Apr 24 2004
To hell with you and your ideas
دل آدم به درد میاد وقتی این گونه خبرها رو میخونه چکار میشه کرد، در این شرایط تنها احساسی که بمن دست میده یک احساس درون پوچی است. احساس میکنم زندگی ما پوچ و توخالی شده، مثل یک طبل توخالی. احساس میکنم که تمام ارزشهایی که براش عمری مبارزه کردیم روبه قهقرا رفته. پس رفت داشتیم نه پیش رفت. یک احساسی که به زبون نروژی بهش میگن maktes løs (احساس ضعف) (power less) .
چکار میتونیم بکنیم؟ احساس میکنم چنان در این دنیای بی هویت تنها شدهام که دیگر زندگی هم برام ارزش زیستن را از دست داده. ایکاش زودتر تمام میشد تا حداقل از این همه درد، رنج و ننگ راحت میشدم.
این ارزشها رو چه کسانی به فرزندانشون میآموزند و نام ارزش روش میگذارند. تا چه اندازه میتونه یک انسان و ارزشهاش سقوط کرده باشه که نام اینگونه رفتار حیوانی رو ارزش بگذاره. مینویسم ارزش چون این گروههای مذهبی نام این معجون رو گذاشتن “ارزش” این واژه رو من انتخاب نکردم اشتباه نکنید! این واژهای است که اونا استفاده میکنند.
چه کنیم؟ شما بگویید. دوباره یک پتیشن راه بیندازیم!؟ دوباره لوگو بسازیم!؟ مگر نمیبینید که عدهای حتی ما را برای همین کارهامون هم به سخره میگیرند. بیا! نمونه میخوای این هم نمونه:
این موضوع اخراج افغانیها هم شده یک دستاویز جدید برای ژستهای انساندوستانه.
من دوست دارم نظران شما منطقی شما رو در این باره بدونم. نطقی از نظر من یعنی چیزی که منافع من یا جمعی که من توش حضور دارم تامین کنه. نه دلایلی مثل اینکه این افغانیهای گوگولی مگولی گناه دارن. اینجا ازدواج کردن و زن و بچه دارن..
بعد هم آمار رائه میدهند از کی از یکی از مامورین رژیم:
«سرهنگ سيدجواد كشفي» معاون كشف جرايم جنايي پليس آگاهي تهران در پي طرح اين موضوع پرسش هاي روزنامه شرق درباره قتل هايي كه به دست افغاني ها صورت مي گيرد، تاكيد كرد، ۱۳ درصد از قتل هاي تهران مربوط به جنايات اتباع افغاني است. اين گفت وگو را مي خوانيد.
ادامه مقاله
وقتی ایشان مینویسند: “از نظر من“، “منافع من“، “جمعی که من توش حضور دارم” دیگه توی چنین جامعهای نمیشه از این کارهای جمعی کرد. همه چیز به من و منها ختم میشه، همه چیز به خودیها و غیر خودی ها تقسیم میشه، انسانیت که یک ظرف جمع است، بیارزش میشه و آنگاه است که ارزشهای مسعود زارع ها جایگزین میشن، ارزشهای قابل قبول جامعه میشن، الگو و قالب میسازند میفهمی چی میگم؟
یا این مطلب رو که حضرت تروریست وبلاگی مینویسند:
1 – زندانيان سياسی وقتشه که همه تون ديگه برين خونه هاتون! ما وبلاگيها داريم لوگو می سازيم
2 – آخوندا برين کنار ديگه کار شماها تمومه! ما به سلاح پتيشن و کامنت مجهزيم
3 – رفراندوم خودت صورت بگير هر چه سريعتر! ما وبلاگيها می دونيم بعدش چی ميشه و ما خودمون هم با هم خيلی توافق نظر داريم و به اين روشهای دموکراتيک ايمان داريم و داريم عمل می کنيم.
4 – از همه مهمتر! اتنسيون آقايون کس کش و خانم های جنده! من رييسم! من می فهمم فقط. همه خفه شيد.
ادامه مقاله
چیزی رو که این آقایون و خانمهای ارزشی فراموش کردهاند اینه که خیلی هاشون خودشون پناهنده هستند به این یا آن کشور ثروتمند و درحال سوء استفاده از مهماننوازی کشورهای محل اقامتشان.
مطلب را کوتاه کنم عدهای ارزشهای مارا به سخره میگیرند تا ارزشهای نئولیبرالی و مضمحل خودشان را جایگزین آنها کنند. تا با این وسیله بتوانند مارا آماده سازند تا *استفراغ 25 سالهمان را بخوریم، بجویم و هضماش کنیم. وقتی که میخواهند ایدول و سمبل مبارزه در مملکت ما بهزاد نبوی باشه، به زبان بیزبانی به من، تو و ایشان و اون یکی و اون یکی دیگه و باز هم این و این و این و اینهای دیگه: [+]، [+]، [+]، [+]، [+]، [+]، [+]، [+]، [+]، میگویند بروید درتان را بگذارید، ما خودی ها بناست از ونکوور و لسآنجلس ارزشهای نوین برایتان به ارمغان بیاوریم. هدیه ای از بوش و چنینی و خلاصه همهی سیاست پیشگان مدرن!!!!
Do you know what? To hell with you and your ideas
* منظور حکومت شاه است
پی نوشت: این مطلب را بعد از نوشتن مقاله مقاله خواندم: شرح بیشتر خبر