Sep 12 2002
فرهنگ خوب و بد ندارد
فرهنگ خوب و بد ندارد فرهنگ یک روش است
وبلاگ نویسی را معمولآ شبها در خانه انجام میدهم ولی گاهی اوقات هم که در وقت نهار حوصله ی دیگران را ندارم و به نهارخوری نمیروم اگر مطلبی به ذهنم خطور کند در هنگام نهار آنرا مینویسم. پنجره ی دفتر کارم به روی نمیچه دره ای باز میشود که مثل همه جای دیگر نروژ سبز و خرم است. در نزدیکی محل کارم دبیرستانی وجود دارد که بیشتر شاگردانش خارجی و بعضآ پاکستانی هستند. روزها اکثرآ این جوانان 16 تا 19 ساله در مقابل پنجره ی دفتر کارم بروی چمنها ولو شده اند و در گوشه و کنار هم در جاهای مخفی دختر و پسرانی که برسم فرهنگشان حق تماس جنسی با هم را ندارند در آغوش هم به راز و نیاز گویی های عاشقانه مشغولند.
سوالی که مدتهاست در ذهن من در جریان است این است که چرا فرهنگ ما این کار را غلط طلقی میکند!؟ مگر نه این است که عاقبت کار همه ی ما با کسی یا کسانی عشق بازی خواهیم کرد!؟ این چه گناهی است که اگر وردی خوانده شود بلامانع است اگر نه مستحق همه گونه مجازات.
اولین برخورد من با غرب به ربع قرن پیش باز میگردد. یادم می آید زمانی که برای اولین بار یک زن و مرد را در ملاء عام در آغوش یکدیگر دیدم باور بفرمایید با اینکه انسانی مذهبی نیستم شوک عظیمی به من وارد کرد. چشمان خودم را باور نمیکردم. گمان میکردم که خواب میبینم. ولی امروز دیگر اثری از آن پریشان حالی در من وجود ندارد.
آنزمانها غربی ها اگر دو همجنس باز را با هم درخیابان میدیدند عکس العملشان به همان وضع بود که من در مورد زن و مرد داشتم، ولی امروز میتوان آنها را در تمام اروپا دست در دست هم و گاهی اوقات لب بر لب هم دیدشان و همچنان زندگی ما با گذشته فرقی نکرده و هیچ کس را آسیبی نرسیده، پس چرا بایستی ربع قرن طول میکشید تا من به اینگونه چزها عادت کنم. در حقیقت هیچ چیز فرق نکرده بجز دید من از این مساله.
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 4:20 pm در بخش: بدون دسته بندی