23
Jun
2005
سال 2003 شرکت بزرگ نیمه دولتی نفت نروژ (Statoil) در یک معامله نفتی 15 میلیون دلاری برای چرب کردن سبیل آقازاده سلطان اصلاحات نوین ایران آقای مهدی هاشمی رفسنجانی پرداخت کرد. این سبیل چرب کردنها را روزنامه اقتصادی نروژی داگنس نرینگس لیو (Dagens Næringsliv) برملا کرد و این مساله باجدهی باعث شد که رئیس حیات مدیره شرکت استاد اویل همراه با مدیر عامل آن و چند نفر دیگر را از شرکت نفتی نروژی اخراج کردند.
آن روزها من تمام ماجرا را در نشریات نروژی پیگیری کردم و هر روز اخبار مربوط به آن را ترجمه و در وبلاگم قرار دادم. حالا به برکت پدیده وبلاگ، لینک آن مطالب را برای آنهایی که زیر بیرق آقای هاشمی رفتهاند و میخواهند ایشان را بعنوان رئیس جمهور “محبوب!!” خود انتخاب کنند اینجا قرار میدهم تا دوستان فردا نگویند که ما یادمان رفته بود که ایشان دزد تشریف دارند. گرچه ایشان نه فقط دزد تشریف دارند بلکه در جنایت مربی احمقی نژاد هستند و دستورات را ایشان به روسای احمقی نژاد از جمله فلاحیان دادهاند تا او هم به این بچه پادوها دستور کشتار بدهد.
لینک مطلب را بترتیب تاریخ انتشار در زیر میخوانید:
بطور اتفاقی به خبری برخوردم
تحقیقات در زمینه فساد مالی در رابطه با ایران
ادامه تحقیقات در زمینه فساد مالی در رابطه با ایران
ادامه ماجرای StatOil و مهدی هاشمی رفسنجانی
پیگیری قرارداد مهدی هاشمی با StatOil
پس از اینکه بوی گند خاندان هاشمی در ایران بلند شد
پیگیری قرارداد مهدی هاشمی با StatOil
پرونده نفتی ایران و نروژ
در بخش: انتخاباتی
22
Jun
2005
گفته بودم که سعی خواهم کرد لیست وبلاگهایی که به حمایت از هاشمی برخواستهاند تهیه خواهم کرد. این لیست را که هنوز تکمیل نیست را گذاشتم اینجا نگاهی به آن بیندازید و آنها را بشناسد عدهای از آنها یقینا همانها هستند که با اتیکتهای HASHEMI بر روی قمبلشان و یا پستانهای سیلیکونی شان قبل از دور اول برای پدرخوانده تبلیغ انتخاباتی میکردند، عدهای دیگر هم از لشکر شکست خوردگان معین هستند. اکثرا جوانند، بیتجربه و البته بزرگترهایی هم در بین شان یافت میشود، خوب اگر نمیشد که شاید این جوانترها به این سادگی در دام صیاد بزرگ نمیافتادند که! میافتادند!؟ اکثرا از یک جمله یا چند جمله کلیشهای که از اینجا و آنجا کپی پیست کردهاند به این استدلال رسیدهاند که اگر به هاشمی رای ندهند احمقی نژاد میآید و میخوردشان، درست مثل بچههای هفت هشت ساله که مادران برای ساکت کردنشان و پیروی از اوامر ملوکانه مادر از لولو خورخورک استفاده میکنند.
