10
Oct
2002
امید مطلبی را نوشته که من چند روزی است میخواست درباره اش بنویسم نه به این خاطر که چیزی در این مورد میدانم، فقط از این بابت که یکی از کسانی را که خوب میشناسم با برنده شدن در قرعه کشی گرین کارت آمریکا دارد میرود آمریکا. گرچه هر ایرانی که برود در حقیقت یک نیروی انسانی از آن کشور رفته است ولی وقتی میبینی که کسانی که تخصص هایی دارند که برای بدست آوردنش مخارج زیادی خرج شده است این مهاجرت هزینه های بیشتری را به مملکت تحمیل می کند. این شخص را باور بفرمایید اگر در همین اسلو در اختیار من بگذارید ساعتی 200 تا 300 دلار از او استخراج خواهم کرد. گمان نمیکنم اگر 50 عدد آخوند را به من بدهید بتوانم حتی 1% این مبلغ را کسب درآمد کنم.
در بخش: بدون دسته بندی
10
Oct
2002
عرق خوری بروش اسلامی
قانون مجازات اسلامي
باب ششم – حد مسکر
فصل دوم- شرایط حد مسکر
ماده 167- هرگاه کسی مضطر شود که برای نجات از مرگ یا جهت درمان بیماری سخت به مقدار ضرورت شراب بخورد محکوم به حد نخواهد شد.
آقا جان خداوکیلی قانون به این خوبی شما مگر کرم دارین میخاین این جمهوری اسلامی رو عوض کنین!؟
از این قانون گرد تر! مثل موم میمونه هر کاری سرش بخوای میتونی بیاری، فقط کافی یک کمی مغزتون رو بکار بندازین. یک مثالی میزنم تا ببینین چگونه میتونین این قانون رو دور بزنین.
یه دکتر پیدا میکنین که براتون در ازای مثلآ 10 هزار تومن یک نسخه ای بنویسه که آقا شما بعلت فلان بیماری لا علاج اگه روزی 3 بطر عرق کشمش اعلا نخوری، از کف میری، بعد هم میری پیش یه قاب ساز میگی برات نسخه رو قاب بگیره که خراب نشه، چمیدونی! یک وقت خدای نکرده توی عرق خور میزنی پاره پورش میکنی! بعد هم که میدونی خشتکت پارس. بعد هم اونو مثل مثلآ جواز کاسبی آویزون میکنی توی اطاق و شروع میکنی به عرق خوی. از این ساده تر هم مگه میشه!؟
اگر هم احتیاج به قوانین دیگه ی “قانون مجازات اسلامي” داشتی این سایت گویا درخدمتت هست، با کمک آقای راشدان. میری اونجا نسخه بری همه چیز دارند از لواط گرفته تا زنای محصنه و غیر محصنه، ديه بيضه و ديه نشیمنگاه، خلاصه از شیر مرغ تا جون آدمیزاد.
در بخش: بدون دسته بندی
10
Oct
2002
میرن خر از قبرس میارن!
امروز رفته بودم ببینم این آمارگیر ما در چه حال و روزی هست. دیدم که از قرار معلوم ملت شهید پرور بیشتر علاقه به اراجیف حُسن آقای کله پز دارند تا به Iran Judiciary Public Relation ، این بدبختهای مفلوک با این همه دم و دستگاه با این همه حقوق بگیر، 47 هیت در روز دارند، تازه روزهای 27 تایی هم داشتند، یقین بدونید که مسئول سایت هم چند بار خودش رفته و صفحه رو نگاه کرده تا بلکه مایه ی آبرو ریزی نشه. یا اینکه حاج آقا کربلایی شاهرودی عراقی روزانه پنج شیش باری میره یه کلیک میکنه تا بلکه این آبروی نداشتش بیشتر نره.
