Jun 02 2005
اکبر شاه
خانم ها و آقایان جمعیت برهها را میبینید؟ این آقای رفسنجانی است که عدهای میگفتند (از جمله شمس الوازلین) که ایشان در روشهای گذشته شان تجدید نظر کردهاند!؟ مردک رفته اون بالا نشسته انگار خدایگان شاهنشاه آریامهر (یادتان هست که شاهنشاه هم از همین عادتها داشتند) و آنهایی که اون پایین نشستهاند برهای بیش نیستند یا در بهترین حالت رعیتی بیش نیستند، درحالی که این آقایان زمانی که اَنقلابی بودند این گونه رفتار را تقبیح میکردند ولی گویا حالا بعد از 26 سال خودشان هم یادشان رفته که چه غلطی کرده بودند در آن دوران و چه دروغهایی میگفتند!
25 پیام |
خُسن آقا جون ببين پيغام بلاگرولينگ چيه؟ هي مي خوام به اين وبلاگت لينك بدم.ببين چي مي نويسه:
Request Blocked by URL Filter Database
تف به هيكل اين سرور ها كنن.تف.يه پتيشني چيزي بساز تا من هم زيرش امضا بزنم.
salam…..dictatorie akhoondi hamine dige….amma tafavotesh ba dictatorie shahanshahi ine ke shahhaye bichare siasat nadahstand o ba mardom roo rast boodan vali ina hamash dam az sadegi mizanan o poshte in edea kakhhashoon ro penhan mikonan….vaghean baraye melate iran ke be ghole shoma bare hastand motoasefam
شبح جان ! چه پوزی ازت زدیم. درس خوبی شد برایت که در افکارت تجدید نظر کنی. هر وقت جرات بحث داشتی ما در خدمتیم.
توصیه میکنم برای آنکه تنها نباشی دست بدامن حامیان ولی وقیح و وطن فروشان نشو. باعث بدنامیت میشوند. البته آب چه یک وجب از سرت بگذرد چه هزار وجب !
آرمان جان اگر با کسی خرده حسابی داری چرا اینجا تصویه حساب می کنی؟ عزیز جان این روزها مشکل ما رژیم است نباید در چنین شرایطی با یکدیگر درگیری ایجاد کرد. دشمن اصلی رژیم آخوندی است.
عدم شرکت در انتخابات کمترین بهایی است که باید توسط همه آحاد ملت پرداخت شود. در این صورت است که با وزیدن اندک نسیمی نظام مرده ی تکیه زده بر عصای موریانه خورده سقوط خواهد کرد. و پنجره ای به سوی آزادی و دموکراسی به روی مردمی که استحقاق آن را دارند باز خواهد شد.
حسن آقا جان,
اتفاقاً من هم همین جمله را 3 بار در بلاگ اون بی ظرفیت تکرار کردم ولی خودش و چند تا از طرفداران ولی وقیح و ضد ایرانی تنشون میخوارید و هی به پر و پای ما پیچیدند. حالا هم شنیدم ملایان به خاطر این عمل بی منطق شبح در سانسور حقایق, درب باسنشون عروسی راه انداختند ! این یعنی خوشخدمتی به آخوندان.
منم موافقم. هدف آخوندهاست ولی همین شبح با آخوندان بر ضد خردگرایان دمکرات ائتلاف کرد تا اسپرم لنین را محافظت کنه ! خوب شما کسی که با آخوندان ائتلاف کنه و مخالفان دیکتاتوری را (که ما باشیم) سانسور میکنه, ستون پنجم به حساب نمیاری ؟
همین توده ای های کمونیست مگه نبودند که به مصدق خیانت کردند و برای بقاشون زیر آب اون بنده خدا را زدند ؟ حالا هر کاری هم ما کنیم تا دمکراسی را نهادینه کنیم چونکه با منافع کمونیستی این آقایون انحصارطلب مغایرت داره اینها موزیانه به این نهضت ضربه میزنند. پس ما هم باید حواسمون جمع باشه که اشتباه مصدق را نکنیم.
ننگ بر انحصارگران
آرمان جان از میهمان نوازی من سوء استفاده نکن. اگر صحبتی با کسی داری می تونی در وبلاگ خودش بزنی.
