Oct 28 2003
پاسخ به یک نظر
هاله در نظرخواهی من مینویسد:
حسن آقا سلام. ميدونيد که خيلی دوستتون دارم. فقط ميخوام يک سوال ازتون بکنم و دلم ميخواد با تعمق جوابمو بديد و خواهشا” هم دلخور نشيد. من نميدونم که شما فرزند داريد يا نه ولی مسلما” کسانی هستن تو زندگی شما که براتون تا سر حد جون عزيزن. اگر در ايران بوديد و موقعيت شيرين عبادی … قشنگ خودتون رو در اون موقعيت قرار بديد. شب زنگ خونه تون رو زدند و چهار تا گردن کلفت بسيجی به همراه يه آخوند کله گنده اومدن تو خونه و گفتن فردا ميای مجلس و عين اينکه ما بهت ديکته ميکنيم الان ميگی وگرنه وقتی برگشتی خونه ديگه رنگ خانمتو نميبينی يا اينکه نوه هات سرشون رو گوش تا گوش ميبريم. اگه شما باشين چيکار ميکنين؟ من که جواب خودمو ميدونم. فقط ميخوام بگم که ما از چند و چون پشت پرده بی خبريم. همين. منم نميدونم که شيرين عبادی به زور اينها رو گفته يا خواست و باور قلبيشه ولی جای ترديد ميذارم. بعدم ميدونم که از اين ديو صفتها هرچه بگی بر مياد کما اينکه کردند و شده. قربانت زياد.
این پاسخ را نه تنها به هاله بلکه به بسیاری دیگر که به مواضع من در مورد خانم عبادی اعتراض دارند مدیونم. پس اجازه دهید برای چندمین بار این مساله را بازگو کنم که من معتقدم که سکوت گاهی اوقات با ارزش تر از زیاده گویی است و چنانچه بخواهیم استدلال هاله ودیگران را درمورد اینکه خانم عبادی در زیر فشار رژیم جمهوری اسلامی مجبور به اینگونه ابراز عقاید شدهاند! همین استدلال را میتوانیم برای نوکران رژیم هم استفاده کنیم و مثلآ استدلال کنیم فلان مامور لباس شخصی که با چماق بر سر ملت میزند از ترس رژیم این کار را میکند. باور کنید که مامورین امنیتی چماق بدست رژیم بیشتر از خانم عبادی زیر فشار قرار دارند تا مبادا دست از پا خطا کنند و به دستور بالا دستان عمل نکنند و اگر چنین کردند آنها را زودتر از خانم عبادی از هستی ساقط خواهند کرد.
نکته دیگری که در این مقوله باید درنظر گرفت این است که کسانی مثل دوانی و فروهرها هزینهها را پرداخت کردهاند تا امروز خانم عبادی بسیار راحت چنین جایزهای را نسیب خود کند و نکته دیگر اینکه رژیم امروز دیگر قادر نیست که مثل سالهای 60 فشار بر شهرونداناش وارد کند مخصوصآ کسی که جایزه نوبل را برده. بشما قول میدهم اگر رژیم کمترین فشاری بر خانم عبادی وارد کند فشار جهانی بر رژیم صد برابر آن فشار خواهد بود. تازه اگر کسی نمیتواند نقشی را که به او محول شده ایفا کند خیلی ساده از کنار چنین مسولیت میگذرد ونیازی ندارد در چنین درگیریهایی شرکت کند. حداقل چیزی که از شهروندان در چنین مواقع خواسته میشود این است که از رژیم حمایت نکنند، آیا این توقع زیادی است!؟ سکوت در چنین مواقعی بهتر از هزار حرف چرند است.
درست برعکس شما که فکر میکنید خانم عبادی زیر فشار چنین حرفهایی را میزند من برعکس گمان میکنم که خانم عبادی قصد دارد تا رژیم جمهوری اسلامی را با کمی اصلاح و با همان روشی که خاتمی و دیگر اصلاح طلبان میخواهند بر سر قدرت نگه دارد. حداقل گفتار خانم عبادی چنین برداشتی را موجب می شود.
تا زن (مرد) سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
تا زمانی که خانم عبادی در محدودهای فعالیت میکرد که امکان این را به ایشان میداد تا در گرفتاریهای کلان شرکت نکند ایشان میتوانست مثمر ثمر واقع شود ولی اکنون که محیط عمل وسیعتر شده میتوان واقعیات گفتار و کردار ایشان را بهتر دید و لمس کرد.
متاسفم که این مطلب را مینویسم چون بنظر من امروز چیزی که ایران به آن نیاز مبرم دارد زنان باشهامتی است تا در عرصه سیاست ایران این دستگاه مردسالار را از پای درآورند، ولی متاسفانه خانم عبادی از این قماش نیست. مطمئن باشید اگر خانم عبادی بخواهد، امروز خیلی کارها میتواند بکند، ولی باز متاسفانه باید گفت که خانم عبادی از قماش خاتمی، سحابی و دیگران است (ایشان خواهان اسلام ناب محمدی است)، نه آن کسی که ایران نیاز دارد.
در آخر پاسخی هم به سوال شما که پرسیده بودید “من نميدونم که شما فرزند داريد يا نه …”
دوست عزیز در اوایل سالهای 60 زمانی که رژیم در اروپا سر میبرید خانواده مرا بخاطر فعالیتهای من به اداره امنیت رژیم بردند و یک یک آنها را بازجویی کردن و پدر پیرم را بقدری ترساندند که بعد از آن حادثه … (بماند برای بعد) بعد از آن واقعه دوسال با خانواده هیچ رابطهای نداشتم و با ارسال نامهای به وزارت اطلاعات نوشتم که من رابطهای با خانواده ندارم و اگر سوالی دارید به سراغ خودم بیاید. تا چقدر این نامه مثمر ثمر واقع شد نمیدانم ولی از آن ببعد گرفتاری چندانی برای خانواده بوجود نیامد یا حداقل من باخبر نشدم.
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 8:25 pm در بخش: بدون دسته بندی