آخه اینا میدونند که دولت فخیمه دائمآ زیر نظرشون داره، درسته که دولت فخیمه دوست جون جونی شون هست و عاشق سینه چاکشونِ، از کجا میدونم!؟ په، پس چی فکر کردین! فکر کردین جک استراو میاد ایران برای ادرار!؟ مثل ما که میریم تو مسجد فقط بری اینجور کارا!؟ نخیر قربان، جک استراو اومده بخاطر همین جور چیزا، که مثلآ به آقای شاهرودی عراقی بگه که گوهِ ت بگیرن، ببین این حُسن آقا تک و تنها بدون یک دونه حتی کارگر ساختمانی یا یک شاگرد کله پزی در حال آب پز کردن کله مبارکه، ولی شما با ین همه دنگ وفنگتون مثل میخ نشستین اینجو و با فلانتون بازی میکنین!؟ خوب گاهی اوقات همین دولت فخیمه هم بایستی یک کمی به افکار عمومی بها بده وگرنه کالوی دولت فخیمه هم پس معرکه س. حالا ما اینو نوشتیم شما نکنه برین اونجا رو تماشا کنین، بعد هیت شون بره بالا بعد این کربلایی هاشمی رو خوشحال کنید ها.
تازه اینا اینقدر خر هستند که رفتن اسم سایتشون رو توی بخش سیاسی ثبت کردن! خوب یکی نیست به این الاغها بگه آخه شما که نباید سیاسی باشین که!، خره حد اقل یک کمی مخفی کاری کنین نه اینکه راست و حسینی با زبون خودتون بگین، اون هم توی یک سایت هیت شماری که بعله ما سیاسی هستیم. میرن خر از قبرس وارد میکنن این همه خر توی مملکت هست ما میریم خر از قبرس وارد میکنیم! باور کنید این جک استراو ذلیل شده اومده همین چیزا رو به این از من خر تر ها حالی کنه، حالیته چی چی میگم کاکو؟.
در بخش: بدون دسته بندی
09
Oct
2002
بپاخیز فردا دیر است
این مطلب زیری رو که نوشتم، بعد به یک فکری افتادم، دیدم ما ملت هر روز و ساعت ناله میکنیم که اطلاع رسونی در اون مملکت نمیشه و تمام روزنامه هارو بستند و … ولی از خودمون گاهی پرسیدیم تو خودت برای حل این مشکل چه کردی!؟ تو! آره! همین شمایی که داری این مطلب رو میخونی چه کار کردی فقط بلدی ناله کنی و فریاد وامصیبتا سر بدی که چه شد چه نشد مملکت رو ریدن توش!؟ خیلی خوب مملکت رو ریدن توش تو خودت چکار کردی!؟ مگه نمیشه یک کم از این ریدمون کاری ها رو من و تو پاک کنیم و سعی کنیم کمی در اصلاح اون مملکت شرکت کنیم!؟
این دوست عزیزی که مطلبش رو من معرفی کردم داره این کار رو میکنه، کاری که شاید هیچ هزینه ای هم براش نداره. تو هم میتونی همین کارو بکنی، مگه نه اینکه همگی میگیم: “که اطلاع رسونی مساله ی مهمی هست!” تو خودت چکار کردی! بجز اینکه بیای اینجا بخونی و ناله سر بدی و بعد هم همه چی به فراموشی سپرده بشه و بعدش چی!؟ ها بعدش چی!؟ اگه میگی کردی اینکارو که خوب حرفی نیست، ولی اگه نکردی تو هم از فردا برو همین کار رو بکن بجای یک خبرنگار همون کاری که یک خبرنگار میکنه یا حد اقل کمی کم تر اون کار رو بکن، از محل کارت یا از دانشگاه یا از کوچه ای که توش زندگی میکنی بنویس، بنویس که این اراذل چه برسر اون مملکت آوردن و دارن میارن، تا شاید با خبر رسانی جلو این جور افراد رو بگیری. مگر نه اینکه روزنامه نگاران متعهد باعث شدند که اصلاح طلب ها سرکار بیان! خوب مگر چطور میشه اگر انتخابات بعد بگن وبلاگنویسها باعث شدند که نه اصلاح طلب ها و نه تمامیت خواه ها بقدرت برسند و کسانی که مردم واقعآ میخواستند اومدن توی مجلس! فکر میکنی نمیشه!؟ من بتو میگم میشه، خواستن توانستن است، چطور این آخوندهای مفت خور و بقول خود شما شپشو تونستن!؟ تویی که ادعا میکنی نمیتونی! نمیشه قابل قبول نیست، “نشدن” مال انسانهای وامونده هست نه مال من و شما ما که وامونده نیستیم! هستیم!؟.
