May 23 2009
ما تحریم میکنیم پس هستیم
بیخبران تحریم کنندگان را به بی عملی متهم می کنند و گندکاریهای سالهای اخیر خودشان را هم به گردن این گروه عظیم اجتماعی میاندازند. می گویم گروه عظیم واژه درست آن اکثریت مطلق خاموش نامشان را باید گذاشت. نه نه خاموش واژه غلطی است، این نامی است که بیخبران بر ما گذاشتهاند، ما با رای ندادن داریم به جمهوری اسلامی و اوباشاش پشت میکنیم. این قشر آگاه ترین قشر ایران مدرن است که میداند و آگاه است که حداقل چه چیزی نمیخواهد. ما تحریم کنندگان حداقل این آگاهی را داریم و میدانیم که چه نمیخواهیم. آن بیچارگانی که هر از چندی پشت سر یکی از مهرههای حکومتی سینه میزنند حتی نمیدانند چه نمیخواهند! چه رسد به اینکه بدانند که چه میخواهند. باور ندارید نگاهی به انتصابات ریاست جمهوری دوره قبل بیندازید. اول عدهای رفتند زیر بیرق معین، عدهای دیگر دنبال شیخ 50 هزار تومانی راه افتادند، عدهای هم پشت رئیس دزدان اکبر شاه دارز شدند. بعد از مرحله اول در مرحله دوم یک مرتبه مثل مجنونها جملگی راه گم کرده و همگی افتادند دنبال هاشمی رسمناجانی و احمدی نژاد. به چنین قشر نا آگاهی راه گم کرده چه میتوان گفت!؟ وقتی سی سال حکومت خون و ترور هنوز نتوانسته این قشر را آگاه و بیدار کند، دیگر نمیتوان به آنها امیدی بست، ولی زیاد هم مهم نیست. اکثریت مطلق مردم ایران به حدی از رشد و نمو رسیدهاند که میدانند که این حکومت نه جمهوری است و نه حتی یک دولت مدرن فاشیستی، این حکومت یک پدیده عجیب و غریبی است که بیشتر به دوران برده داری و فئودالی شبیه است تا یک دولت و حکومت دوران معاصر.
در حکومتی که هنوز اساسی ترین و پایهای ترین ابزار جوامع مدرن را نمیپذیرد چگونه میتوان اصلاحات ایجاد کرد، وقتی حکومتی مدرن ترین ابزار موجود را نفی میکند با چنین رژیم و حکومتی نمیتوان همزیستی کرد. برای چنین حکومتی نمیتوان پای صندوق رای رفت. وقتی حکومتی حزب، سندیکا و تشکیلات صنفی را بر نمیتابد، وبا شدید ترین ابزار سرکوب میکند، نمیتوان پای صندوق انتصابات چنین حکومتی رفت، اگر کسی این کار را کرد نشان بیخردی و نا آگاهی اوست، مقصر ما نیستیم. ما اگر این همه یاسین را در گوش مردگان خوانده بودیم، امروز مردگان برایمان بریک می رقصیدند. باور کنید زبان ما چوبی شد از بس که استدلال آوردیم و موافقین رژیم مثل صفحه گرامافون سوزن خورده مدام یک نت تکرای نواختند.