پاسخ به آرمان:
1- به نظر مي رسد شما با شبح و سعيد و من و … مشكلي نداريد! تمام نفرت شما ،از كمونيسم است. ( دليل :آنجا كه گفته اي «همين تود ايهاي كمونيست … كه به مصدق…پس بايد حواسمون جمع باشه كه اشتباه مصدق را نكنيم»)
كمونيستها در قبال مصدق – به قول تو ، البته نمي دانم با استناد به كدام سند تاريخي!– فقط خيانت كرده اند، اما حتمآ قبول داري كه شاه (كه به روحش قرين رحمت مي فرستي!) با كودتاى زاهدي او را بر كنار كرد و دموكراتهاي خرد گرا هم آنموقع، ( به روايت تو!)اسپرم شعبان جعفري به حساب مي آمدند، ديگر راست گرايان ، همچون حزب زحمتكشان بقايى، تنها هدفشان غير قانوني شدن حزب توده بود كه به آن ، دست يافته بودند.
2- لازمه اعتقاد به دموكراسي ، اعتقاد به پلوراليسم است. بنابر اين ،دموكرات بودن (كه ادعاي آن را داريد) در عرصه سياسي، به معني پذيرفتن پلوراليسم يعني قبول حق حضور همه احزاب سياسي و از جمله كمونيستها در ابراز نظرات خود و شركت در حاكميت است.اما فقط فاشيستها – آنهم به علت اعتقادشان به حذف ديگر گروهها –حق تبليغ و دستيابي به قدرت را ندارند.
3- يك وقت ،از اينهمه فحش دادن و برچسب زدن خسته نشوي! و همچنين، يك وقت به فكر نيفتي كه زبان تركي كه اينهمه با تحقير از آن اسم ميبري، زبان بيش از يك سوم جمعيت ايرانيان است ، چون آنموقع با شاه پرستان و فاشيستها تفاوت پيدا مي كني!
حسن آقای عزيز
۱. موضوع صرفا شبح نيست بلکه طرز تفکر شبحی است که خود را آزاديخواه ميداند ولی با استبداديان همراه شده و سياست حذف را در ييش ميگيرد.
۲. بر خلاف جنابعالی من معتقدم که مساله فقط رژيم ملايان نيست بلکه به رژيم بعدی هم بايد نگاهی داشته باشيم، وگرنه برگشته ايم به قبل از انقلاب که ميدانستيم چه چيزی را نميخواهيم ولی نميدانستيم چه چيزی را ميخواهيم.
۳. آيا اين جمله جنابعالی که آرمان را تهديد به عدم سو ء استفاده از ميهمان نوازيت ميکنی، ادعاهای گذشته ات را زير سوال نميبرد ؟ آيا اين گفته ات بوی منطق بهنود را نميدهد؟ يس اگر اينجا را ملک شخصی خودت ميدانی زودتر اعلام کن که تجربه ما در وبلاگ شبح ديگر اينجا تکرار نشود و ما زودتر از محضرت خداحافظی کنيم.
در ضمن جناب حسين م
همانطوريکه در کامنت قبلی هم گفتم مشکل ما طرز تفکر شبحی است نه خود شبح يا تو! اصلا شما دو تا چه عددی هستيد که ما بخواهيم با شما مشکل داشته باشيم يا نداشته باشيم؟
برايت از خداوند منان طلب شفای روحی ميکنم.
پاسخ به حسین,
1- در یک فضای دمکرات کمونیست و یا هر طرز فکر دیگری (حتی طالبان) حق اظهار نظر و فعالیت دارند (نباید سانسور شوند). بر منکرش لعنت.
2- خیانت عده ای معدود کمونیست به مصدق و یا شعور کم شبح در سانسور حرف مخالفی که قادر به پاسخگویی آن نیست, دلیل بر خائن بودن و بی ظرفیت بودن تمام افراد کمونیست نیست. بنده دشمنی خاصی با افراد کمونیست ندارم و حتی از یک مذهبی هم بیشتر به آنها احترام میگذارم. هرچند که روش حکومت داری آنها (سوسیال) را در مقایسه با سرمایه داری رد میکنم. صحبت بر سر افراد است و نه طرز فکر. البته اگر دوست داشتید میتوانیم بر سر طرز فکر کمونیست و مزایا و معایب آن هم جداگانه بحث کنیم (به فارسی و به شرط آنکه در صورت کم آوردن خواستار سانسور نشوید).
