17
Feb
2004
نوش دارو بعد از مرگ سهراب؟ اینها اگر خرد داشتند چنین نامه نگاری هایی را باید در شروع مجلس ششم می کردند همان زمان که تنور گرم بود نه حالا که تنور سرد شده و مردم (صاحبان و پشتوانه) مجلس از کل مجلسیان ناامید شدهاند و قرار بر این دارند که کل زباله را به زباله دان تاریخ بریزند.
اینها مینویسند که:
در هر حال، اينك قرار است انتخاباتي برگزار گردد كه استناد برخي از تأييد صلاحيتها در آن، «حكم حكومتي» است، حكمي كه مبناي قانوني نداشته و در اصل يكصد و دهم قانون اساسي نيز احصاء نشده است
مگر نه اینکه خیانت را شما خود آغازیدید؟
یکی نیست در آن مملکت به خون نشسته از شما بپرسد: چه شد!؟ مگر خود شما نبودید که اول بار با قبول حکم حکومتی از حق مسلم مردم برای قانون گذاری صرفنظر کردید و به مغز معیوب خود فشار نیاوردید که در حال نهادن سنگ بنایی هستید که در آینده همان بنا میتواند برسرتان خراب شود؟ یا شاید در آنزمان بر این تفکر بودید که : “خوب تا چهار سال دیگر خدا فرج است”، اما حالا که با استفاده از همان ابزار در حال بیرون کردن خودشما از مجلس هستند یک مرتبه حکم حکومتی بد شد! غیر قانونی شد!؟ عجب استدلال دندان شکنی!! شکی نداشته باشید که ملت به موقع خود قانونی بودن و نبودن آنرا در دادگاهی که بر علیه شما و باقیمانده حکومت ننگ برپا خواهد کرد به اثبات خواهد رساند و یقین داشته باشید که در آن روز نه ولی فقیهی نه مجلسی و نه حکومتی خواهد بود تا شما با نامه نگاری بتوانید عوام فریبی کنید. در آنزمان مردم سخن خواهند گفت.
در بخش: بدون دسته بندی
17
Feb
2004
اینکه مردم مدتها بود فهمیده بودند که تنها هدف خاتمی نجات رژیم است بر کسی پوشیده نیست و اینکه نجات رژیم تنها هدفش بوده هم امروز بر کسی پوشیده نیست. ولی اینکه این مردک برای اینکار حاضراست تا پایین ترین درجه از رذالت پیش برود که امروز رفته واقعآ حتی منی که با آخوند جماعت این همه سر ستیز دارم هم باورم نمیشد. حالا ببینید این مردک بی شعور (نوشتم بی شعور برای جلو گیری از فحاشی های بدتر از این بود وگرنه حق این مردک خیلی بیشتر از این فحشهای سوسولی است. این مردک را باید فلان به آنچه نه بدترش کرد) باور کنید فشار زیادی به خودم میآورم تا صدای فحاشیام را به فلک نرسانم. خونم به جوش میآید زمانی که این نوشتهها (CNN) را میخوانم. مردک تا این درجه خر است، با اینکه میداند که ملت یک من تاپاله گاو هم حاضر نیست بارش کند باز چنان حقیر و نادان است که به راه خریت خود ادامه میدهد.
وقتی چند مدت پیش نوشتم که او بعد از خمینی خائن ترین است بیخود نبود که.
یکی نیست به این مردک بگوید ای الاغ ملت مدتهاست که دیگر فریب شما آخوندها را نمیخورد فقط برای برون رفت از این بدختی راهی نمیشناسد وگرنه همان سال دوم ریاست توی الدنگ تمام حکومت ننگین شما را به دریا ریخته بود.
در بخش: بدون دسته بندی
15
Feb
2004
پيک ايران : بنا به گزارشهای دريافتی تائيد نشده ، مردم مريوان تمامی ستادهای انتخاباتی را به آتش کشيد ه ، پلاکاردهای تبليغاتی را پاره کردند به ساختمانهای دولتی حمل کردند. نيروهای ضد شورش از تمام شهرهای اطراف به طرف مريوان در حرکت اند بعضی از نيروهای نظامی در مريوان هم به مردم پيوسته اند . شهر مريوان در حال فوق العاده بسر ميبرد
تجمع اعتراضآميز وبلاگ نويسان فارسي و دانشجويان
حدود 50 نفر از دانشجويان و وبلاگ نويسان فارسي در اعتراض به روند برگزاري انتخابات در مقابل درب غربي كاخ سعدآباد، (نزديك ساختمان حافظيه رياست جمهوري) تجمع كردند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري كار ايران، ايلنا، تجمع كنندگان با در دست داشتن پوسترهاي سفيد و فاقد هرگونه نوشتهاي خواهان پاسخ گويي رئيس جمهور، در مورد علت اجراي انتخاباتي كه آن را غيرقانوني خواندهاند، هستند.