این که میبینیم امروز رژیم به جای دو قطبی چهار قطبی شده، همه از تصدق سر تحریم کنندگان است. رژیم وقتی میبیند بر تعداد تحریم کنندگان در هر انتصاباتی افزوده میشود وحشت گریبانش را میگیرد و فضا را کمی باز تر میکند. آیا آثار تحریم را نمیبینید؟ مگر نه اینکه موسوی خود را از جناح اصلاحات میداند! مگر همین گروه نبود که تا چند ماه پیش حاظر نمی شدند هیچوقت از کشتار 67 صحبتی به میان آورند!؟ حالا چطور شده که در سخنرانیها یشان مجبور شدهاند اقرار کنند که کشتاری در کار بوده، تا امروز حتی حاضر نبودند این جنایات را تایید کنند، امروز اما در ملا عام پذیرفتهاند که در زندانهای رژیم قتل عام انجام شده. اگر این پدیده عقب نشینی نام ندارد پس چه نامش است!؟ وقتی خامنهای در کردستان میگوید که بهتر از همه کس از اوضاع کشور با خبر است، این را چگونه معنی میکنید!؟ آیا شباهت آنرا با سخنان شاه نمیبینید وقتی که شاه گفت صدای انقلاب شما را شنیدم!؟ نگران نباشید تا آن جا هم مسیر زیادی باقی نمانده. این جملات خامنهای بزودی تبدیل خواهند شد به همان واژههای آشنا که همه دیکتاتورها روزی مجبورند به زبان بیاورند.
این خط و این هم نشان اگر چهار سال دیگر رژیم دوام بیاورد، یقینا در انتصابات بعدی پدیده شش تا هشت قطبی شدن رژیم غیر معقول نخواهد بود. تحریم کنندگان با شرکت نکردن در این شعبده بازی، رژیم را به وحشت میاندازند و آنرا مجبور به عقب نشینی میکنند و هر قدم عقب نشینی یک قدم به سقوط نزدیکتر. این رژیم باید برود بهترین راه برای سرنگون کردن آن هم منزوی کردن آن است. تنها ابزار منزوی کردن هم تحریم کردن شعبده بازی انتصابات همراه با افشاگری است.
15 پیام |
خُسن آقا عزیز خیلی خوب مطلب را بررسی کردی!
واقعیتی که در همه بحث های انتخاباتی از طرف مسولین حکومت و رژیم مورد تاکید و تائید است حضور و شرکت مردم برای نمایش مشروعیت ایشان می باشد
ترس از عدم مشروعیت با شرکت نکردن در انتخابات و تحریم، صحنه بی حضور مردم در روز انتخابات مخصوصن در شهرهای بزرگ ایران همان نه به حکومت آخوندی و جمهوری اسلامی است که رهبران این حکومت برای علت وجودی خودشان چون ولی فقیه به آن نیاز دارند
این را باید برجسته کرد
این هم محمود احمدی نژاد شپشک زیر دم بزغاله و هاله نورش
http://www.youtube.com/watch?v=KoKV3NuxMYs
…این قشر آگاه ترین قشر ایران مدرن است که میداند و آگاه است که حداقل چه چیزی نمیخواهد. ما تحریم کنندگان حداقل این آگاهی را داریم و میدانیم که چه نمیخواهیم. آن بیچارگانی که هر از چندی پشت سر یکی از مهرههای حکومتی سینه میزنند حتی نمیدانند چه نمیخواهند!…. ببين دوست من ،جمله ات را تكرار كردم تا بگويم به نظر من مشكل ما( از مشروطيت تا كنون ) از همين جا شروع ميشود . ما كه مثلا روشنفكريم و هزاران دليل عقلي داريم كه مذهب سياست را تباه ميكند يا بلعكس و خواهان جدايي ان از سيستم هستيم ، اصلن توجهي به مخاطبمان نداريم و به عبارت ديگر شايد بشود گفت ما هم نميدانيم چه ميخواهيم ….. جمله معرفي است كه ميگويند الناس علي دين ملوكهم … اگر اين جمله را به