استراتژیست های هاشمی طراحان خوبی بودهاند، مگر چیز دیگری هم توقع داشتیم. آقا بقول یک خبری که یک جایی خوانده بودم، گمانم فوربز بود نوشته بود چهلمین ثروتمند دنیاست برای چنین ماشین پول سازی تهیه یک استراتژی و فریب چند صد جوان زیر بیست و دوسه سال مثل آب خوردن است سه سوته همگی را به پیروی واخواهند داشت. چرا این جوانان را بترسانند!؟ مگر چند جوان وبلاگ نویس تاثیری بر اوضاع دارند!؟ خامی شما که ساده انگارید در همین است. چه کسانی هستند این وبلاگ نویسها جوان و بیتجربه اکثرا در خانوادههای ثروتمند یا نمیه ثروتمند یا حداقل طبقه متوسط زندگی میکنند اکثر در محیط خود دست بالا را دارند و کافی است تئوریهای خودشان (آقای هاشمی) را برای بچههای دیگر محل یا مدرسه یا چمیدانم رفقای خراباتشان تعریف کنند آخر مگر پیامهایشان را گاهی نخواندهاید اکثرا پیامگیرشان مثل اطاق چت میماند فری برای سَمی پیام میفرستد و نیما برای یاشار یا چمیدانم من زیاد این اسمهای جدید فوفولی را در جمهوری اسلامی نمیدانم شما خودتان بهتر میشناسیدشان. اینها با هم در کوچه و خیابان در مدرسه و سر گذر پیام آوران پیام هاشمی خواهند شد. اینها همانها هستند که وقتی لینکهای کنار وبلاگشان را نگاه میکنی پی به بیتجربگی و بی گناهیشان میبری نیازی به خواندن مطلبشان نیست اکثرا چنان کلیشهها را با دقت کنار هم چیدهاند که خیال میکنی وارد همان وبلاگ قبلی شدهای اکثرا لینک ایدول هایشان، همانها که امروز خطشان میدهند همانها که گفته میشد در اتاقهای کوفت زهر مار هاشمی دارند تعلیم میبینند همانها که برای اهدافشان حاضرند شرق و غرب را طی کنند و پیام آور پدرخوانده باشند همانها که یقینا اگر هاشمی به پست پادشاهی برسد پولهای کلانی خواهند گرفت. همانها که نسل بعد از نسل خود فروخته بدنیا آمدهاند و باید در این برهه هم سهم خود را بپردازند. همانها که با قلمهایشان میتوانند مرده را زنده و زنده را مرده جلوه دهند و توهم بیافرینند. کوتوله ترین خبرنگار دنیا هم منشی صحنهشان شده
روزگار غریبی است ای کاش شاملو زنده بود و با صدای خود بریشان میخواند
خورشيد را گذاشته ،
می خواهد با اتکا به ساعت شماطه دار خويش
بی چاره خلق را متقاعد کند
که شب
از نيمه نيز برنگذشته ست
پ.ن.: گویا یکی از خُسن آقا سریعتر این لیست را تهیه کرده. البته بهتر این بود که به متن حمایت لینک داده می شد تا بعد ها باعث شک وتردید نوشد
در بخش: انتخاباتی
22
Jun
2005
شاید بد نباشد یک نگاهی به این جدول بیندازید. جدول را از این آدرس (کیهان) کپی کرده ام فقط تصویر آنرا برداشتم گفتم شاید کیهانی ها فردا این اثر انگشت را هم پاک کنند در قسمت سهم معین از انتخابات قبل از شمارش آرای تهران این مفلوک هفت میلیون و اندی رای داشته حالا بعد از شمارش آرای تهران آرای او تقلیل هم پیدا کرده.
بیچاره اسهال طلب ها که حتی قادر نیستند حق خودشان را بگیرند می خواهند ادعا کنند که حق مردم را می گیرند؟
در بخش: انتخاباتی
22
Jun
2005
کروبی اعتراض خودش را درباره تقلب پس گرفت. چرا؟ دلیلش خیلی ساده است. اصلا ادعا کرد که تقلب شده تا بعد از برسی شورای نگهبان بگوید که تقلبی درکار نبوده و باعث مشروعیت انتخابات و صحت شمارش آرا شود.
معین از هاشمی حمایت میکند تا همه آنها که تا کنون با اصلاح طلبها بودهاند و هنوز به آنها امید بستهاند باز دوباره رایشان را به دستور اصلاح طلبها به صندوق هاشمی بریزند.
احمدی نژاد را کاندید کردهاند و به دوره دوم رساندند تا مطمئن بشوند مردم برای فرار از دست این شپشوی مفلوک به دامن افعی پناه خواهند ببرند.
