Apr 27 2004
افسوس که گوش شنوایی نیست!
تصمیم نداشتم پاسخی بدهم، می دانید چرا چون گاهی اوقات بنا بر این نیست که گوش شنوایی باشد، ولی خوب وقتی آریا ظاهر میشود و سوالهایی مطرح میکند محض احترام به کلبعلی هم که شده باید پاسخی داد هرچند که گوش شنوایی نباشد.
عزیزدلم یک چیزی در این سیستم وبلاگها هست که اگر نامردمان دستکاریاش نکنند کاملا مشخص میکند که کی چی گفته و چه زمان گفته.
حالا اگر زحمت کشیده بودی و نوشتههای مرا با تاریخهای زیر آنها را با گفتههای دیگران مقایسه کرده بودی درمییافتی که بنده تا کسی پا روی دمم نگذارد مچ پایش را نمیگیرم.
از اینکه عدهای دوست دارند و لذت میبرند پاروی دم سیاسیها بگذارند باید دیر یا زود دریابند که کسی هست مچ پایشان را بگیرد و اینبار هم قرعه به نام من خورد و خیلی هم خوشحالم از اینکه پاسخشان را دادم.
شما اگر میخواهی به مسخرگی این مساله پی ببری کافی است نگاهی به این نوشته بیندازی و از خودت یا همانهایی که ازشان دفاع میکنی بپرسی : مگر خُسن آقا خرش گم شده که توی آنجا بنویسد؟. آخه مرد عاقل اگر من بخواهم بنویسم همین جا مینویسم مگر کرم دارم که بیایم توی اون خراب شده بنویسم؟ آخه وقتی می نویسند:
مطابقِ بندِ ۱۰ِ اساسنامهیِ جدید، از آنجا که دوستانِ انقلابییِمان دادِ پوستکلفتترینهایِ شورایِ مرکزی را هم در آورده بودند، و یکنفر هم نبود بخواهد جانبِشان را بگیرد، مجموعهیِ شورایِ مرکزی به اخراجِ نانا، شمر، خسنآقا و کنجکاو از سایت، و بنشدنِ آیپیهایِشان رأی داده است. جاکشها و مادرقحبهها درِشان را بگذارند، اگرنه برایِشان میگذاریم.
بجز خنده مگر چیز دیگری هم می توان تحویلشان داد!؟ اخراج خُسن آقا از کجا؟ از جایی که وارد نشده؟؟ مگر خُسن آقا اونجا نوشته بود که حالا بنا را بر این گذاشتهاند که او را راه ندهند؟
آخر عزیز جان تو دیگر چرا!؟ این بچه بازیها برای بچه مدرسهای هاست نه برای تو که چهارتا پیراهن پاره کردی.
آخر مگر فراموش کردی، یا اصلآ بگو ببینم نوشته ها را خواندی؟ نه راستی خواندیشان!؟ تاریخهای نوشتهها را هم برسی کردی و دیدی که چه کسی چه چیزی گفته و چه کسی پاسخ داده؟
آخه مرد حسابی بازیچه دست چهارتا بچه که نباید شد تو دیگه چرا؟ آخه تو فکرش را کردی کسی که باصداقت و از روی پاکی به اینها فحش داد و بعد هم از روی پاکی و صداقت عذرخواهی کرد را دیدی چه به روزاش آوردند باور کن اگر اینها یک جو مرام داشتند کسی که عذرخواهی کرد دیگر که نباید لگدمالش کرد که. اگر کسی هر خطایی هم که کرده باشد و میآید از روی صداقت عذرخواهی میکند و حتی به من و شمر هم روانداخت که ما هم برای گناهان ناکرده مان عذرخواهی کنیم آیا این صداقت را تو دیدی!؟ یا گرفتار مشکلات خودت بودی. تو خودت خوب میدانی که بچههای خارج از ایران بعضی هایشان هزار مشکلات دارند. آیا همان انسانگرایی که تو دائم حرفش را میزنی شامل حال نانا نمیشد؟ گور پدر خُسن آقا ولی آیا پاداش صداقت نانا این بود!؟؟؟؟
گمان نمیکنید همگیتان حداقل یک عذرخواهی به او بدهکار باشید.
مینویسی عدهای نمیخواهند سایسی بنویسند، خوب به جهنم ننویسند، چرا چوب لای چرخ سیاسی نویسها میکنند؟ اگر کرم ندارن چرا چوب لای چرخ این و آن میکنند؟ حداقل اگر ادای منادیان آزادی بیان را در میآورند مثل میمون هم که شده باید درست تقلید کنند. حداقل طوطی واری میتوانند مشق کنند. من یک مطلب از شمر در زوزه خواندم و آنهم نقد بسیار روشن بینانهای بود از نوشته نژاد پرستانهای که در آن مطلب کذایی نوشته شده بود. حداقل میتوانستند مطلب را نقد کنند نه پاک. شمر خودش زبانش از من درازتر است و قلمش بمراتب از من تیز تر نیازی به دفاع ندارد ولی حرفهای دلم را نمیتوانم نگه دارم.
اگر بنا به آزادی بیان باشد حداقل تو که سالها در غرب زندگی کردهای میدانی که پاک کردن مطلب شمر چه معنی میدهد.
سخن آخر: آن پهلوان پنبهای که تو سعی در دفاعش داری اگر پهلوان پنبه نبود این و آن را جلو نمیآنداخت که ازش دفاع کنند مثل بچه آدم مسولیت نوشته خودش را به گردن میگرفت و خودش از خودش دفاع میکرد. بازیچه دست اینو آن نشو عزیز جان، مکر بدچیزی است.
کمی به سخنان پهلوان پنبهای که به دفاعش برخواستی گوش بده تا گوشی دستت بیاید:
1 – زندانيان سياسی وقتشه که همه تون ديگه برين خونه هاتون! ما وبلاگيها داريم لوگو می سازيم
2 – آخوندا برين کنار ديگه کار شماها تمومه! ما به سلاح پتيشن و کامنت مجهزيم
3 – رفراندوم خودت صورت بگير هر چه سريعتر! ما وبلاگيها می دونيم بعدش چی ميشه و ما خودمون هم با هم خيلی توافق نظر داريم و به اين روشهای دموکراتيک ايمان داريم و داريم عمل می کنيم.
4 – از همه مهمتر! اتنسيون آقايون کس کش و خانم های جنده! من رييسم! من می فهمم فقط. همه خفه شيد.
آیا میدونی اینگونه نوشتهها روی روحیه بچههایی که توی ایرون از جونشون مایه میزارن و مبارزه میکنن چه تاثیری می گذارد؟ فکر کن! عمیقا فکر کن، قبل از اینکه پاسخی بدهی.