اين صورت تفسير كنيم كه مردم دين حاكمان را ميپذيرند( حال به دلخواه يا به زور ) واگر يكي از هزاران نمونه ان هم تغيير دين ايرانيان از زرتشت به اسلام بر اثر حكومت اعراب باشد شما آن را تعميم بده و در نظر بگير روزي رضا شاه كه خدمات ارزشمندي به اين كشور كرد به اين جمع بندي رسيد و تصميم به حذف مذهب از سياست كشور گرفت و تا حدي موفق شد و پسرش نيز اين روش را پي گرفت ، پس چه شد كه اين جمله بالا محقق نگرديد و مردمان ما عوض نشدند؟ شايد عامل زمان فاكتور مهمي بنظر برسد براي مححقق نشدن اين موضوع اما بعقيده من فاكتور تلخ ديگري وجود دارد و همين گسستگي روشنفكران ما در اين زمينه است …. جدا توصيه ميكنم رفتار سياستمداران عهد قاجار و پهلوي ها را مطالعه كني و ببيني كه چطور از موضوع اسلام در بطن هر خانواده ايراني غافل شدند و نهايتا اين موضوع خود را در انقلاب 57 نشان داد … بعد از اين تاريخ هم ، همچنان اين موضوع يعني عدم شناخت مخاطبين از سوي انهايي كه ادعاي روشنفكري يا سياستمداري دارند دنبال ميگردد… مثال ميزنم ، در انتخابات گذشته روشنفكران طيف راست كه تكليفشان روشن است ، هيچ … روشنفكران و مدعين اصلاح طلبي بر اين گمان بودند كه اقاي معين راي دارد و اقاي كروبي رايي در بطن مردم ندارد لذا حاضر نشدند كه با هم به توافق برسند و نتيجه ارا را كه برسي ميكنيم 3الي 4 ميليون راي براي معين بود كه بديهي است راي افراد تحصيل كرده جامعه بود و 7 ميليون راي مردم عوام در برابر ان طرح 50 هزار توماني چيزي كه هيچ وقت تحليل چنين اتفاقي جدي گرفته نشد… چرا اين مردمي كه وعده اب و برق مجاني و روزي 75 تومان پول نفت را در ابتداي انقلاب شنيده بودند و سالهاي بعد، عملن بر پوچ و توو خالي بودن اين وعده واقف شدند ؛ باز هم مشابه ان حرف را باور كرده و راي دادند …. بيينيد موضوع همين جاست ما با اين مخاطب طرف هستيم . مخاطبي كه ميتواند از اين نوع باشد كه برود راي بدهد و يا از ان نوعي كه شما ميگويي يعني خاموش وار بنشيند و بپندارد كه راي دادنش باعث مشروعيت نظام نشود … غافل است از اينكه نظام انقدر شگردهاي تبليغاتي دارد كه به جهانيان عرضه مينمايد مضاف اينكه با وقاحت تمام ميگويند نهايتن ميشوند يك كره شمالي … در كره شمالي چند تا كودتا ديده ايد؟ يا شورش مردم ؟ … اشتباه اينطورر تحليل كردن است كه مينويسيد اري تحريمها موثر بود و … ، به اين توجه نميكنيد كه خود امريكا در اين رابطه كم اورده است و با دعوت از ايران براي ايجاد امنيت در افغانستان و عراق ميكوشد مشكلات خود را كم نمايد … اگر اخبار را دنبال كنيد همين چند روز پيش امريكا با ساخت نيروگاه اتمي در امارات متحده عربي موافقت كرد كه اگر تحليل درستي داشته باشيد به وضوح در ميايد كه انها خود به اين نتيجه رسيده اند كه تحريم ها جواب نميدهد بعلاوي مشكلاتي كه اخيرا با روسيه بر سر سپر دفاع موشكي پيدا كرده اند ولذا انها خود اميدوار نيستند و با اين راه يعني با در اختيار دادن امكانات به امارات از يك طرف ميخواهند بازدارندگي ايجاد نمايند و از طرف ديگر ابروي خود را بجوو باز گردانند .
