Feb 03 2004
این مطلب رو روز بعد
این مطلب رو روز بعد دعوای کذایی نوشتم ولی بعد پشیمان شدم و پست نکردم. امروز اما بعد از خوندن مطلب آریا برآن شدم که اونو پست کنم.
اینکه عده ای در نظرخواهی من بهم گلاویز بشن مشکل من نیست و پاسخگو نخواهم بود ولی اگر گمان کردید بخاطر این درگیری ها نظر خواهی را یا همان چیزی که آریا نامش نهاده را خواهم بست شدیدآ در اشتباهید.
قبل از شروع یک نکته را گوشزد کنم: فراموش نکنید که عدهای ماموریت دارند نظرخواهیها را برای گمراه کردن ما از حوادث امروز جامعه ایران به جبهه جنگی تبدیل کنند تا سر ما را گرم کنند.
برعکس تمام جوسازیها و بحث های جانبی که در آن شب درگرفت من در این میان فقط و فقط پاسخگوی کاری که کردم یعنی همان نوشتهای که باعث این بحث شد خواهم بود و بهمین دلیل هم این نوشته را میخوانید، آنهم نه از آن جهت که پاسخگوی کردار، گفتار و رفتار دیگران باشم.
بحثی که 31 ژانویه بین نانا، مهناز وسوفیا همچنین امید نامریی در گرفت رو تا حدودی دنبال کردم مینویسم تا حدودی زیرا فحاشی در آن زیاد بود هم از نوع با شهامتش و هم از نوع زرورق پیچیده روشنفکری! آن بهمین خاطر از آن خسته شدم.
مساله من و امید را باید به ما دونفر واگذارید من روزی که شاید هم دیر نباشد این تسویه حساب را انجام خواهم داد و نیازی نه به نانا و نه دیگران برای اینکار دارم.
بحث آن شب بر سر نوشته قبلی آن بود که من نوشته بودم که عدهای را رنجانده بود همان بحثی که مقایسهای انجام دادم بین رژیم آخوندی و رژیم هیتلری و طرفداران این دو رژیم را.
حالا همان بحث را که مختصر میشد به چند نکته ساده اینجا تکرار میکنم ولی اینبار با حروف درشت هرکس در استعداداش بود پاسخ میگوید هرکس که در استعداداش نبود بی پاسخ از کنارش میگذرد بیشتر از این هم حرفی برای گفتن ندارم.
سوال اول: آیا جمهوری اسلامی را میتوان با رژیم آلمان هیتلری از نظر کلی برابر دانست، آری یا نه؟ (خواهشمندم سفسطه و مغلطه در پاسخگویی بکار نبرید)
سوال دوم: آیا سال 1382 را میتوان با سال 1944 برابر دانست. منظور از برابری این است که برای انسانهای بالغ و عاقل همان آگاهی که از رژیم هیتلر در سال 44 و جود داشت برای ملت ایران هم همان آگاهی امروز از رژیم خمینی وجود دارد یا نه؟
سوال سوم: آیا درصورت پاسخ مثبت دادن به دو سوال بالا میتوان طرفداران جمهوری اسلامی سال 1382 را با طرفداران رژیم هیتلری سال 1944 مقایسه کرد یا نه؟
آگر قادر به پاسخگویی به سه سوال بالا نیستید اصلآ خواندن وبلاگ خُسن آقا را برایتان بی فایده میدانم بروید و وبلاگ آقای محمد علی ابطحی یا چمی دانم نوشتههای سروش و بهنود و اینگونه را بخوانید وقت خودتان را هم بیهوده تلف نکنید.
یک توضیح: از نظر من روشن فکر کسی است که آنتنهای اجتماعی بلندی دارد و سیگنالهای اجتماع را به سرعت دریافت میکند نه کسانی که مطالعههای آنچنانی دارند ولی زمانی که به یک معضل اجتماعی هرچند کوچک برمی خورند باید به کتبی که خواندهاند مراجعه کنند و فال بگیرند واستخاره کنند تا پاسخ ها را بیابند. در جامعه امروز برعکس جوامع قدیم سرعت عمل بسیار پر ارزشتر است از پاسخ های صد درصدی لاکپشت گونه.
این نوشته در نظرخواهی اون شب بیشتر از همه به دل من نشست:
همينه ديگه خسن آقا
وقتی ميری عرق خوری ميان خونه زندکيت رو به اين روز ميندازن
يادش بخير روزگاذی آريابرزنی داشتيم که در پياله فروشيش رو همه باز بود ميرفتيم اونجا و کدورتها رو دور ميريختيم به سلامتی همتون
سربلند باشی
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 10:33 pm در بخش: بدون دسته بندی