تمام جوانب برای یک انتخابات با شکوه برای جلوس پادشاه عمامه به سر فراهم شده، آخر نمیتوان پادشاهی را با رای 30 تا 40 درصدی به سلطنت رساند آرا باید بالا باشد.
از این به بعد رهبر اون بلا مینشیند می شود خدایگان رهبر، هاشمی هم میشود پادشاه و سایه خدا و تماسها را با آمریکا برقرار خواهد کرد بعد هم رهبر فتوا میدهد که جورج بوش را ختنه کردهاند و یک شیعه تمام عیار شده در نتیجه مراوده با آمریکا نه فقط گناه نیست بلکه عین ثواب است. این را که میگویم سابقه تاریخی دارد آن هم نه یکی نه دوتا بلکه صدها بار هر حرامی را ملاها در راستای منافعشان بوده حلال کردهاند و هر حلالی را حرام.
پس از به سلطنت رسیدن هاشمی و شیعه اثنی عشری (هشری) شدن بوش دیگر این رژیم برای سالها بیمه شده (بیمه عمر) و از آن به بعد هاشمی میدزد میدهد شرکا بخورند و فربه شوند ملت ایران هم بروند سماق بمکند.
با این اوصاف باید به عرض حکومت گران جمهوری اسلامی برسانم:
متاسفانه با اینکه من خود را مدافع حقوق بشر میدانم (گرچه اینها را بشر نمیدانم) ولی باور کنید در فردای سقوط رژیم شما، اگر آنهایی که حکومت آینده را به دست گرفتند خواستند پوست از سر شما بکنند من قادر به مخالفت با آنها نخواهم بود چون در آن صورت ملت نجیب ایران مرا بعنوان طرفدار شیاطین به صلابه خواهند کشید.
برای آینده شما شدیدا نگرانم چون که عاقبت تمام جباران و جنایت پیشگان جز این نخواهد بود.
در بخش: انتخاباتی
21
Jun
2005
دوباره مادر حامله جامعه ايران
حامله دمکراسی
کورتاژ شد
به سر انگشتت نگاه کن
به شناسنامه ات نگاه کن
اون جوهر نيست
لکه خون سقط جنينه
سقط جنين نطفه
نطفه دمکراسی
نطفه مردمسالاری
ادامه در وبلاگ ادشیر دولت
من راستش را بخواهید این مطلب آخر زیتون رو نخونده بودم این روزها هم سرم شلوغ بوده هم یک لنگم توی سایت *ایسنا بوده تا آخرین خبرها رو بگیرم و بعد یک لنگم توی وبلاگهایی بوده که امیدوار بودم خبرهای دست اولی بدون ملاحظات سیاسی از داخل ایران بلا زده منعکس کنند. یک نگاهم به متحصنین دم در زندان بوده تا بتونم خبرهای اونها را منعکس کنم و یک نگاه هم دنبال آنهایی بوده که در اتاقهای شستوشوی مغزی هاشمی کار میکنند.
از این حرفها که بگذریم دوستانی که وبلاگ نویس هستند و مخصوصا آنها که خوانندگان زیادی دارند نمیتوانند از این حربه ساده انگارانه سوء استفاده کنند و بنویسند که “ما نظر خودمان را میهیم” یا “این حق ماست که هر نظری بخواهیم بدهیم” خیر دوستان این چنین نیست وقتی خُسن آقا نظر شخصیاش را می خواهد بدهد و نمی خواهد بر جامعه حتی یک جمعیت 10 نفره تاثیر بگذارد آنرا در وبلاگش نمینویسد وبلاگ با آینکه به گمان عدهای یک دفتر خاطرات است ولی در حقیقت یک رسانه است حالا یا این رسانه 10 خواننده دارد یا 10 هزار فرق چندانی از نظر مسئولیت ندارد گرچه آنکه بیشتر خواننده دارد بیشتر هم مسئولیت دارد.
