Jul 25 2007
ادامه مطلب قبل
در این سالها که در نروژ اقامت داشتهام به مسائل اجتماعی پی بردهام که قبلا با هزار نوع مطالعه تئوریک هم ممکن نبود. باید هر مساله تئوریکی با یک نوع کارآموزی عملی همراه باشد وگرنه بی ارزش خواهد بود، حتی اگر بهترین ایدئولوژی یا تئوری باشد. چرا؟
تئوریها و ایدئولوژیها همه مزخرفاتی هستند بر روی کاغذ تا اینکه آنها به محیط واقعی منتقل شوند و بصورت عملی مورد تست و آزمایش قرار بگیرند. نگاه کنید به تئوریهایی که مارکس و دیگر تئوریسینهای مارکسیسم و کمونیسم ارائه دادند، عاقبت بعد از نزدیک به یک قرن بصورت عملی به همه ثابت شد که اجرایی کردن این تئوریها هر چند زیبا باشند در عمل بسیار مشکل، اگر نگویم غیر ممکن است.
حالا برگردیم به جریان آن آقای ریشو و مشکلاتی که اعتقاد بدون پشتوانه عملی به “عدالت”، “دموکراسی” و اینجور تئوریها بوجود میآورند.
چند سال پیش یکی از دوستان که یک شرکت ساختمانی دارد، یک آقای مسلمان معتقد را استخدام کرده بود. این آقا را یک نفر دیگر با هزار التماس، چونکه طرف قادر نبود کاری پیدا کند به این دوست من تحمیل کرده بود. این دوست ما هم کمی برای اینکه توی رودربایستی قرار گرفته بود و کمی هم برای اینکه ایدهآلیست بود، آقای مسلمان را به کار گماشته بود.
روزی این آقا را میفرستد سر یک کاری، بعد از یکی دو ساعت مسئول پروژه به رفیق ما زنگ زده بود و توضیح داده بود که آقای مسلمان حاضر نیست آنجا کار کند. وقتی جریان را پیگیری کرده بود، طرف گفته بود که اینجا یک کلیسا است و من نمیتوانم پیش کفار کار کنم. رفیق ما بلافاصله طرف را از کار مرخص کرد.
این مسلمانان قلابی وقتی میآیند اینجا همه جور حقه میزنند تا پذیرفته شوند و سالها بعضی از اینها پول کفار را میگیرند و میخورند بدون اینکه مشکلی با پول کافر داشته باشند، ولی همین که بنا میشود در یک کلیسا یا هر جای دیگر کار مثبتی انجام دهند، یک مرتبه میبینی رگ مسلمانیشان ورم میکند و جفتک میاندازند.
دوستان دموکرات بودن یا عادل بودن خصوصیت خوبی است، ولی نباید چنان دموکرات شد که از آنطرف پشت بام افتاد. نگاه کنید به گروههای سیاسی از آن جمله ملاهای خودمان تا زمانی که قدرت در دستشان نیست، داد و فریاد میزنند که دموکراسی نیست! ولی همین که قدرت را به دست میگیرند با شدیدترین شکل همه را سرکوب میکنند حتی مسلمانانی که مثل آنها فکر نمیکنند.
با فاشیزم باید با ابزار خودشان با آنها مبارزه کرد، در غیر این صورت وقتی بر خر مراد سوار شدند دیگر نه از دموکراسی اثری باقی خواهد ماند و نه از من و شما که از آن دفاع کنیم.
نگاه کنید به تاریخ اروپا چگونه هیتلر و دیگر نیروهای نازی و فاشیست، قدرت را با ابزار دموکراتیک بدست گرفتند، ولی بلافاصله همه پلهای مرتبط با دموکراسی را خراب کردند. به نظر من مسلمانان معتقد اصلا جایی در سرزمین کفار ندارند، چه رسد که تقاضای حق هم بکنند. اینها باید برگردند پیش ملا عمر و خامنهای و شرکا و آنجا زندگی کنند. اصلا من نمیتوانم درک کنم که یک مسلمان چرا مملکت امام زمان را ول میکند و میآید سرزمین کفار زندگی کند!؟
8 پیام
|
سلام
وبلاگ جديد من
http://kouhyar.wordpress.com/
لينكتون كردم
هر خونه نو و تازه و ترو تمیزی که بسازی باز سوسک توش پیدا می شه اگه برای سوسک ها هم دموکرات باشی سوسکا خونت را صاحب می شن.
من نمی تونم درک کنم یک سوسک چراچاه مستراح(جمکران) را ول می کند میاد تو آشپزخانه(مملکت کفار) زندگی می کنه هر جای تمیزی هم پیدا می کنه روش استفراغ می کنه.
گرامی خسن آقا درود من هم با همین مشکل روبرو هستم و در کنار من یک افغان زندگی میکند یا به عبارت دیگر عقب مانده مذهبی و همین کس شعرها را میگوید و میگوید گوشت حتما باید ذبح اسلامی باشد و… و چنان برای اسلام عزیز کون خودش را جر می دهد که نگو بعد هم میگوید من در افغانستان امنیت نداشتم و در اول کیرم به کون محمد ابن عبدالله و سلمان فارسی و کشورهای اروپایی که این مسلمانان کون گشاد را راه میدهند
شما بی انصافی میکنید..اگر یک یا دو مسلمان با ایده های عقب افتاده دیدید که نمیتوانید به همه آنها تعمیم بدهید…کمی مغرضانه مینویسید
من هم با آقای قدمی موافقم. شما بی انصافی میکنید. نباید به همه تعمیم دهید, حداکثر به 99.5درصد میتوانید تعمیم دهید!!
دوست گرامی مهدی قدمی میخواهم با اندیشه نیک بنگری ببینی کجای سخنان ما مغرضانه است اخه این اسلام چه دینی است که اگر یک وجب جلو و عقب انسان (مقعد و آلت تناسلی) دیگر چیزی برای گفتن ندارد و محمد یک بیمار پدوفلیا(بچه باز) بود و به بیماری پارانویید حاد(خود گنده بین) دچار بود و در خیالات خود را پیامبر حس میکرد و جبرییل را میدید.در هر حال آرزو دارم تمامی مسلمین از کابوس اسلام رهایی یابند و راه راستی را پیش گیرند شادزی
دوست گرامی مهدی قدمی میخواهم با اندیشه نیک بنگری ببینی کجای سخنان ما مغرضانه است اخه این اسلام چه دینی است که اگر یک وجب جلو و عقب انسان (مقعد و آلت تناسلی) دیگر چیزی برای گفتن ندارد و محمد یک بیمار پدوفلیا(بچه باز) بود و به بیماری پارانویید حاد(خود گنده بین) دچار بود و در خیالات خود را پیامبر حس میکرد و جبرییل را میدید.در هر حال آرزو دارم تمامی مسلمین از کابوس اسلام رهایی یابند و راه راستی را پیش گیرند شادزی
ولي فكر كنم اين همه فلسفه بافي كردي تا اون خوشگله رو پيش خودت بشوني 🙂
نكن حسن خطر داره حسن