3- اگر میخواهید با من بحث کنید باید فارسی بفهمید. کسی ادعا نکرد که شاه خیانت کرد و یا نکرد. اصلاً فرض کنید که خیانت کرد. چه ربطی به صحبت من دارد ؟! کی گفت که شاه خوب است یا بد ؟ من گفتم شاه بهتر از خمینی بود و پاش هم می ایستم. این “بهتر بودن” نسبی است و به خائن و یا نبودن ربطی ندارد. شما فرض کن که خائن بوده. من مشکلی ندارم. ولی این خیانت دلیل بر شستن خیانت توده ای نمیشود. در ضمن در مقایسه با خیانات خمینی به مراتب کمتر بوده. آیا *نسبیت* را میفهمید ؟
4- {…لازمه اعتقاد به دموكراسي ، اعتقاد به پلوراليسم است…} احسنت ! ما هم همین را میگوییم. عمل اون گوشکوب در رد بی چون و چرای حق بچه شاه و سانسور هوادارانش, مغایر با این ادعای شماست. شعار دادن ساده است. من شرف داشتم و با اینکه از ولی وقیح متفرم از اون گوشکوب شبح خواستم که سخنان برده ولی وقیح را سانسور نکند. آیا شما این شرف را دارید که او را بخاطر سانسور یکطرفه مواخذه کنید ؟
اون گوشکوب علت سانسور و قطع آیپی را “منحرف کردن بحث” ! عنوان کرد. یکی نیست به این انحصارگرای بی ظرفیت بگه اگه ما خردگرایان بحث را منحرف کردیم پس شما چرا جواب دادید ؟ مگر گوسفندید که دنبال ما راه بیافتید ؟ بعدشم مثلاً بعد از انحراف ! بحث, یک طرفه فقط ما رو که توان پاسخ بیشتر نداشت سانسور کرد ولی کسانی که به حرفش در خاتمه بدادن بحث توجه نکردند را حتی ملامت هم نکرد چه برسه به بستن آی پی.
5- یکی از مهمترین مشکلات ما اینست که یک سوم و حتی بیشتر جمعیت (از جمله شما) زبان فارسی را متوجه نمیشوید و این درد جامعه ما است. بعد از هزار بار توضیح باز هم فکر میکنید که ما خواهان سلطنت هستیم ! خوب تقصیر ما که غیر فارسی بلد نیستیم چیست ؟
حسن آقای گرامی,
این یارو شبح آیپی ما را بسته عزیزم و الی ما همانجا ماهیتش را افشا میکردیم که البته به اندازه کافی کردیم و آخرش که دید ضایع شده مثل کبک عمل کرد. من بحث آنجا را بخاطر خواست شما اینجا نمیارم ولی اگر کسی به من بپیرد (مثل حسین) باید جوابش را بدهم. مگر نه ؟
آرمان جان اول از همه شما یک توضیح به ملتی که می آیند اینجا را می خوانند بدهکاری چونکه بدون پیش زمینه شروع کردی به شبح فحاشی کردن، بهمین خاطر به تو گفتم که از میهمان نوازی من سوء استفاده نکن. تازه اگر بحثی در وبلاگ شبح درگرفته چرا من باید پاسخ گوی آن بحث باشم مگر من وکیل مدافع شبح هستم؟
در ضمن شما با این حزب توده حزب توده کردن ات، برای آگاهی ات می گویم برو یک نگاه به آمار سایت حزب توده بینداز تا ببینی حزب توده کجا ایستاده. پس لطفا نه انرژی خودت را هدر بده نه انرژی من و دیگران را.
بعد هم مدام ما می گویی لطف کن بگو این ما کی هستند.
خلاصه همه را گیج کردی رفت.
فرانک جان شما هم یک دفعه توی این دعوا می خواهی نرخ تعیین کنی؟ بنده نه شما را می شناسم و نه از عقاید تان آگاهی دارم و نه خورده حسابی با شما دارم، حالا این چه بساطی است که شما نه گذاشته نه برداشته به بنده حقیر حکم می کنید که اله می کنید بله می کنید. عزیز جان اول از همه پیرزن را زا فلان کلفت نمی ترسانند! خُسن آقا یک آدم یک لا قبا ست و به همین خاطر هم نه به کسی حساب پس می دهد و نه از کسی ترس دارد. پس لطفا تحدید نکن.
