Aug 05 2004
خونه هستم امروز. یکی از
خونه هستم امروز. یکی از دوستان زنگ زده بود اداره دیده بود نیستم زنگ زده خونه میپرسه:
• چیه مریضی!؟
میگم نه، برای چی؟
• میگه دیدم نرفتی سرکار گفتم شاید مریضی! به شوخی بهش گفتم:
مسلمون شدم آخه دیدم منفعتش زیاده. مگه نمیبینی عدهای از این آقایون مسلمون مثل سفارتیها روز جمعه رو تعطیل میکنند چون روز عبادتشون! هست! روز شنبه و یکشنبه رو هم تعطیل میکنند چون اینجا تعطیل رسمی هست.
• گفت امروز که نه جمعه هست نه شنبه.
گفتم آخه عزیز جون من هم مثل آخوندا میخوام عمل کنم، تمام قوانین رو به نفع خودم مصادره میکنم.
• گفت یعنی چه جوری!؟
گفتم ببین پنجشنبه روز قبل از جمعه هست، خوب تو اروپا هم که میدونی روز شنبه رو چون قبل از روز یکشنبه هست تعطیل کردهاند، در نتیجه من هم تصمیم دارم پنجشنبهها رو مثل شنبههای اروپاییها تعطیل کنم، شنبه و یکشنبه هم که توی اداره ما کسی نیست، همه رفتن تعطیلات آخر هفته پس نیازی به من نیست. از این ببعد میخوام با این حقه آخوندی چهار روز در هفته نرم سرکار! خندید و گفت:
• اگه میشه حالا که شما آخوند شدید یک فتوا هم بدین ما هم چهار روز تعطیل هفته داشته باشیم.
گفتم زرشک اونوقت کی کار کنه مالیات بده ما بخوریم!؟
شوخی که تمام شد بهش گفتم عزیز من یک روز رو مرخصی گرفتم به کارهای خونه برسم و ماشینم رو دادم سرویس، میدونی که اگر بنابود برم سرکار باید یک ساعت ونیم برای رفتن میگذاشتم یک ساعت و نیم برای برگشتن وضع اتوبوس و متروی اینجارو که خودت میدونی! آخه این راهو من با ماشین ربع ساعته میرم.