اين افراد همچنين با ارسال نامهاي سفيد و فاقد هرگونه نوشته خطاب به رئيس جمهوري، مراتب اعتراض خود را به وي اعلام كردند.
اين نامه به امضاي 115 نفر از دانشجويان و وبلاگ نويسان فارسي رسيده است.
پلاكاردهايي در دست تجمع كنندگان وجود دارد كه در آنها آمده است؛ “چه بگويم كه ناگفتنم بهتر است”، “سكوت سرشار از ناگفتههاست”، “سكوت علامت رضا نيست”، “خط قرمز خاتمي كجاست؟” و “خاتمي تو ديگر چرا” .
بر اساس اين گزارش تجمع كنندگان پس از 45 دقيقه با قراردادن پوسترهاي خود در مقابل درب كاخ سعدآباد محل تجمع را ترك كردند .
گفتني است كه حفاظت نهاد رياست جمهوري از عكسبرداري ، عكاسان رسانههاي داخلي و خارجي ممانعت ميكرد .
در بخش: بدون دسته بندی
15
Feb
2004
این چند هفته گذشته جو وبلاگشهر مرا بسیار ناراحت کرده نه که فکر کنید انسان نازک نارنجی هستم و از حرف این یا آن ناراحت شده باشم برعکس انسانی هستم بسیار پوست کلف ولی اینکه ناراحت شدهام بخاطر دیگران است که چرا کارهای من یا دیگران باعث ناراحتی اشخاصی بشه. مخصوصآ مینویسم اشخاصی چون منظورم یک شخص مشخص نیست میدانم که خیلی ها ناراحت شدهاند. مهشید ناراحت شده هاله ناراحت شده نانا و امید وصدتای دیگه ناراحت شدهاند فضول ناراحت شده که چرا اینها ناراحت شدهاند و خیلی از این ناراحتیها هم مسولش من هستم چون حرکتهایی را شروع کردم که به نظر عدهای تندروی میاد و به عقیده عدهای دیگه لومپنیزم نامیده میشه از یک طرف هم خودم مدام دارم از اوباش رژیم فحش میخورم. من که گفتم پوستم کلفته و از این بیدها نیستم که از این بادها بلرزم ولی از این نگرانم که دیگرون به اندازه من پوست کلفت نباشند و این جور برخوردها روشون اثر بگذاره. از این جهت خودم رو سرزنش می کنم چون هدف من یقینآ ان نبوده که کسی رو برنجونم (بجز اوباش رژیم) ولی خوب این نگارش الکن من هم مزید بر علت شده. من که از اول توضیح داده بودم که من کور لغت هستم باور کنید حتی نمیدونم که اسم این بیماری رو که به انگلیسی میگن dyslexia کور لغتی باشه یا چیز دیگه خلاصه بگم من آدم بی سوادی هستم از این رو بیخود از نوشتههای من رنجیده نشید چون گاهی اوقات اون چیزی که فکر می کنم رو نمیتونم روی کاغذ بیارم بهمین خاطر باعث میشه که عدهای از من رنجیده بشن. گاهی اوقات میخوام طنز بنویسم یک دفعه نتیجه برعکس میشه و عدهای اونو جدی میگیرند و وقتی شروع میکنم به توضیح دادن کار خرابتر میشه و خلاصه خرتوخری راه می اندازم که نه خودم میفهمم چرا اینجور شد نه دیگران!؟ به خودم میگم “ای بابا تو که منظورت این نبود که، چرا مردم بد برداشت کردند”. خلاصه مطلب اینکه من اونی نیستم که گاهی اوقات از توی نوشته هام خونده میشه. انسانی که ساعتها میشینه به خودش فحش میده بخاطر خطاهایی که انجام داده نمیتونه این قدر بدجنس باشه باور کنید من بدجنس نیستم ولی خوب گاهی اوقات میزنه به سرم هیجان میگیرتم و کارهارو خراب میکنم. یکی توی کامنتها یک جایی نوشته بود که من با پنبه سر میبرم، آخه مرد حسابی من یک مورچه که زخمی میشه میبرمش بیمارستان چطور میتونم با پنبه سر ببرم؟ آدم دست و پاچلفتی که میگن من هستم یک چیزی مینویسم یک چیز دیگه برداشت میشه. شاید بهتر باشه بغل نوشتههایی که میخوام طنز باشه تو پرانتز بنویسم طنز تا حداقل از این موضوع برداشت نادرست نشه؟
هرچی هم به این آریای ذلیل شده میگم کاکو یه کم آسونتر بنویس تا ما هم یک چیزی یاد بگیریم به خرجش نمیره که نمیره (شوخی کردم بابا).