حسن آقا جان
اول از همه اگه ممکنه بفرما بگو که جواب کداميک از جملات منو دادی؟ والله بخدا منو گيج کردی و من بين مطلب خودم و جواب جنابعالی هيچ رابطه ای ييدا نکردم.
……. اله ميکنی بله ميکنی… حسين آقا يه لا قباست…با افکارت آشنايی ندارم…تهديد نکن………
ميشه رابطه آقای گودرزی و خانم شقايقی را بفرماييد؟ نکنه قبل از جواب به من چيزی نوشيدی؟
تمام صحبت من اين بود:
اگر اينجا را ملک شخصی خود ميدانيد بگو که ديگر مزاحمت نشيم، ولی ديگر به بهنود و بهنوديان خرده نگير.
….. يير زن را از …….
در ضمن رعايت عفت کلام را هم بکن.
“پاسخ” به خسن آقای گرامی,
از من خواستید که قبل از فحاشی ! (بهتره بفرمائید افشایی که به برخی از صفات ایشان هم مزین بود) پیش توضیحی هم بدهم. عرضم به حضورتون که من فکر کردم انحصار خانه آن تک رای (توجه کن که این فحش نیست و صفت است) خود گویای همه چیز است. ولی اگر توضیح بیشتر میخواهید خیلی راحت میتوانید به این آدرس مراجعه کنید و بعد قضاوت بفرمایید:
http://66.36.230.31/mt/mt-coment.cgi?entry_id=37572
{..تازه اگر بحثی در وبلاگ شبح درگرفته چرا من باید پاسخ گوی آن بحث باشم مگر من وکیل مدافع شبح هستم؟
…}
من خاطرم نمیاد که از شما خواستم که از او دفاع کنید ؟!
{…برو یک نگاه به آمار سایت حزب توده بینداز تا ببینی حزب توده کجا ایستاده…}
دوست منطقی من, اگر میخواهید بدانید کسی خوب است و یا بد, از خود آنشخص نپرسید. چرا که بدون تردید جوابش خوب است. بنابراین من آمار حزب توده را از چندین منبع معتبر گرفته ام و میدانم در کجاست. به هر حال بحث من راجع به حزب توده نیست و *بیشتر* بر روی رفتار اشخاص بدون توجه به گرایش آنهاست.
بنابراین با شما موافقم در اینکه بحث بر سر خدمات و خیانات حزب توده اتلاف وقت است چرا که موقعیت آنها در جامعه بخوبی شناخته شده و اینکه چقدر هوادار دارند.
به هر حال امیدوارم شما به عنوان یک مدعی آزادیخواهی و دمکراسی (فارغ از گرایش حزبی خود) به اینجانب حق اظهار نظر و دفاع از نظرات خودم (مخصوصا پاسخ به اتهامات دیگران) را بدهی.
{…بعد هم مدام ما می گویی لطف کن بگو این ما کی هستند…}
ما در بحث اخیر من و خانم فرانک بودیم. از اینکه گیج شدی معذرت میخواهم. خانم فرانک هم به نظر من حق اظهار نظر دارند.
موفق باشید.
فرانک خانم آمدید و نسازید چطور شد که یک مرتبه آزادی بیان فدای عفت خانم بیان شد؟ اگر بنا را بر این گذاشته اید که آزادی بیان را رعایت کنیم پس عفت خانم این وسط چیکاره است.
دوم من دقیقا جواب شما را دادم آنجا که مرا به شکستن حق آزادی بیان دیگران متهم می کنید.
سوم اینکه هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
اینکه شما و آرمان خان با شبح درگیری دارید این چه ربطی به من دارد. خوب اگر می خواهید که من با شما همدردی کنم باید بگویم که من با کسی همدردی نمی کنم چون به همدردی اعتقادی ندارم.
نکته آخر اینکه چنین به نظر می آید که شما و آرمان به فوبیای کمونیسم و (یا) سوسیالیسم گرفتارید باز هم این میان بنده هیچکاره ام چون به هیچ ایدئولوژی اعتقاد ندارم اگر هم منظورتان شبح است که باز او باید پاسخگوی افکار و رفتار خود باشد نه بنده حقیر، بنده نه داروغه هستم نه داور کسی. اگر بر سر عقیده ای به دیگران گلاویز می شوم برسر عقاید خودم است نه عقاید دیگران (شخص ثالث) .
