Nov 08 2003
ماجرای Upgarde کردن اسلام سهشنبه
ماجرای Upgarde کردن اسلام
سهشنبه و چهارشنبه (4 و 5 نوامبر) را با چندتایی از همکاران به سمینار رفته بودیم. سمینار بر روی کشتی تفریحی بود که فاصله بین اسلو به کپنهاگ را طی میکند.
همکارانی را که میگویم نه اینکه با من در یک مکان کار کنند بلکه هر کسی از گوشهای از نروژ به این سمینار آمده بودند. در بین ما دو خارجی بیشتر نبود یکی من و دیگری یک اریترهای مسلمان مهندس نرمافزار.
بر سر میز شام تضاد آشکار شد، زمانی که عبدالله اریترهای، تقاضای شام اسلامی کرد. آخر شام تشکیل شده بود از گوشت خوک و مخلفات. گویا بیچاره در طول روز هم روزه بوده. زمانی که مشاهده کرد که من بدون مکث غذای گوشت خوک را مثل دیگران سفارش دادم و شراب را بسلامتی دیگر همکاران بی هیچ مکثی بالا انداختم با چشمانی باز به من نگاهی انداخت و پرسید مگر تو ایرانی نیستی!؟ گفتم چرا. پرسید مگر مسلمان نیستی گفتم خیر. پرسید: پس جهودی؟ گفتم خیر جهود که گوشت خوک نمی خورد، پرسید پس باید مسیحی باشی! گفتم خیر. با تعجب بیشتر پرسید، پس چه هستی!؟ گفتم خُسنآقا.
بیچاره حیران به من نگاه میکرد و مانده بود چه پاسخی بدهد. بحث به درازا کشید و دیگر همکاران هم در آن شرکت کردند. گفتم اگر هم قبلآ مسلمان میبودم دیگر پس از 25 سال حکومت آخوندی بر ایران نمیتوانستم مسلمان بمانم. مگر نتایج حکومت اسلامی را نمیبینی!؟ درجوابم گفت، اسلام خمینی اسلام نیست Upgarde نشده. یکی از همکاران به شوخی گفت باید از بیل گیت خواست تا بلکه یک Upgarde هم برای اسلام بیافریند. همگی از خنده داشتند میمردند. بحث تا پاسی از شب ادامه پیدا کرد ولی به مرورزمان و پس از نوشیدن چند بطری شراب بحث به چیزهای بهتری کشیده شد و عبدالله برای خوردن صحری و خوابیدن به کابین خود رفت ما هم تا دم دمهای صبح به شرابخواری پرداخیتم.
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 12:35 pm در بخش: بدون دسته بندی