دوست من مشفقانه توصيه ميكنم كه به اين حرف من توجه كن . اگر تا ديروز استراتژي ما راي خاموش بود امروز با نگاهي به سياستهاي امريكا ايجاب مينمايد تغيير استراتژي بدهيم . بهترين مثال حكومت مغولهاست . انها حمله كردند و خواهر و برادر ما را قتل عام كردند اما هر چند طولاني اما با مشاركت وزارايي چون خواجه نصير الدين طوسي و ديگران كه خود تاريخ را بهترميداني ، تاثير عظيمي بر مغولاني كه وحشي بودند گذاشتند ، ايا اكنون اخوندها از مغولها وحشي ترند ؟مسلمن نه اما انها بر عقل توده مردم استوارند . مشكل ما فرار ما مثلن روشنفكران ست كه يكراست ميرويم سر اصل موضوه يعني جدايي دين از سياست و به اين واقف نيستسم كه زمان لازم است و تلاش. حكومت پهلوي را كه مثال زدم ، گيرم كه سيتم را عوض كني وقتي اعتقادات دكتر ما اين است كه اگر خمس ندهد ال ميشود ، چطور ميخواهي ان سيستم مذهبي را تضعيف كني؟ همه ما ميدانيم كه مار با ميم و الف و را نوشته ميشود اما باور كن اگر چه تلخ است كه هموطنان ما فقط شكل مار را ميفهمند كه حاكمان با زرنگي قيافه ان رابه انها نشان ميدهند و متاسفانه اين هموطنان بعضا صاحبان مدارك تحصيلي بالايي نيز هستند … قدري زاويه ديد را اگر عوض كنيم ميفهميم مشكل كجاست … مشكل عدم اتحاد ماست …. قواعد بازي سياست يعني اتحاد … اخرين انتخابات شوراها و بعد مجلس و بعد رياست جمهوري را در نظر بگير . تمام اين مدعيان اصلاح طلبي كه هريك عنوان دكتر و مهندس را يد ك ميكشند ، هيچ يك حاظر نشدند بخاطر ميهن و كشور عزيزمان ، به تفاهم مشتركي برسند اين شد كه سيستم در دستان ادمان بي لياقتي افتاد كه الان همه ما ها – همچومن – دلنگرانيم كه باز او بيايد و مشكلات را براي ما مضاعف كند … به حرفم توجه كن بيين مشكل ما كجاست . شما انطرف نشسته ايي و نميداني كه ما حتي ازداشتن يك موسيقي ساده محروميم ونتيجه اش با لحاظ اين سالهاي محروميت، ميشود دپرسي و افسردگي… و سرگرمي هاي هم سن و سالهاي ما هم شده شيشه و … از چنين ادمهايي انتظار قيام نداشته باش … از بيرون كشور هم خبري نخواهد بود باور كن … تنها راه ادامه اين بازي ناجوانمردانه است … به حكومت مغولها فكر كن .
درود بر شما
به راستی که رک و پوست کنده حق مطلب را ادا کردید خُسن آقا.از خواندن وبلاگ شما بسیار لذت میبرم.البته من فکر نمی کنم عمر این حکومت به این زودی ها(دسته کم تا سه چهار سال دیگر)به پایان برسد.من فکر میکنم اگر شرایط همین گونه پیش برود نهایتا یک دهه دیگر تا سقوط حکومت باقی است.شاید هم من اشتباه میکنم.
متاسفانه تنها عاملی که همچنان حکومت را پا بر جای نگه داشته عدم وجود اپوزیسیون قوی داخلی و عدم تعدد تظاهرات ضد حکومتی است که فعلا این زنگ خطر برای حکومت خاموش است.
شوروی و حکومت شاه با ان دک و پوز و الدوروم بلدوروم هایشان سقوط کردند،حال این ملاهای پفیوز که سهل اند.
البته از این ملت الاغ اسلام زده بعید نیست که در انتخابات شرکت کند و مثل چهار سال پیش به هوای اینکه وضع قابل ترمیم است به موسوی رای بدهند.این بازی ها هم بلاخره یک روز به سر میرسد.