در ضمن آرمان جان اگر فکر می کنی من بیکارم بروم آن همه کامنت را بخوانم کور خوانده ای من وقت ندارم سرم را بخوارانم چه برسد که بروم پیامهای از این نوع را بخوانم.
تازه حتی اگر خوانده بودم هم این موضوع به این معنی نخواهد بود که شما دعواهای آنجایتان را بیاورید اینجا
ُحسن آقا جان خان,
من نمیدانم کی از شما خواست شما وارد این بحث شوید ؟ بر قوزک پایش لعنت ! دوست خوب ! شما خودت را وسط انداختید و بعد گفتید به من چه مربوط ؟! لطف کنید به اولین پیغامها نگاهی بیاندازید و ببینیند که هیچ از خدا بی خبری از جنابعالی درخواست مداخله نکرد.
اتفاقاً من خوشحال خواهم شد که شما دخالت نفرمایید و فقط این اجازه را بدهید تا ما از خودمان دفاع کرده و اظهار نظر کنیم. به خدا ثواب دارد !
در مورد بحث مفصلی که به پوز زنی تاریخی شبح منجر شد هم من از شما نخواستم که وقت گرانبهای خود را صرف آن کنید. شما خودت گفتید توضیح بده. من اولش یک خط خلاصه ماجرای پوززنی را توضیح داده بودم ولی جنابعالی گفتید که “یک توضیح بدهکاری” ! خوب منم رفرنس دادم.
حالا چرا میزنی ؟ 🙁
به هر حال از اجازه اظهار نظر من و هم شیره فرانک از شما کمال سپاس را دارم.
در مورد ایده ئولوژی هم بگویم که منم مثل شما تمام ایده ئولوژی های انحصار گرا و مطلق گرا را کس شعری در جهت خر کردن آدمان گوسفند نما میدانم (از جمله تمام مذاهب و خرافات مربوطه). ولی اگر ایده ئولوژی به عنوان روش زندگی و بصورت *نسبی* (مثلا مد لباس) باشد آنرا شاید امتحان کنم. میبینید که نظراتمان خیلی بهم نزدیک است.
زنده باشی
در مورد “آوردن دعوا” به اینجا باید بگویم که اگر نقد کسی و افشای خیانتش به آرمان آزادیخواهان به عنوان “دعوا” تلقی شود آنگاه حق با شماست. من هم اینجا با کسی دعوا نکردم. یک جمله افشا گری کردم تا ذهن مردم را نسبت به خوانین روشن کنم. ولی اگر یک نفر به اینجانب پرید تکلیف چیست ؟ باید دست روی دست گذاشت ؟ میگویند موشک جواب موشک. با همین پوزنی ها (توسط بحثهای منطقی) مردم روشنفکر شده و از خرافات و مذهب دوری میجویند.
اگر من شبح داد بزنم: “آی مردم ! من کمونیستم و هیچکس حق ندارد مخالف من حق بزند !” خوب مردم میگویند که دین بهتر بود ! پس من و شما وظیفه داریم که چهره خوبی از مخالفین مذهب و خرافات را به مردم نشان دهیم. این ممکن نخواهد بود مگر با افشای عمل اشتباه افراد شوتی مثل شبح.
جواب به آرمان و همچنين فرانك!
بستن آى پى شما در وبلاگ شبح، باعث شد كه من بروم و يكبار ديگر مقدمه «انسان در شعر معاصر » نوشته محمد مختارى را بخوانم ، اما به نظر مى رسد بستن آى پى شما ، با وجود بي رحمانه بودن، كارى غير دموكراتيك نباشد، چرا كه شما بحثى را باز كرده بوديد و رها نمى كرديد كه اصلا جايش نبود .برايتان مثال بزنم؛ اگردر يك زمين، عده اى مشغول مسابقه فوتبال باشند ، واقعا اگر كسى(حتا يك يا چند تن از بازيكنان) دلشان هواى هندبال كرد، آيا اگر اجازه داده شود كه آنها بازى فوتبال را بر هم بزنند، طبق قواعد دموكراسى عمل شده است؟آيا در فوتبال كسى را كه از دست( حتا براي تفريح!) استفاده كند، جريمه و حتا اخراج نمى كنند؟ هر چند، شما حتا قواعد هندبال را نيز رعايت نمى كرديد ونمى كنيد و آنرا با قواعد فوتبال آمريكايى بازى ميكرديد و مىكنيد! بنابر اين بستن آى پى شما توسط شبح، سانسور نيست ، حذف مخالف نيست ،فقط رعايت و اجراى قواعد بازى است.
