Oct 18 2006
واگذارش کن به دست بریده حضرت عباس!
به مادرم زنگ زدم از پشت تلفن حس کردم نگران است. میپرسم چی شده!؟ میگوید هیچی و یک مرتبه میزند زیر گریه. با اضطراب میپرسم راستش را بگو چی شده! با این وضعی که تو داری بدتر مرا با این سکوتات نگران تر میکنی.
میگوید دایی دارد میمیرد آنهم چه مرگی، با زجر و آه و ناله. میگویم خوب شما که میدانستید که سرطان دارد و دیر یا زود خواهد مرد، آخه دکترها چند وقت پیش جوابش کرده بودند و گفته بودند که دیگر امیدی باقی نمانده. دلداریش دادم و گفتم من و تو هم یک روز میمیریم دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد. با حق حق گریه میگوید: مردن که بد نیست بیچاره دارد زجر میکشد. پرسیدم مگر مورفین به بیمارانی که درد زیاد دارند تزریق نمیکنند. میگوید: چرا! گفتم خوب پس دیگر دردش مال چیست! گفت مورفین به اندازه کافی نمیدهند. گفتم خوب بروید پیش دکتر مورفین بیشتر برایش تقاضا کنید. گفت دکتر نسخه نوشته ولی آنجایی که مورفین را میفروشند به اندازهای که در نسخه توصیه شده نمیدهند. شستم خبردار شد جریان از کجا آب میخورد. گفتم خوب حتما مقداری را برای فروش در بازار آزاد مواد مخدر میخواهند. گفت ها دیگه. گفتم برش دارید ببریدش جلو در آن بی وجدان خانهای که مورفین مریض در حال مرگ را میدزدند، جنازه نیمه جانش را بگذارید و بگویید یا مورفین توصیه شده دکتر را به او میدهید یا همین جا ولش میکنم روی دست خودتان. زد زیر گریه و گفت: مگر میشود با مریض اینکار را کرد. گفتم قربانت گردم آنجا که نروژ نیست که، آنجا عدل علی برقرار است در نتیجه باید به روش خودشان داروی مورد نیاز مریض را بگیرد. حالا یا میروید حق خودتان را میگیرید یا زجر میکشید، راه سومی هم هست بروید توی بازار آزاد مثل موادیها دارو برایش تهیه کنید. گفت هرچه خدا بخواهد همان میشود. عصبانی شدم گفتم باز هم از این چرندیات برای من سر دادی!؟ اگر خدایی وجود داشت که این بیچاره به این روز نمیافتاد که. انسانی که بجز خوبی و نیکی کاری در حق دیگران نکرده انسانی که همه اطرافیانش از او به عنوان یک انسان نمونه یاد میکنند، وقتی به این روز میافتد خودش دلیل محکمی است برای اینکه خدایی وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد حداقل عدالتاش از نوع عدالت سید علی چلاق است. زد زیر خنده و گفت تو توی دعوا نرخ تعیین میکنی. گفتم حداقل باعث شدم تو را بخندانم، در چنین شرایطی همین خودش نعمتی است. به او گفتم مشکلات شما همه از این اسلام سرچشمه میگیرد. اگر نمیگفتید “هرچه خدا بخواهد” یقینا خودتان کفش و کلاه میکردید میرفتید دنبال پیدا کردن راه چاره. یادم نمیآید توی کدام فیلم بود، بهروز وثوقی بازی میکرد. توی یکی از صحنهها وقتی یکی به او گفت “واگذارش کن به حضرت عباس” وثوقی با خشم پاسخ داد “اگر حضرت عباس کاری میتوانست بکند برای خودش میکرد” تفنگ را برداشت و گفت من خودم جانش را میگیرم” (نقل به مضمون) این صحنه هنوز بعد از این همه سال توی مغز من نقش بسته.
ای کاش در ایران اینگونه تفکرها نهادینه میشد تا بلکه ملت بجای منتظر این یا آن منجی نشستن خودشان پیگیر مشکلاتشان میشدند.
4 پیام |
الهی به زمین گرم بخورند . یعنی آشنایی ندارید که نسخه اضافه ای بنویسند و مورفین بیشتری برای ایشان تهیه کنند ؟ راهی هم که پیشنهاد دادین حتما کار می یکند . انکه مریض را آنجا ببرند . تف .
. . . !!
گـفـتا ز که نـالـیم که از مـاسـت که بـر ماسـت
حسن آقا خیلی بابت مریضی دائی ناراحت شدم، واقعا” مردن هم تو اون خرابشده با بدبختیست.
ترو به جون هر کی دوست داری تن مادر پیرت رو الکی نلرزون. هر از گاهی باهاش حرف میزنی تو اون چند دقیقه میخوای مقدساتاش رو زیر و رو کنی، اونام تو این سن و سال؟ گناه داره حسن آقا.
————
پاسخ:
هاله جان مرسی بخاطر محبتات. در مورد مادر هم نگران نباش عادت دارد. یک بار که میخواست قران روی سرم بگیرد قرآنش را انداختم توی سطل آشغال. خودش میداند که از این شوخیهای ناموسی با من بکند عکس العمل نشان میدهم.
خسن آقا جان
برای وضع ناگوار دایی ات متاسفم.
به همین دلیل است که مردم ما بیشترین آرزویشان سلامتی است. چون به خوبی می دانند که وضع دوا و درمان در این طویله اسلامی چقدر نکبت بار است.من که از پا گذاشتن به بیمارستان های اینجا نفرت دارم مثل دادگستری و دانشگاه و دیگر نهاد های دروغین ایران.
—————
مهران عزیز مرسی بخاطر محبت ات.
من راستش را بخواهی در معضل مرگ بسیار ریلکس هستم.
هرچه از دست دادن عزیزان دل انسان را ریش میکند ولی وقتی نمیتوانی در برابر مرگ کاری بکنی دیگر شیون و زاری هم نیازی نیست.