یک چشمه از کارهامو براتون تعریف میکنم تا متوجه بشید که چی میگم:
این یکی دیگه از همه با حال تر بود. داستانش از این قراره که بنده رفته بودم پای مطلب یعقوب نوشته بودم:
من اسم شما را در این لیست ندیدم:
http://home.c2i.net/hasanagha/tahrim/tahrim
نکند خدای ناکرده شما به چیزی که می گویید اعتقاد ندارید؟
من بیچاره به طنز چه مینویسم و طرف چه برداشتی میکند حالا من نباید به حال خودم گریه کنم؟ آخه بدبخت بیچاره چرا میروی این جورچیزها رو مینویسی که این چنین برداشتهایی از حرفهایت بکنند. مگر صاحب خانه را میشناسی؟ یا با او شوخی داری که از این شوخی های بیمزه میکنی؟ وقتی میگویم من یک کم مشنگم باید باور کنید حرفم را. من اگر مشنگ نبودم بیخود و بی جهت نمیرفتم یک چنین جملهای را توی وبلاگ یک کسی بنویسم که اصلآ نمیشناسمش خوب معلوم هست که حقم هست چنین جوابی را هم دریافت کنم.
مردک آبت نیست نونت نیست بیخودی می روی خانه مردم شلنگ تخته میاندازی؟ آخه خجالت دارد.
حالا متوجه می شوید با چه معضلی دست به گریبانم من؟ میگن کلاغ اومد راه رفتن کبک رو یاد بگیره راه رفتن خودش رو هم فراموش کرد. حالا شده حکایت کار من، میخواهم بگمان خودم دیگران را به راه راست هدایت کنم خودم به راه کج میروم. اصلآ مردک مگر راه کج و راست هم داریم!؟ یک راهی باید کج باشد یک راهی راست وگرنه همگی به یک مقصد خواهیم رسید. اصلآ مگر چیزی بنام راه راست هم وجود دارد!؟ همه راهها کج و معوج هستند.
خلاصه مطلب متاسفم اگر کسی از من رنجیده. دیروز نانا را ناراحت کردم پریروز یکی را و هفته قبل یکی دیگر را فردا شاید نوبت شما باشد بهمین خاطر از قبل از شما عذرخواهی میکنم.
اینهمه تشنج توی محیطهای ایرونی میدونید برای چی هست؟ همه سرچشمه از بی عدالتی میگیره و از ضایع شدن حقهایی میگیره که مذهب شروعش هست خمینی ادامهاش تا امروز که خاتمی و دیگران به آن دامن میزنند حق ملتی را وقتی پایمال میکنند نتیجهاش همین هرج و مرجی میشه که می بینیم.
هیچ کس به هیچ کس اعتماد نمیکند، همه برداشتها غط میشوند و همه ساختمانها کج از آب در میآیند و خلاصه نطفهای بسته شده و چون اون نطفه فاسد بوده تا آخر همه چیز فاسد میشه.
در بخش: بدون دسته بندی
14
Feb
2004
دوستان از امروز تا پایان انتخابات فرمایشی خامنهای برای مطالعه مطالب به زیر عکس مراجعه کنید.
همانگونه که اطلاع دارید عدهای از دوستان بلاگر با تحریم انتخابات در پربار کردن بحثهایی در این راستا کمک فراوان کردند و با هم توانستیم صفحهای جهت افشاگری و بحث در باره انتخابات را راه اندازی کنیم. باز برای نشان دادن اتحاد خود با هموطنانی که تحریم انتخابات را بهترین گزینه میدانند اقدام به گذاشتن تصویر بالا در این چند روز باقی مانده به انتخابات میکنیم تا همه بدانند که ما در انتخابات شرکت نمیکنیم. بگذار آنها که میخواهند با شرکت خود در انتخابات راه خود را از مردم جدا کنند بدانند که ما متحد و استوار برسر عقیده خود هستیم و تا برچیدن بساط این رژیم ضد مردمی از پانخواهیم نشست.
برای نصب تصویر در وبلاگ خود کافی است محتویات Text box زیر را کپی کرده و آن را در قسمتی که مطلب خود را مینویسید بچسباند. این تصویر در سه اندازه مختلف تهیه شده و شما با مراجعه به این صفحه میتوانید اندازه های دیگر آنرا هم انتخاب کنید.
از یاری شما سپاسگذاریم.
در بخش: بدون دسته بندی
14
Feb
2004
این هم یک سرویس دهنده جدید وبلاگ (mBlog) این وبلاگ از نوع MovableType است و تا آنجایی که من امتحان کردم چیز بدی نیست البته باید دید که بعدآ چه خواهد شد، مجانی خواهد ماند یا خیر پولی خواهد شد. در هرصورت حالا که ما یک خُسن آقایی اونجا درست کردهایم برای امتحان ببینیم چه میشود البته من از اینجایی که هستم قصد نقل مکان ندارم فعلآ ولی خوب گفتم بد نیست امتحانی کرده باشم.
در بخش: بدون دسته بندی