ضمنآ بخشي از كامنت قبلي ام را در جواب قسمتهايى از كامنت شما ،مجددآ مىآورم؛
«يك وقت ،از اينهمه فحش دادن و برچسب زدن خسته نشوى! و همچنين، يك وقت به فكر نيفتى كه زبان تركى كه اينهمه با تحقير از آن اسم ميبرى، زبان بيش از يك سوم جمعيت ايرانيان است ، چون آنموقع با شاه پرستان و فاشيستها تفاوت پيدا مى كنى!»
“پاسخ” به حسین,
فرض کنیم که در مثال گودرز-شقاشیقی جنابعالی, به قول گوشکوب شبح “بحث خارج از موضوع” خطای هند محسوب میشود (در حالیکه هم من و هم شما میدانیم که این بهانه ای بود برای حذف مخالف).
خوب ! تا اینجا هم من و هم شما موافقیم. عقل سالم بر اساس منطق دمکراتیک به ما میگوید اگر کسی هند کرد باید تذکر و سپس اخراج شود. قبول.
حالا بر میگردیم به بازی خودمان. اینجانب آرمان در ابتدای بازی یک هند خیلی مشکوک انجام دادم: گفتم: “مردم اعتراض کنند و انشاالله رضا (ص) میایند و شما را رهبری میکنند”. بر طبق قانون بازی, اگر جناب گوشکوب شبح شرف داشت باید با اینجانب یک کارت زرد نشان میداد مبنی بر اینکه نظر یک جمله ای شما داری یک اسم است که کاملاً بی ربط است ! (در صورتی که با ربط هم بود).
اما او و بقیه از جمله شما چه کردید ؟ همه شروع کردید به هند کردند ! توپی که من با دست زده بودم را خود ایشان با دست اسپک زد ! و شما, طالبان و وطن فروشان هم همگی ائتلاف کثیفی را برای “هند دست جمعی” تشکیل دادید (دقیقاً همان اتحاد کثیف حزب توده با شاه در سرنگونی مصدق و دمکراسی که در تاریخ ایران به عنوان خیانت ثبت شده است).
بعدش بازی فوتبال به قول شما به هندبال تغییر پیدا کرد. هندبالی که همه در آن با دست بازی میکردند و نه فقط آرمان. پس منطقاً اگر داور شرافت داشت, باید همه کسانی که هندبال بازی میکردند را اخراج میکرد و نه فقط بهترین بازیکن میدان که او را شکست داد.
در ضمن شما لطف کن برو به سایر زمین فوتبالهای ایشان ببین اکثر نظر دهندگان شوت با دست فوتبال بازی میکنند ! ولی آنها حذف نمیشوند چرا که جناب گوشکوب بازیش از آنها بهتر است و ضایع نمیشود.
نکته دیگری را که میخواستم به شما بگویم اینست که من شخصاً تاسفی از عدم انتشار نظراتم در یک سایت تک رایی که ظرفیت تحمل دیدن نظر “بهتر” را ندارد, نمیخورم. هدف فقط آگاهی بخشیدن به ملت است. من مطئمن هستم که پته اون گوشکوب را بیرون ریختم. پس کاری دیگر در آنجا ندارم. بار اول هم نبود. شما برو یک سایت ولایتی و یک کلمه غیر از نظر ولی وقیح بگو بلافاصله سانسور خواهی شد.
از اینکه اینبار مرا سلطنت و شاه طلب نخواندید خیلی خوشحالم و دلیلش را فقط یادگیری زبان فارسی میدانم.
