Sep 03 2004
خاطرات
جمعه است، هر جمعه همین بساط است با صدای دلنشیناش از خوب بیدار میشوی. از رختخواب گرم بیرون میآیی و صدای جادوییاش را دنبال میکنی، به نشیمن میرسی، بوی صبحانه و قلیان مادربزرگ در هم آمیخته سماور قلقل میکند، سلام میکنی و درکنار مادر و مادر بزرگ مینشینی دنیا را فراموش میکنی و فقط به صدای سحرآمیزاش گوش میدهی.
جمعه های بچگی من مرد، جمعههای دیگران را کشتند.
با خود بحث میکنم، فکر میکنم، تجسم میکنم، رنج میبرم میدانید چرا؟ چونکه میبینم دنیای بچگیات را از بیش از 30 میلیون هموطنات دزدیدند. خاطراتی که من از بچهگیم دارم جمهوری اسلامی از نسل بعد از من ربود. 25 سال خاطرات زیبا را از من و شما دزدیدند و ما نشستیم و هیچ نکردیم حتی هیچ نگفتیم.
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 9:33 pm در بخش: فرهنگ و هنر