Oct 22 2006
دیشب خواب دیدم
من معمولا خواب نمیبینم چراییاش را نمیدانم، فقط همین را میدانم که هنگامی هم که خواب میبینم خواب هایم شدیدا شباهت به خواستههای روزانهام دارند.
دیشب خواب عجیبی دیدم که تقریبا یک ماجرای کامل بود.
خواب دیدم سوار هواپیما شدم و به تهران رفتم. وقتی وارد سالن فرودگاه شدم مردی با یک عینک دودی سراغم آمد و آهسته گفت سلام خُسن آقا! سلامش را جواب دادم در پاسخم گفت ماشین بیرون منتظر است. بدون هیچ صحبتی همراهش از فرودگاه خارج شدم پس از مدتی رانندگی در مقابل آپارتمانی مرد ماشین را در کنار خیابان پارک کرد و از ماشین پایین رفت، من هم به همراه او از ماشین پیاده شدم. هنگام خارج کردن وسایل از ماشین کنار گوشم گفت همه وسایل مورد نیازتان توی آپارتمان است و با دست به یک آپارتمان طبقه چهارم اشاره کرد و به راه افتاد.
پشت سرش وارد ساختمان شدم و از پلهها بالا رفتم در مقابل در یکی از آپارتمانها متوقف شد، کلید را از جیبش بیرون آورد و در را باز کرد. پشت سرش وارد آپارتمان شدم. با اشاره دست راست پنجرهای را نشانم داد و با دست دیگرش به کمدی که در کنار اتاق بود اشاره کرد و تنها گفت وسایل توی کمد است. مرا به آشپزخانه هدایت کرد و لوله فاضلاب را نشان داد و گفت این هم جای جاسازی ابزار.
وقتی میخواست از آپارتمان خارج شود گفت قرار ما روز جمعه ساعت 13 میدان 24 اسفند.
جمعه صبح ساعت 10 با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم صبحانهای را که توی یخچال برایم آماده کرده بود خوردم دوش گرفتم صورتم را تراشیدم لباس پوشیدم، رفتم کنار پنجره، پرده را کمی عقب زدم، جمعیت داشت وارد حیاط دانشگاه میشد راس ساعت 12 و 35 دقیقه تلفن زنگ زد گوشی را برداشتم مرد با صدای آرام گفت پنج دقیقه بیشتر وقت نداری و گوشی را گذاشت. به طرف کمد رفتم ابزار را برداشتم چند ثانیهای براندازش کردم، آنرا روی شانهام گذاشتم، به طرف پنجره رفتم، پرده را کمی کنار زدم دریچه را باز کردم هدف را نشانه رفتم و پس از چند ثانیه ماشه را چکاندم. بدون مکث به طرف آشپزخانه رفتم دریچه فاضلاب را باز کردم آرپیجی را داخل لوله چپاندم دریچه را بستم و با سرعت به طرف در رفتم و از پلهها پایین دویدم توی خیابان صدای همهمه و غوغا بپا بود صدای آژیر آمبولانسها و ماشینهای انتظامات تمام فضای منطقه را گرفته بود. با سرعت به طرف میدان 24 اسفند راه افتادم، مرد همان جایی که توی نقشه برایم علامت گذاشته بود، پشت فرمان ماشین منتظرم بود. سوار شدم و به طرف فرودگاه راه افتادیم.
یک توضیح لازم: دوستان یک مرتبه به کله تان نزند و با آرپیجی بدنبال چنین پروژهای بروید ها! آخه برد موثر آرپیجی کمتر از 800-900 متر است و یقینا فاصله آپارتمان مربوطه تا هدف مورد نظر بیش از این است، آخه خوابهای خُسن آقا گاهی اوقات خیلی غیر منطقی میشود. باور کنید در این مورد بخصوص مقصر من نبودم اون آقاهه ابزار بی خود در اختیارم گذاشته بود!! اگر خواستید از این جیمز باند بازیها در بیاورید حتما به فکر وسیله دیگری باید باشید!
8 پیام |
حسن عزیز می دانم که فقط در خواب قادر خواهی بود جان یک نفر را بگیری. ای کاش می شد با از بین بردن یک نفر جامعه ای را نجات داد، اما نمی شود. جامعه را باید تکان داد . بیدار کرد. دگرگون کرد و این به کار مداوم و طاقت فرسا نیاز دارد. نگاه کن به دوروبرت که با برداشتن صدام و یا دیکتاتورهای دیگر چه مزخرفات دیگری جای آنها نشسته است. جامعه ای که در آن هنوز مرید و مرادی و فرهنگ شبان رمه گی در اوج است با آر . پی . جی هم نمی توان در آن شکاف انداخت. دگرگونی ژرف و دمکراتیک همواره از پایین آغاز می شود.
با درود بر تو . سبز باشی
++++++++++++
پاسخ:
حق با تو است پولاد جان ولی می دانی که گاهی اوقات آدم دلش می خواست بهمین سادگی می شد کلک کار را کند.
خُسن آقا دیشب شب خوبی برای من هم نبود. از خبر هایی که از حاج رحمان خان رسیده مثل اینکه هوا خیلی پسه..فکر نکنم که به این زودی ها بتونم به محله قدیمی خودمون دیگه برگردم. احیانا اگر لازم شد باید این آرپیجی شما را با خودم ببرم.
بقول پولاد این مشکل با حذف فیزیکی این آقا حل نمی شود خیلی ریشه ای تر از این حرفهاست. شما که در فضای دموکراتیک نفس میکشی چرا از حذف فیزیکی حرف میزنی!!؟؟
خوش باشی
———
اینکه مشکلات ما ریشه ای است و مردم باید اصلاح شوند حرف درستی است ولی اینکه آخوندهای حرامزاده مانعی هستند برای رسیدن به این هدف غیر قابل انکار است.
در نتیجه می توان گفت که گرچه نابود کردن ملاها به تنهایی کافی نیست برای اینکه ایران را در مسیر درست قرار داد ولی کی از موانعی است که باید از سر راه برداشت از این رو کشتن سید علی چلاق هم یکی از همین اهدافی است که باید انجام شود سانتیمانتالیسم در این مسیر کمی که ما نخواهد کرد.
تئوری های زیبای نیز دردی از ما دوا نخواهد کرد.
اولین هدف از سر راه برداشتن ملاهاست حالا یا با کشتن یا با قیام یا با هر وسیله ای دیگر
حسن اقا
از این به بعد بهت بگیم جانی دالر یا دو صفر هفت؟
مردک بازم قبل از خواب هله هوله خورده بودی؟ فاصله بین خواب و هله هوله خوردن بایستی حداقل 90 دقیقه باشه
خُسن آقای عزیز ، وقتی شام شب خوراک لوبیا باشه و کتاب مطالعه آخر شب رمان “شغال” باشه ، خب خوابها هم اینچنینی میشه دیگه…
اولا کسی که آرپی جی را دز لوله فاضلاب جا دهد ، قعطا میتواند از شمیران ، نماز جمعه را هدف قرار دهد ،
ثانیا نگفتی امام جماعت کی بود
ثالثا ، دفعه بعدی سعی کن خواب کودتا یا انقلاب ببینی چون این بی پدران ، هرکدام هم که بمیرند ، 40 تا جانشین دارند!
چـکارش دارید این خـسن آقا رو بــذارید خــوابـش رو بـبینه.. شـاید هم تـعبـیر شـد ؛) دنـیا رو چـه دیدید
سلام … همیشه خواب خوش ببینی ….