Jul 04 2005
سخنی با آقای ف. م. سخن
آقای ف.م. سخن دوباره برای گنجی به مرثیه گویی روی آوردهاند که دردی را از کسی دوا نخواهد کرد مخصوصا گنجی را. ایشان گویا فراموش کردهاند که روزهای قبل از انتخابات نوشتند:
من به ضرر احمدی نژاد رای مي دهم!
پس آقاي هاشمي در همين جا به صداي بلند اعلام مي کنيم:
“ما به شما و نظام مقدس تان راي نمي دهيم بلکه به ضرر احمدي نژاد راي مي دهيم!”
نحسي اين چهره آن قدر هست تا از روي اکبر گنجي و ناصر زرافشان به خاطر رايي که مي دهم خجالت نکشم.
دوستان و خوانندگان عزيز توجه داشته باشند که اين فقط راي من است و هر کس که بخواهد “به ضرر احمدي نژاد راي دهد” طبيعتا خود تصميم مي گيرد.
البته ایشان به خود این زحمت را ندادهاند تا دیدگاههای این دو، گنجی و زرافشان را در مقوله انتخابات به خوبی بررسی کنند!! و دوباره و چند باره بر مواضع دفاع خود از شرکت در انتخابات پافشاری کردند. ایشان در جایی دیگر باز بر رای خود پافشاری کردند و نوشتند:
آري، من رايم را فروختم تا اين گروه مخلص نتوانند بر سر کار بيايند. تا جوانان ما دوباره به رنج و زحمت نيفتند. تا جوانان ما روزگاري را که ما ديديم نبينند. من رايم را با افتخار و با خوشحالي فروختم. لینک
حالا اما یک مرتبه به فکر گنجی افتادهاند و برای او شروع به مرثیه خوانی کردهاند بی آنکه به خود زحمت بدهند و از خود سوال کنند چرا گنجی و گنجیهای نوعی در زندانند؟ ایشان مینویسند:
براي نجات گنجي از که ياري بجوييم؟ ف.م.سخن
اکبر گنجي در شُرُف ِ مرگ است. او مردانه بر سر عقيده اش ايستاده و يک تنه با سپاه جور به جهاد برخاسته است. دنيا به مرگ تدريجي او چشم دوخته است. گنجي با اعتصاب غذاي خود سينه ي گند گرفته ي “رهبر معظم” را شکافته و قلب سنگي اش را در مقابل چشم مردم آزاده ي جهان قرار داده است. اکبر با گرسنگي خود بر دملي به نام خامنه اي نيشتر زده و چرک و کثافت حاصل سال ها ظلم و جنايت را بيرون ريخته است. بوي تعفن اين غده مردم عالم را معذب کرده است
آقای ف. م. سخن عزیز آیا شما که به سبک روضه خوانها به مرثیه خوانی و سینه زنی عاشورایی روی آوردهاید هیچ گاه از خودتان پرسیدهاید که گنجی به چه دلیل به زندان گرفتار است؟ پاسخ مثبت است شما بخوبی آگاهید ولی سعی در این دارید تا این آگاهی را از دید دیگران مخفی نگاه دارید. برای روشن شدن شما و دیگران مینویسم با اینکه یقین دارم شما میدانید و برای لاپوشانی آدرس اشتباه میدهید. گمان نکنید که من و ما رهبر را گناه کار نمیدانیم، برعکس ما او را بزرگترین گناه کار در بدبختی ملت ایران میدانیم ولی اینکه بخاطر چه کسی و برای چه اهدافی گنجی در زندان است با شما مخالفیم. گنجی بخاطر افشاگریهایش در باره عالی جناب سرخ پوش اول بار به زندان افتاد و حالا بخاطر مواضعاش در تحریم انتخابات همان دو مقولهای که شما درست در جهت عکس او حرکت کردید در زندان است.
و مگر هم او نبود که اعلام کرد که تنها راه نجات ما تحریم است. حالا که انتخابات تمام شده و آبها از آسیابها باز ایستاده شما دوباره برای مطرح کردن خود و افکارتان به گنجی روی آوردهاید؟ مگر همین شما نبودید که نوشتید “نحسي اين چهره آن قدر هست تا از روي اکبر گنجي و ناصر زرافشان به خاطر رايي که مي دهم خجالت نکشم.” وارونه جلو دادن حقایق عاقبتی بهتر از این برای گنجی و زرافشان نخواهد داشت. تلاش شما هم نه برای رهایی گنجی از زندان ستم کاران که پیشتر برای راحت کردن درد وجدان خودتان است. عوامفریبی را رها کنید و قلم شیوای خود را در راهی بکار برید که نتیجه بخش باشد.