هر روز برای رفتن سر کار از خیابونی عبور میکنم، توی مسیر یک خانمی هست که پیاده به سر کارش میره، (میدونید اینجا ملت مثل ساعت هستند همه سر ساعت معینی میرن سر کار ساعت معینی برمیگردند) این خانم رو تقریبآ هر روز میبینم، میدونید چکار میکنه!؟ در راه دائمآ کاغذ و زباله جمع میکنه میریزه توی یک کیسه ی پلاستیک و به یقین وقتی رسید سر کارش اون کیسه اگه لبریز نشده باشه نصفه شده بعد هم اونو میندازه توی زباله دونی، باور بفرمایید اگه 1 درصد ملت اینکار رو میکردند دیگر زباله ای توی این مملکت نبود.
یک کاری بکن هموطن از فردا تو هم یه کاری بکن مطمئن باش مملکت درست میشه بشرط اینکه حد اقل 1 درصد با این شوقی که گفتم از دل و جون کاری بکنند هر چقدر کم. قطره قطره جمع گردد وانگی دریا شود. بیا از فردا اون قطره باش تا شاید دیگران هم از تو پند گرفتند و با هم دریایی شدیم و این کثافت رو از روی زیبای ایران پاک کردیم.
بپاخیز فردا دیر است
در بخش: بدون دسته بندی
09
Oct
2002
این جور مطالب خیلی جالب هستند چون با نبودن نشریات آزاد و نبود خبرنگاری که بتواند اینگونه مسائل را بنویسند، کمبود اینگونه مطالب زیاد احساس میشود، ای کاش کسانی که وبلاگ مینویسند و مقیم ایران هستند بیشتر از این کارها میکردند.
در بخش: بدون دسته بندی
09
Oct
2002
هوا بس ناجوانمردانه سرد است
این هم اولین برف امسال. برای کسانی که توی مملکت آفتاب زندگی میکنند شاید برف چیز زیبایی باشه ولی برای اونهایی که در قطب شمال سکنا دارند برعکس این برف ماییه یاس و ناامیدی است. با اومدن اولین برف قبول میکنی که تابستان یقینآ تمام شده و پاییز هم که به کوتاهی “هیچ” است خاتمه یافته و این زمستان لعنتی که انگار بلندترین فصل این دیار است آغاز شده ودیگر راه بازگشتی نیست.
امسال این برف لعنتی ما رو هم قافل گیر کرد چون معمولآ یکی دو هفته قبل از بارش اولین برف لاستیکهای میخی را زیر ماشین می اندازم ولی از قرار معلوم امسال “خداوند!” می خواهد به ما یک بیلاخ درست و حسابی نشان بدهد و بگوید که اینجا من رئیسم نه تو! گرچه ما هم تحویلش که نمیگیریم و اصلآ انگار نه انگار و کار خودمان را میکنیم، حتی ارزش بیلاخ نشان دادن را هم ندارد. شاید هم دورو بر خونه ی ما برفی هنوز نیومده باشه!، چون اینجا (سرکار من) تا خونه 12 کیلومتری فاصله هست و معمولآ 5 تا 6 درجه سرد تر از اطراف خونه هست.
در بخش: بدون دسته بندی
08
Oct
2002
میان ماه من تا ماه گردون
میان ماه من تا ماه گردون، آیا تفاوت از زمین تا آسمان هست!؟ گمان نمیکنم.
من همیشه اعتقاد داشته ام و دارم که انسانها شکل گرفته ی محیط خود هستند این موضوع رو حتی در مورد گروه کرکس هم گفتم. چرا این بحث رو دوباره پیش میکشم!؟ برای اینکه یک نظرسنجی رو که مدتها بود ازش ترس داشتم و وجود همچین پتنسیالی رو در نروژی ها میدیدم بوقوع پیوست.
