگه دارند(مگه کله گنده ای 99% حزب های فدائیان ملی مذهبی توده ای چریک مجاهد دنبال خمینی افتادند صاحب چی شدند غیر از زندان و اعدام که حالا از بچه هاشان بخواهند)
این از بچگی-بزرگتر که شدیم این همه رومون فشار می اومد از طرف مدرسه پاسدارها بسیج و … مجبور بودیم فشارها را تحمل کنیم.بعدش هم که وارد دانشگاه شدیم گول یه آدمی به نان خاتمی و اصلاح طلبا را خوردیم(خوش به حال شما که گول نخوردید) که واقعا به آرمان ما جوانها خیانت شد و خیلی از جوانها سرخورده شد.شما اگه الان تو ایران باشیدمتاسفانه خیلی از جوانها نه دارای کار درستو دائمی و با حقوق کافی هستند و تعداد زیادی بچه و جوان یا معتاد هستند و یا در خانواده ای معتاد زندگی میکنندو در خیلی از خانواده ها جنگ و دعوا است و شما برای نمونه اگه حتی در خارج هستید یه سر تلوزیون تحت حاکمیت ضرقامی یه نگاه بندازید همش توش دعوا و مرافه هست حالا جامعه را نگاه کنید.همه اینها را گفتم نه برای توهین جوانها چون به این اعتقاد دارم حتی اون جوان معتاد خیابونی هم اگه هدف دار بشه خطر زیادی برای رژیم داره و در انقلاب گذشته همون 100000 جمعیت ثابتی که بیکار بودند و نه تفریحی بود ونه سینما بود از این خیابون به اون خیابون میدوند توی تهران و برای خودشون مثلا کیف میکردند انقلاب کردند نه اون توده ای که تازه از زندون در اومده بود.من نقش حزب ها را در چند ماه آخر انقلاب نفی نمیکنم ولی چه فایده یکی مثل رجوی بیاد برای تقسیم قدرت حاظر بشه خمینی را آقای خودش صدا کنه بد در سال 60 با کار احمقانش کلی را به کشتن بده از جمله یکی از فاملیهای ما که به خاطر یه مشت اعلامیه دوهفتهای اعدام شده بدون محاکمه.
من باز از تئوری کهنه ولی کارآمد حمله خارجی دفاع میکنم.یادم است شاید یه تعداد زیادی دوره جرج بوش که خطر جنگ زیاد شده بود به ظاهر با جنگ مخالف بودند ولی ته دلشان راضی بودند.اون مقع کلی کشت و کشتار میشد ولی حلا که رژیم میدونه که پشتوانه مردمی نداره نه میتونه با جهان خارج صلح کنه و اگه جنگ کنه کارش تمومه.ولی من مطمئنم دومی را انتخاب میکنند.
ببین آقا داریوش اینجا جای چت کردن نیست من هم از هیچ آرمانی طرفداری ولی دنبال صلاح مملکتم میگردم ولی حاضر نیستم جونم را از دست بدم .من به خاطر اعتراضی که دوره دانشجویی داشتم یه دو روزی در بازداشتگاه اداره اطلاعات یکی از شهرستانها گزراندم و خیلی به من و خانوادم سخت گذشت(میدونم خیلی از جوانها ماهه یا بعضی ها سالهل در انفرادی بودند) ولی برام کافی بود تحقیق کنم و حداقل جونم را برای چیزی به خطر بندازم که ارزشش را داشته باشه و تا هرکی اومد ادعای آزادی و برابری داشت نروم طرفش) ولی به صدها و میلیونها جوان بیکار و افسرده که حاضرند جونشون را برای پاک کردن این لکه ننگ بدند امیدوارم.
من به موسوی و کروبی و هاشمی و خاتمی از اون اول هم چشم ندوختم و خیلی سال است که رای نمیدم ولی میدون اینها شاید بتونن رژیم را ضعیف کنن ولی باز رهبری خوب برا برون رفت از این رژیم ننگین نیستند.
شاید از نظر شما این خودخواهی و منفعت طلبی باشه ولی ما حاظریم نفتمون را مفت بدبم آمریکا و یا هرکی دیگه(الانم که از این نفت خیری به من وتو نمیرسه)ولی حداقل صاحب آزادی شیم
ولی آقای داریوش باز تصمیم با خودتون است متهم کردن دیگران خیلی راحت است.هر کسی یه تحملی داره و بعدش میبره. سال 67 غیر اونایی که اعدام شدند بیشترشون یا تواب شدند و یا یه مصاحبه ای کاغذی چیسزی دادند و هرکی میگه نه دروغ میگه ولی همون سردستشون طبری و رجوی با دوتا دونه چک و لقد همه را لو دادند.
خیلی از جوانها گفتم از افسردگی رنج میبرند…من باز از همتون معذرت میخواهم و عین دوتا دوست ازتون میخام منو ببخشید.
جناب متین؛ طرف صحبت من شما نبودید!
من پست آخر شما رو خوندم و بسیار متاسفم که اینجنین افسرده هستید.
درد و دل کردن و گاهی فریاد زدن و آزادی بیان حق طبیعی هر انسانی است ولی کارد برنده حرف منطق است.
احتیاجی به عذر خواهی اقلا از من یکی رو نداشتید. امیدوار باش جون صدای انقلابی دیگر نزدیک است.
زنده و یار باشی
http://www.nourizadeh.com/archives/real/pers1630aWED-5.mp3