یک تحریم همه جانبه نه فقط میتوانست گنجی و دیگران را از رندان آزاد کند که باعث میشد رژیم را فرسنگ ها به عقب براند ولی افسوس.
8 پیام |
خسنآقای عزيز!
عمل دوستان خيلی پرتناقض است.
نمیدانم چرا رک و راست از گنجی و زرافشان نمی خواهند که باباجون کوتاه بياييد!
صداقت چيز گرانبهایی است. اگر مشی چانهزنی با حکومت را قبول دارند و آن را مفيد میدانند و به ضرر فلان و طبيعتا به سود بهمان رای میدهند خب بايد همين مشی را هم در دفاع از زندانيان سياسی به کار ببندند. بيانيه بدهند و از اکبر گنجی و ناصر زرافشان بخواهند که توبهنامه بنويسند و عذرخواهی کنند و آزاد شوند و جنبش اصلاحطلبانهیی که قرار است هفتصدسال طول بکشد را ادامه دهند.
نمیخواهم بگويم آقای ف.م.سخن دارند از گنجی آگاهانه سواستفاده میکنند اما به هر حال عملشان اين گونه است. اگر اعتصاب غذا و شرکتنکردنشان در انتخابات را قبول دارند چرا خودشان به گونهی ديگری رفتار کردند و اگر قبول ندارند خب بايد به گونهي ديگری از آنها دفاع کنند و تنها گونهی دفاعی که از منظر اين دوستان صادقانه خواهد بود اين است که از گنجی و زرافشان بخواهند کوتاه بيايند و دست از مبارزه بردارند.
مگر ان که بخواهند بگويند من آنم که رستم بود پهلوان و در واقع زجرش را آنها بکشند و لاساش را اينها بزنند!
ای که گفتی سخن دل ما شبح جان. این دنیای مکر و ریا و نان به نرخ روز خوردنها انسان را کلافه میکند میگویند نه!؟ یک نگاهی بیندازند به این انتقاد به حقی که آقای محمد ملکی از محمد قوچانی میکند واقعا این آقایان ما را خرفت فرض میکنند یا دنیا را. وقتی سردبیر روزینامه شرق بقول خودشان یکی از پیشرو ترینهای اسهالات در ایران چنین مغلطه میکند چه توقعی از دیگران داریم؟
لینک مقاله:http://news.gooya.com/president84/archives/032253.php
خُسن آقای عزيز اولا خواستم عرض ادبی کنم و بگويم چقدر دوستت داريم.
دوما خواستم کمی هم به ريش بهنود که حالا ديگر مانند نوری زاده فايل صوتی می گذارد ((آن هم به کمک پسر!شان حسين درخشان!{ نمی دانستيم بهنود و مادر حسين درخشان هم آره}) بخنديم. بينوا واقعا باورش شده بعد از آن مناظره با ميبدی حتما بايد ديگر راديويی هم بگذارد. چرا که نه!وقتی فولادوند و هخا دارند ديگر بهنود چرا نداشته باشد. کامنت های عاشقان ايشان هم در مورد صدای زيبای استاد خواندنی مي باشد! نمی دانم استاد که اينهمه وقت دارد چرا يک مدرک دانشگاهی مکاتبه ای نمی گيرد که ملت اينقدر به ريش ديپلمش نخندند!
اين اولين بار نيست که ف. م. سخن سعی در وارونه جلوه دادن حقايق دارد. حدود ۲ سال ييش هم ايشان مقاله ای نوشتند که در آن تلاش داشتند که نقش شريعتی را در افتضاحی که از بهمن ۵۷ تا به حال در آن غوطه ميخوريم، ماستمالی کند، و حتی فراتر از آن رفت و با کمال بی انصافی ماجراهای دهه ۶۰ به بعد را هم خواسته خمينی ندانست. اينکه اسامی اشخاص بی مايه ای مانند نبوی و بهنود را نقطه چين ميکند را هم به ليست اضافه کنيد.