حزبی در نروژ وجود داره که بی شباهت به حزب کارگذاران سازندگی! آقای هاشمی نیست. این حزب با عقاید نژادپرستانه و راهکارهای ساده لوحانه نروژی های از همه جا بیخبر را می فریبد و آنها را با وعده بهشت موعود البته نه از نوع هاشمی آن بلکه بهشت موجود روی زمین به کام خود میکشد. این حزب تا چند سال پیش آنقدر بی ارزش بود که کسی آنها را جدی نمیگرفت (4 تا 6 دصد آرا). ولی بخاطر کاریزماتیک بودن رهبرش Karl I. Hagen که شباهت زیادی به آقای هاشمی دارد و نابخردی دیگر احزاب، مخصوصآ حزب کارگر نروژ موفق شد امروز بعنوان بزرگترین حزب نروژ خودنمایی کند و با 29.5 درصد در یک نظر سنجی حتی از مجموع سه حزب راست گرایی که در حال حاضر دولت نروژ را اداره میکنند خودنمایی کند.
چرا!؟
چگونه امکان دارد در نروژ یکی از ثروتمند ترین کشورهای دنیا با مردمی متمدن و سطح تحصیلات بالا چنین اتفاقی بیفتد!؟ مگر مردم نروژ مغز خر خورده اند که قدرت را میخواهند به کسی بدهند که شباهت بسیار زیادی به آقای هاشمی دارد و حتی میتوان در بعضی از عقاید او نشانه هایی از عقاید هیتلر را یافت. باور بفرمایید من به این نکته که مینویسم اعتقاد راسخ دارم: “اگر خامنه ای را بر حکومت نروژ مسلط کنید، نروژی ها به همان شکلی که ملت ایران در این 23 سال گردن به این ننگ نهادند خواهند نهاد، وشاید هم بیشتر چون رشادتی که من در ملت ایران میبینم یک صدمش را در این ملت نروژ نمیبینم. حتمآ فراموش نکرده اید انتخابات فرانسه را زمانی که آقای ژان ماری لوپن در مرحله ی اول انتخابات بر دیگر رقبا بجز شیراک پیشی گرفت و در دور دوم با شیراک رقابت کرد ژان مار لوپن هم خلف همین Karl I. Hagen نروژی است و هم با آقای هاشمی در یک ردیف سیاسی قرار میگیرد.
حالا متوجه شدید چرا میگویم “انسانها شکل گرفته ی محیط خود هستند” و فرقی با هم ندارند! مگر ملت بی پشت و پناه ایران چه فرقی دارد با این ملت اروپا اینها با داشتن بهترین دموکراسی ها دارند تیشه به ریشه ی خود میزنند و ما برعکس با جانفشانی داریم خود را از شر اهریمن اختناق رها میکنیم. پس باورم کنید اگر که بگویم ما از اینها یک سرو گردن بلند تریم. فراموش نکنید که هیتلر در یک انتخابات دموکراتیک بر آلمان مسلط شد و بعد به اعمال قدرت پرداخت. پس شاید بتوان با این استدلال به سخنان بی مورد آقا یا خانمی که در کامنت روز 14 مهر شبح بنام Nr نوشته اند:”و فراموش مي كند كه اولا ايران ، دربين كشور هايي چون عراق و افغانستان و مشتي طالبان و عرب قرار گرفته و نروژ بين سويد و دانمارك و هلند و.. قرار دارد ”
بایستی به ایشان گوشزد کردکه: دوست عزیز ایران گرفتار یک مشت خرافه پرست و عقب افتاده شده که میخواهند عقایدی را که 1400 سال پیش کار برد نداشت امروز پیاده کنند. وگرنه ملت ایران و حتی همسایگان ملت ایران هم شایستگی کمتر از نروژ و فرانسه ندارند فقط منافع عده ای بر منافع کل مردم ترجیح داده شده و بایستی همگی بسوزند و بسازند چون اربابان شما اینگونه میخواهند و اگر کسی برخلاف میل شما گفت بلافاصله “برانداز” مینامیدش و هرکاری خواستید با او میکنید. اگر براندازی بد بود! چرا خمینی براندازی کرد! مگر شاه را همین آخوندها سایه ی خدا بر روی زمین نمیخواندند!؟
در بخش: بدون دسته بندی