دیروز در وبلاگ یکی از وبلاگ نویسها که بسیار شناخته شده است و در گویا نیوز روزانه مطلب مینویسد و حتی گاهی اوقات مطالبش را فقط در گویا نیوز میخوانید برداشته چنین ونوشته:
پس آقاي هاشمي در همين جا به صداي بلند اعلام مي کنيم:
“ما به شما و نظام مقدس تان راي نمي دهيم بلکه به ضرر احمدي نژاد راي مي دهيم!”
نحسي اين چهره آن قدر هست تا از روي اکبر گنجي و ناصر زرافشان به خاطر رايي که مي دهم خجالت نکشم.
دوستان و خوانندگان عزيز توجه داشته باشند که اين فقط راي من است و هر کس که بخواهد “به ضرر احمدي نژاد راي دهد” طبيعتا خود تصميم مي گيرد.
دوست عزیزمان گمان میکند با نوشتن این یک خط آخر میتواند از زیر بار مسئولیت فرار کند. آقای عزیز اگر این نظر شماست که یقینا نظر شما محترم است آنرا به این صورت نباید در وبلاگتان منعکس کنید مخصوصا در دیار بلا زده ایران که حکومت مکار بچههای 15 ساله را هم وارد میدان کارزار انتخابات (انتصابات) مسخرهاش کرده تا بتواند میلیونها از این جوانان را با حیلههای ارزان فریب دهد.
شما چه بخواهید چه نخواهید یقین داشته باشید که عدهای را با این کارتان فریب دادهاید مخصوصا آن 15 سالههایی که شما برایشان تبدیل شدهاید به یک سمبل آزادی و برابری آیا این را هم انکار میکنید؟
همین وضع را هم زیتون عزیز دارد او چه بخواهد چه نخواهد با نوشتن عقاید سیاسیاش در وبلاگش عدهای را با خود همراه خواهد کرد. پس لطفا دیگر از این تعارفهای آبکی نفرمایید که این عقیده من است هر کس دلش خواست به هر کس دلش خواست رای بدهد.
من و شما خوب می دانیم که با این کارمان وارد کارزاری شدهایم که عواقبی را برای جامعه دارد که بسیار بیشتر از حق مان (حق یک نفر) خواهد بود ما (وبلاگ نویسها را میگویم) داریم بر جامعه تاثیر میگذاریم. این هم حق شماست نه که گمان کنید من با این تاثیر گذاری مخالفم ولی دیگر بعد از یک موعظه سیاسی حق ندارید عوام فریبی کنید و بنویسید که من فقط نظرم را نوشتم شما هر کار خواستید خودتان بروید تصمیم بگیرید. این ژستها پشیزی ارزش ندارد همگی میدانیم که بر جامعه تاثیر میگذاریم یکی بیشتر یکی کمتر.
گمان میکنید اگر وبلاگها تاثیر گذار نبودند سیاست بازانی همچون کروبی معین و هاشمی و دیگران میآمدند سایت و وبلاگ دایر میکردند؟؟ اگر خودتان ساده انگار هستید لطفا به شعور خوانندگان خود توهین نکنید.
*(ایسنا تقریبا تنها منبع خبررسانی داخلی است که هنوز 10 درصد حقایق را گزارش میکنه)
در بخش: آزادی بیان
21
Jun
2005
شوراي محترم مركزي دفتر تحكيم وحدت
سلام عليكم
احتراما به عرض مي رساند بيانيه اي با امضاء سي و هشت انجمن اسلامي دانشجويان عضو دفتر تحكيم وحدت منتشر گرديده است كه نام انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه اصفهان و علوم پزشكي نيز در آن ذكر گرديده است.
به اطلاع مي رساند كه در مرحله دوم انتخابات، هيچ بيانيه يا اطلاعيه اي از طرف اين تشكل صادر نگرديده است و دو نفر عضو داراي حق راي اين واحد نيز در هيچ جلسه اي حضور نداشته اند. بديهي است هيچ كس به جز اعضاي داراي حق راي، كه منتقل كننده نظرات مجموعه انجمن هاي اسلامي دانشگاه هاي اصفهان و علوم پزشكي به شوراي عمومي يا شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت مي باشند، مجاز به موضعگيري از طرف اين مجموعه نمي باشد، چه رسد به كسي كه روزگاري عضو غيرقانوني اين تشكل بوده است و از دو سال پيش نيز دانشجوي اين دانشگاه ها نمي باشد.