ولی با همه اين احوال شرط انصاف را بايد بجا آورد. به نظر شخص من تحمل زير بار انتقاد قرار گرفتن ف. م. سخن به مراتب از کليه وبلاگ نويسانی که که من تا بحال ديده ام بيشتر است.
حسن آقا،
با شما کاملاْ موافقم. متاسفانه وقتی که روشنفکران ما دانسته و يا نادانسته آب در آسیاب زندانبان گنجی ميريزند، پيراهن عثمان علم کردن او بی حيايی و شرم آور است.
ولی میخواستم بگويم در اين برهه از زمان بايد از هر مخالف و مخالفتی حمايت کرد هرچند که این مخالفان و مخالفات دورويانه و ناصادق باشد.
ما آزاد انديشان بايد از مخالفت اين افراد استفاده برده بدون آنکه فريب اشک تمساح آنها را بخوريم.
با خانم فرانک گرامی هم موافقم که قسمت پر ليوان را هم ميبينند.
يادتان هست که آدمهای دگمی مثل شما که هرکس به طريقشان نيست را به دشنام می کشند،در کنفرانس برلين، اندکی قبل از اسارت گنجی با او چه کردند؟ آنچه ما می کشيم به تمامی از دگم انديشی و خود-خدايگان پنداری است؛ چه از سوی علی خامنه ای چه از طرف امثال خسن آقا.
اميدوارم همه ما که دلمان در گرو آزادی ايران است، در سايه انتخابات اخير فهميده باشيم که چه کسانی از ناسازگاری و پراکندگی ما بهره می برند.
بزک نبین بهارمیاد !! خوابهای الکی خوشی دیده اید که تعبیر ندارد!! همان رهبری که شما بی شرمانه به او توهین می کنید میلیونها دل عاشق قلبشان به عشق او می تپد و حاضرند جانشان رافدای او واهداف مقدس او کنند تا اینطور هست که خواهد بود خوابهای پریشان شما هرگز تعبیر نخواهد داشت ومثل آب در هاونگ کوبیدن است!!حالا هی خودتان راخسته کنید و هی قربون صدقه هم بروید تا مرگ گریبان گیرتان شود ! که خواهد شد
بیشتر فکر کنید وعاقلانه تر بنویسید وبدانید زمستان تمام خواهد شد وروسیاهی به ذغال خواهد ماند.
اقای امضا محفوظ شما که می فرمایید:
اميدوارم همه ما که دلمان در گرو آزادی ايران است، در سايه انتخابات اخير فهميده باشيم که چه کسانی از ناسازگاری و پراکندگی ما بهره می برند.
ناسازگاری و پراکندگی چه کسی با چه کسی یا بهتر است بپرسم چه گروهی با چه گروهی؟
آقا یا خانم اصلاح طلب! شما که بنده راخدایگان می خوانید، مگر غیر از این است که در تئوری های شما،
منظور شما از پراکنده نبودن این است که همه با هم البته پشت سرشما باید قرار بگیرند تا آن وقت شما و تئوری پردازان اصلاحات خوشحال باشید؟ در غیر اینصورت همه می شوند خائن و الخ.
گیرم که ما “خدایگان ها” مثل همین هشت سال گذشته از شما پیروی کردیم آیا قادرید یک نقطه مثبت در این 8 سال به بنده نشان دهید که دال بر پیشرفت باشد. عقب نشینی پشت عقب نشینی فقط و فقط برای حفظ پست و مقام.
شما خدایگان هستید یا بنده؟ اگر کسی از عقایداش دفاع کرد و پاسخ گوی هر نقدی بود خدایگان است یا شما که نه فقط در این هشت سال بلکه در طول 26 سال گذشته به راه خود می روید و توقع دارید ملت هم گوسفند وار “همه باهم” دنباله رو شما باشند آنگاه ایران آزاد خواهد شد؟ الحق که منطق شما بسیار قوی است!!
شما و همپالکی هایتان فقط پی گیر یک چیز هستید حفظ بیضه اسلام ناب محمدی، شما را با ایران کاری نیست شما پیگیر ایران اسلامی هستید و با آن ایران هم ما را کاری نیست.