{..بستن آى پى شما در وبلاگ شبح، باعث شد كه من بروم و يكبار ديگر مقدمه «انسان در شعر معاصر » نوشته محمد مختارى را بخوانم ..}
بهتر بود بجای خواندن مجدد کتابی که قبلا نفهمیه بودید (و کاری بسیار بی ربط بود) نگاهی به صداقت و شرافت خود در ادعای قبول “آزادی بیان” میانداختید و نظری در این رابطه در بلاگ جناب گوشکوب مینوشتید.
در تمجید از زبان شریف ترکی:
از لحاظ شما 99 درصد مردم ایران که جوک های ترکی را ساخته و دهن به دهن رد وبدل میکنند فاشییست و شاه پرست هستند ! (اینجا دوباره زدید توی جاده خاکی ترکی!)
حسن آقای گرامی
۱. ظاهرا هنوز معنی آزادي کلام را نميدانيد، چون اگر ميدانستيد آنرا با شرو ور و دری وری معادل نميگرفتيد. يس با اين استدلال شما بايد جايزه نوبل آزادی بيان را به حضرت داريوش سجادی تقديم کرد که بدترين فحشهای خواهر و مادر را به جان دل ميخريد!!!
نتيجه: فحش خور ملس دارتر داشتن=آزاديخواهتر
۲. چه کسی از شما دعوت به وکالت برای شبح کرد؟ اصلا تروسننه؟ جنابعالی خودت خودت را انداختی وسط.
۳. چطور زمانيکه در وبلاگ حضرتعالی بر عليه شخص ف.م.سخن نوشتم، دعوای شخصی و موضوع بيربط به شما تلقی نشد و حتی جنابعالی در تاييد حرف من برايم ييغام گذاشتيد، و از من نخواستيد که دعوای خصوصی را به اينجا نياورم؟
در واقع ثابت کرديد که حساسيتان به اشخاص (شبح) و طرز فکرشان است نه به مربوط يا نامربوط بودن موضوع، وگرنه نسبت به واژه حزب توده هم حساسيت نشان نميداديد.
۴. در خاتمه از کليه دوستان گرامی تقاضا ميکنم که هر جا که در وبلاگ حسن آقا در کامنتهای من و آرمان با کلمه شبح مواجه ميشويد آنرا برداريد و بجای آن واژه بهنود را بگذاريد. قکر ميکنيد که باز هم با اين واکنشهای حسن آقا مواجه ميشويد؟
فرانک خانم شما متاسفانه نه فقط معنی آزادی بیان را درک نکرده اید بلکه معنای مسولیت را هم نمی دانید اینجا که شما از راه نرسیده شروع به شعار دادن کرده اید با دیوارهای توالت عمومی فرق دارد توقع دارید هرچه دلتان خواست اینجا بنویسید و اگر کسی گفت بالای چشم شما ابروست آنگا ضد حقوق بشر که هیچ بلکه ضد بشر هم می شود. الحق که شما نشان دادید چقدر از آزادی بیان سر درمی آورید.
شما از راه رسیده اید و اینجا بدون هیچ گونه ربطی “به موضوع مطرح شده” شروع کرده اید به شبح توهین کردن و بعد اگر کسی به شما پاسخ داد می شود دشمن آزادی بیان. باز جای شکرش باقی است که شما بجای رهبر عظیم الجثه نیستید وگرنه همه را به سیخ می کشیدید
حسن آقا
ورود شما را هم به جامعه فارسی نشناسان مبارز تسليت عرض ميکنم، چون ياسخ شما قبلا درقسمت قبل داده شده بود(مخصوصا بندهای ۱ و ۳).
از ميزان فهم و شعورتان در طرز و لحن جواب دادنتان عاقلان بهتر دانند که چه کسی اينجا را با توالت عمومی اشتباه گرفته است. در واقع شما دربان اين توالت عمومی هستيد.
اتفاقا اين جمله را من بايد به شما بگويم که خوب شد جای رهبر معظم نيستيد وگرنه کل ايران را به توالت تبديل ميکرديد.
….كامنت هاي سينا هدا . به قول مرحوم آرمان(!)، ارتباط آقا گودرز با خانم شقايقي را تداعي مى كنند! …..
جمله قصار فوق از حسين م در وبلاگ شبح است.حالا اين بدبخت جزء مرحومين است که بحث آزاد در وبلاگ حسن آقا را رها کرد و به آغوش گرم رفيق شبح که در آن امکان ياسخگويی نيست يناه برد، يا آرمان؟