این حکومتم بلاخره خواهد رفت.مسئله فقط زمان است.امیدوارم تا ان موقع چیزی از ایران باقی مانده باشد تا ایران را دست در دست یکدیگر از نو بسازیم.
به امید ان روز
شعر زیبای سیف فَرغانی( شاعر قرن هفتم هجری، کشته شده توسط اشغالگران مغول)، علیه ظالمان، از دیروز برای امروز
هم مرگ بر جهانِ شما نیز بـــگذرد
هم رونق زمـــــان شما نیز بگذرد
وین بومِ مِحنَت ازپی آن تا کند خراب
بر دولــــت آشیان شما نیز بگذرد
باد خزان نکبت ایّام ناگــــــــــهان
بر بــــاغ وبوستان شما نیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیرخاص وعام
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای سـتـــم دراز
این تیـــــــزی سنان شما نیزبگذرد
چون داد عادلان به جهان دربقا نکرد
بـــــیداد ظالمــــــان شما نیز بگذرد
در مملکت چوغُرّشِ شیران گذشت ورفت
این عوعوِ سـگان شما نیز بگذرد
آنکس که اسب داشت غُبارش فرونشست
گَرد سُم خران شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمع ها بکُشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد
ای مُفتَخَر به طالع مَسعود خویشتن
تاثیر اختـــــــران شما نیزبگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
بیش از دوروز بود ازآن دگرکسان
بعد از دوروزازآن شما نیز بگذرد
بر تیر جورتان ز تحمّل سپر کنیم
تا سختی کمان شما نیز بگذرد
در باغ دولت دگران بود مدّتی
این گُل، زگُلسِتان شما نیز بگذرد
آبی ست ایستاده در این خانه مال وجاه
این آب نا رَوانِ شما نیز بگذرد
ای تو رَمِه سپُرده به چوپان گُرگ طبع
این گُرگی ِشبان ِشما نیز بگذرد
پیل فَنا که شاه بَقا مات حُکم ِاوست
هم بر پیادگانِ شما نیز بگذرد
ای دوستان خواهم که به نیکی دعای سیف
یک روز بر زبان شما نیز بگذرد
سیف فَرغانی شاعر قرن هفتم هجری سراینده این قصیده زیبا بدست مغولان کینه توز به جرم سرودن این شعر خطاب به آنان، کشته شد. روانش شاد !
این شعر را به خاطر بسپارید و در بطن موضوع و شرایط فعلی انرا با وضعیت کنونی مقایسه کنید.
خسن آقاي عزيز
لينك را چرا پاك كردي؟
يك داستان كوتاه نوشته ام البته براي خواندن!
موسوي همان احمدي نژاد تحت ويندوز است و يا به عبارت دقيقتر احمدي نژاد همان موسوي تحت داس است!
Amir, you are very wrong and confused
آقا چه برای اینکه شما دیگر نمی نوشتید، آخه نمی توان لینک جایی را گذاشت که وبلاگ نویس اش تنبل است و دیگر دکه را تعطیل کرده
دکتر عبدالکریم سروش طی گفتگویی با سایت خبری روزآنلاین در مورد گروههای سیاسی مدافع تحریم انتخابات گفته است: «من به آنها قصه چاه کنی را گفتم که چاهی کنده بود و نمیدانست خاک آن را کجا بریزد. دخو به او گفت یک چاه دیگر بکن، این خاکها را در آن بریز. بقیه داستان معلوم است. این آدم تا آخر عمرش چاه میکند. خاک اولی را میریخت در دومی، دومی را در سومی… گفتم ما یک انقلاب کردیم، یک عالم خاک از چاه جامعه آوردیم بیرون. حالا ماندهایم که این خاکها را کجا بریزیم. شما میگویید یک چاه دیگر بکنید؛ ولی باز همان سئوال مطرح میشود. خاک چاه دوم را کجا بریزیم؟ ما نمیتوانیم عمری را به چاه کنی سپری بکنیم».