لذا با تكذيب امضاي اين واحد در پاي بيانيه منتسب به سي و هشت دانشگاه و همچنين بيانيه مربوط به تشكيل فراكسيون دموكراسي خواه و ملي گرا، از شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت مي خواهيم با اين تخلف آشكار تشكيلاتي كه از سوي فردي شناخته شده در شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت هدايت مي شود واكنش نشان داده و نسبت به توبيخ آن فرد فرصت طلب اقدامي جدي به عمل آوريد.
لزومي به ذكر اين نكته نمي دانيم كه موضع انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه هاي اصفهان و علوم پزشكي جداي از مواضع دفتر تحكيم وحدت نبوده و هيچ برنامه اي از طرف اركان اين انجمن جهت شركت در مرحله دوم انتخابات به تصويب نرسيده است.
انجمن اسلامي دانشجويان
دانشگاه هاي اصفهان و علوم پزشكي
در بخش: انتخاباتی
21
Jun
2005
سیاست، بازی مکاران است، این مسالهای است شناخته شده حتی در دنیای دموکراتیک هم همین مکرها که آقایان بکار میبرند بکار برده میشود فقط فرقاش در این است که در یک سیستم دموکراتیک اگر یکی از بازیگران قواعد بازی را بهم بزند برای همیشه یا حداقل برای مدتی طولانی از مشروعیت خواهد افتاد تا زمانی که حافظه جامعه موضوع را فراموش کند. متاسفانه حافظه جامعه ایرانی بسیار کوتاه است و کمتر از یکی دو هفته همه همه چیز را فراموش میکنند و در دامی میافتند که برایشان پهن کردهاند. این که مینویسم مخصوصا شامل حال روشنفکران ایرانی میشود چه مردم عادی نه فقط حافظهشان بیشتر از طول دماغشان میبیند بلکه گاهی اوقات باید این بیچارگان (ملت را میگویم) کمکی برای حافظه روشنفکر هم باشند.
آقایان تا همین دیروز میگفتند برای رای ندادن به بدتر (هاشمی و جناح راست) بروید و به معین رای بدهید. این بیچارهها حتی یک لحظه در خود فرو نمیروند و تک سلولهای مغزشان را به کار نمیگیرند تا از خود بپرسند چرا معین بهتر از هاشمی یا احمدی نژاد است. مگر نه اینکه معین و دارو دستهاش همانها بودند که در دهه اول انقلاب بازوی بقدرت رسیدن این هیولا که نامش جمهوری اسلامی است شدند؟ مگر نه اینها بودند که خود تیر خلاص زن بودند حالا چطور شده چه واقعهای پیش آمده که آقای معین و خط امامیها بهتر از احمدی نژاد شدهاند. هیچ یک از این روشنفکران کیلوی سه عباسی حتی زحمت این را به خود ندادند تا این سوالها را پاسخ گویند که چرا یک پیرو خط امامی بهتر از تمساح یزدی است یا چرا پیروان جنتی باید بدتر از پیروان خمینی باشند. مگر نه اینکه اینها بودند که پیریزی این بدبختی را مسئولند؟
وقتی که میگویم این حضرات روشنفکرنما حتی نوک دماغ خودشان را هم نمیبینند دلیل دارم.
مگر همین هاشمی نبود که در انتخابات مجلس ششم با تقلب حتی نتوانست مقام 30 تهران را کسب کند. آیا از خود پرسیدهاید چرا؟ مگر همین انتخابات مجلس هفتم نبود که کروبی نتوانست رای کافی برای نمایندگی مجلس بیاورد حالا چطور شد که یک مرتبه همان آدم میآید و در مقام دوم انتخابات ریاست جمهوری قرار میگیرد؟ میدانم سوالهای سخت سخت میکنم نباید توقع ما از روشنفکر ایران تا این اندازه باشد این ملت بدبخت هستند که باید حافظه تاریخی داشته باشند و روشنفکر فلک زده را از خواب خرگوشی بیدار کنند.