ارسطو دقايقي فيلسوف چپ گرا معتقد است كه:” انتخابات در ايران بازي قدرتمداران براي كسب وجهه دموكراتيك است و شركت در اين نمايش نه تنها تاثيري در سرنوشت ملت ايران ندارد بلكه به مشروعيت نظام كمك مي كند.”
دقايقي در پاسخ خبرنگار شب آنلاين كه پرسيده بود:” با توجه به اينكه 55% مردم در انتخابات شركت كرده اند آيا به نظر شما مشروعيت نظام از بين مي رود؟ و يا اگر ده درصد اين آراي خاموش به صندوق مير حسين واريز مي شد و انتخابات را از حالت تك قطبي خارج مي كرد، با يك مشاركت 65 يا هفتاد درصدي آيا مشروعيت نظام خيلي بالاتر از اكنون مي شد؟ و اصولا تحليل شما در اين مورد كه عدم مشروعيت نظام چه تاثيري در بهبود وضعيت مردم و كشور دارد؟” گفت:
” بنده هم معتقدم كه 50% و 60% مشاركت مردم تاثيري در مشروعيت و سرنوشت نظام ندارد. هدف ما سوق دادن مردم به سمتي است كه روزي در چنين انتخابات غير دموكراتيكي هيچ كس جز همان اقليت 15% نظام حاكمه شركت نكنند تا چهره زورمدار جمهوري اسلامي بر همه عالم مشخص شود..”
دقايقي در پاسخ خبرنگار كه پرسيده بود: ” شما فكر مي كنيد چند سال زمان براي رسيدن به اين هدف لازم است؟” گفت: “شايد صد سال شايد هم دويست سال اما ما اميدمان را از دست نخواهيم داد.”
سعيد رواني زاده كه از فعالان دانشجويي است در اين باره مي گويد:
“تصور اينكه چهار سال ديگر احمدي نژاد رئيس جمهور باشد مثل كابوس است.”
مهرداد مدني عضو انجمن دامپزشكان ايران و از فعالان حقوق بشر در مصاحبه با شب آنلاين گفت:
” روانشناسي جامعه ايران بر خلاف نظر برخي از جامعه شناسان، اصلا امر پيچيده اي نيست. از يك ماه قبل از انتخابات به وضوح قابل پيش بيني بود كه مردم در انتخابات شركت نمي كنند و با اميد به معجزه در خانه هايشان مي نشينند و فرداي انتخابات كه احمدينژاد پيروز بشود، با به ياد آوردن فجايعي كه در اين چهار سال بر سرشان آمده و چهره ماموران گشت ارشاد و قيمتهاي اجناس سوپر ماركتها، به شدت از كرده خود پشيمان مي شوند و دچار اضطراب و حملات وحشت شده و تا يك هفته پس از انتخابات در تمامي گردهمايي ها بحثهاي سياسي و ابراز نگراني ها اوج مي گيرد.”
مدني معتقد است جامعه ايران، به نقطه اي از اضمحلال رواني رسيده كه از نظر عصبي در مرحله پلاستيك قرار دارد و امكان بازگشت به شرايط طبيعي برايش وجود ندارد. به همين دليل اكثريت جامعه غوطه ور در يك نشئه تخديري مهلك، با اينكه ضرر خودش را مي داند، اما باز هم در نهايت چيزي را انتخاب مي كند كه به او صدمه بزند. مدني كه دكتر دامپزشك است بر اين نظر است كه در بين تمامي گونه هاي جانوري، تنها انسانها و آن هم در شديدترين مرحله آشفتگي رواني، هستند كه اين نوع خود آزاري را از خود بروز مي دهند.