حالا اما همان روشنفکران نسخه جدیدی پیچیدهاند و میخواهند شما را به سراط مستقیم!! رهنمون گردانند بخوانید و بخندید:
پس آقاي هاشمي در همين جا به صداي بلند اعلام مي کنيم:
“ما به شما و نظام مقدس تان راي نمي دهيم بلکه به ضرر احمدي نژاد راي مي دهيم!”
این دوستان حتی عربده کشی رهبر را که حتی صبر نکرد جوهر انتخابات خشک شود و بعد شروع به عربده کشی کند نشنیدند یا شنیدند و زیر سبیلی در کردند. اینکه ما مدتهاست میگوییم رای به این رژیم حالا فرق نمیکند کدام جناح آن باشد رای به رهبر و مشروعیت رژیم است برای همین است که میبینیم هرگاه در انتخاباتی یا در تظاهراتی تعداد شرکت کنندگان کم میشود رهبر مثل سگی که از ترس قالب تهی کرده دمش را لای پایش میگیرد و مدتی ساکت میشود و باز دوباره وقتی روشنفکر!! فرمان شرکت در انتخابات را صادر میکند و تعداد رای دهندگان کمی میرود بالای 50 درصد دوباره رهبر مثل سگ هار شروع به پارس کردن میکند.
آقایان حالا تصمیم گرفتهاند بروند به هاشمی دزد جانی مکار و خلاصه هر چه در یک انسان باید باشد این یارو کم دارد رای بدهند. وقتی میگویم آقایان و خانمهای روشنفکر ما حافظهشان تا نوک دماغشان هم نمیرسد برای همین است. اینها به همین زودی یادشان رفته که هاشمی در همین یکی دوهفته گذشته قبل از انتخابات حداقل سه چهار بار تکرار کرد که کابینهاش را با همفکری رهبر تشکیل خواهد داد. حالا باید از این روشنفکران پرسید چه فرقی است بین احمقی نژاد و هاشمی وقتی هر دویشان باید به دست بوس رهبر بروند تا کابینه شان را تعیین کنند؟ تازه بعد از اینکه کابینه تعیین شد باید بروند به پابوس مجلس همان مجلسی که پر است از افرادی از قماش احمقی نژاد تا بلکه آقایان مرحمت کنند و کابینه را تایید کنند. الحق که این روشنفکران ما تا نیمه دماغ شان را هم نمیتوانند ببینند چه رسد به نوک دماغشان.
تحریم تنها ابزاری است که مشروعیت رژیم را از بین میبرد در ضمن باید به آنهایی که از به روی کار آمدن احمقی نژاد میترسند گفت که در دنیای امروز دیگر آقایان احمقی نژاد و دیگران مثل سالهای 60 نخواهند توانست جولان بدهند. حتی میلیتاریست ترین گروههای آنها هم قادر نخواهند بود دیگر آن جنایتهای گذشته را تکرار کنند دنیای امروز با دنیای سالهای 60 تفاوت فراوان دارد دیگر دنیا این گونه جنایات را نمیپذیرد. تازه مگر هاشمی کم جنایت کرده که ملت را از جنایت احمدی نژاد میترسانید. آقایان و خانمهای روشنفکر در دوران همین هاشمی و قبل از آن (دوران اصلاح طلبان امروزی) ما حتی در اروپا هم مصونیت نداشتیم و با پنجه بوکس و کپسول اسپری و چاقو توی اروپا تردد میکردیم تا بتوانیم در مقابل اوباش هاشمی و سازمان امنیتاش از خود دفاع کنیم. چرا راه دور برویم مگر همین اصلاح طلبان امروزی کم در سالهای 60 جنایت کردند اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم جنایاتی که همین اصلاح طلبها در سالهای 60 انجام دادند بیشتر از متحجرین نبوده.
در بخش: انتخاباتی