فرهاد سرحدي زاده، جراح پلاستيك و متخصص نازايي كه دبير كل جامعه اسلامي مهندسين فيزيك ايران است در بررسي علل شكست موسوي از احمدي نژاد مي گويد:
” مردم به خصوص جوانان نه خاطره واضحي از مير حسين داشتند و نه ميرحسين و هوادارانش برنامه جامعي براي شناساندن خود به مردم و همچنين اهداف و برنامه جذابي براي اداره كشور ارائه كردند. در مقابل احمدي نژاد آراء و طرفداران ثابت و وفادار خودش را همچنان در كنار خودش حفظ كرده بود. به همين دليل موسوي كه همگي به فهميدگي و كارآمدي و صداقتش ايمان داشتند به علت اينكه نتوانست غرايز هيجاني مردم را تحريك كند از ايجاد شور انتخاباتي بازماند.
در نهايت مردم ايران بر اين مساله واقف نيستند كه طبيعي است كه اگر به رقيب احمدي نژاد راي ندهند، او انتخاب مي شود. و در واقع عدم شركت مخالفين يك جريان در انتخابات به نفع طرف مخالف تمام مي شود و مثل اين است كه رايتان را به صندوق او ريخته ايد.
حسن آقا این ملت بلا نسبت شما چنان خر می شوند که بیا و ببین. رژیم چنان به آنها انگشت کرده و می چرخاندشان که قابل باور نیست.
امروز در مطلبی میخواندم که آره دولت احمدی نژاد از ترس موسوی فیس بوک را بسته. من نمی دانم این نفهم ها از خودشان نمی پرسند که این فیس بوک را دولت احمدی نژاد بسته بود چرا دم انتخابات باز کرد که دوباره ببندد؟ برای اینکه شما احمقها کارزار و کمپین انتخاباتی راه بیندازید و تنور را گرم کنید وقتی هم از مشارکت شماها مطمئن شدند باز هم در را به رویتان ببندند. من نمی دانم اینها چند صد بار میخواهند از یک سوراخ گزیده شوند. میگویند برویم رای بدهیم احمدی نژاد نشود. از خود نفهمشان نمی پرسند ما که 4 سال پیش رفتیم گوسفندوار به معین و بعد به رفسنجانی رای دادیم چطور احمدی نژاد از صندوق بیرون آمد؟
درود دوست گرامی؛
مدتی بود که فرصت کافی برای سر زدن به اینترنت جهانخوار نداشتم. ولی با دیدن آخرین نوشتارتان بسیار خوشنود شدم.
درست میفرمایید. آن عده کمه میگویند باید بد را از بدتر انتخاب نمود در حقیقت نا آگاه ترین و ساده لوح ترین افراد ایرانی هستند.
اگر با رژیم مخالفیم، باید تکلیف خود را روشن کنیم. دیگر کمک و یاری و رای به صندوق عدم آنها ریختن ندارد که! آقا اگر مخالفید، رای ندهید تا آبروریزی شود. تصور کنید روزی برسد که تنها 5 میلیون اوباش آخوند بروند و رای دهند. چه میشود؟
به امید آن روز.
حـقشه ما خـوارج نشینان بی درد که مخالف ریختن آب توی آسیاب انتـخابات رژیم هسـتیم، اینبار دست به دست هم بدیم همگی به نـفع احـمدینژاد در انتخابات شرکت کـنیم تا هم میهنان مقیم خاک وطن بـفهمند یه من ماست چـقدر میتونه کره بده
شیطونه میگه من یکی این کار رو بکنم
hosen aghaye mohtaram
man nemidoonam shoma kojaye donyayi vali bedoon unayi ke dar iranan va mahayi ke kharej az iranim be khoobi tasirate taghir riasate jomhoorie iarano dark mikonim monkere in ghazie nemishe shod doost aziz harfaye shoma ro naghz nemikonam amma tarjih midam kasi rooye kar biad ke la aghal kamtar takeed mikonam kamtar na aslan)tahghir besham
چه انتخاباتی ! چه کشکی
http://www.youtube.com/watch?v=moh-o9aujuE
Bahram Moshiri
http://www.bahrammoshiri.com/home/?page=home